انیشتین در لحظه مرگ جملهای گفت، ولی پرستار چون به زبان آلمانی مسلط نبود نتوانست آن جمله را منتقل کند.
بعد از سالها، شونسوکه ناکامورا دانشمند ژاپنی با همکاری هیدتوشی ناکاتا تونستند بفهمند که انیشتین در لحظه مرگ گفت :
( سوپ غذا نیست ):
:

میخاستیم حکم بازی کنیم ی نفر کم داشتیم.
بابابزرگم رو مبل لم داده بود دستش ت جیبش بود.
میگم بابابزرگ بازی میکنی؟
.
میگ ن دارم میخارونمش..!!
.:

یه جلسهی خیلی جدی با مشکلاتم گرفتم همشون متفق القول بودن که فعلا هستیم و هیج جا نمیریم.:

اگه کسی بهتون بدی کرد واگذارش نکنید به خدا، اون مهربونه میبخشه. خودتون دهنشو صاف کنید :

عشقِ مش قربون ???

یکی از پیچیده ترین آدرس دادنها، دادن نشونی درست محل خارش ب کسی ک داره پشتتو میخارونه است
:

اینایی که تا ازدواج میکنن تو بیو میزنن متاهل، آدمو یاد رستورانهایی میندازن که رو درشون میزنن غذا تمام شد. :

۵ دیقه میای گوشیتو چک کنی ۲۳ ساعت و ۵۵ دیقه پای گوشی میمونی :

دل مثل چسب میمونه زیاد ک بکنی دیگه نمیچسبه ....

::خونه ی بابا...
همون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیره،


همون جایی که چه ساعت ۳صبح بیای چه ساعت۳عصر از آمدنت خوشحال میشوند... درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو باز است...
همون جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، واقعا دلتنگ اند...
همون جایی که سر یخچالش میروی و هرچی میخواهی میخوری.
همون جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکی ها را هم کنی برایت می آورند.
همون جایی که همه دعوایت میکنن و غر میزنند تا غذایت را تا آخر بخوری.
همون جایی که گل وگیاه هایش به طرز عجیبی رشد میکنند.
آن جا قندهایش شیرین تر است...
نمک هایش شور تر است...
پرتقال هایش مزه ی پرتقال میدهند...
غذاهایش خوشمزه تر است...
آنجا کوفته ها و کتلت ها وا نمیروند...
حتی عدس پلو با آن قیافه ی مسخره اش مزه ی بهشت میدهد...
آنجا بالشت ها نرم ترند..
پتوها گرم ترند...
آنجا خواب به عمق جان آدم میچسبد...
آنجا پر از امنیت و آرامش است...
آنجا بابا و مامان دارد...

خدایا خودت حفظشون کن ?❤️

❤️تقدیم به همه ی پدرهاومادرهای مهربان ❤️:

قبلنا با خیال راحت میشد دیر سین کرد توو دعوا
الان یه دیقه دیر سین کنی همرو پاک میکنه از دستت میره :

دیروز دستم اتفاقی خورد کانال تلویزیون رفت رو شبکه۴
مجریه فکرشو نمیکرد دستش تو دماغش بود::

قزوینیه به جعفر میگه بیا شب بریم خونه ما ؟☺️☺️


جعفرهم میگه باشه ولی من زنم رو هم میارم?

قزوینیه قبول میکنه

شب میرن خونه قزوینیه ، قزوینیه زنشو صدا میزنه میگه :
عیاااال شام چی داریم ؟ اونم میگه قیمه نثار داریم
بعد جعفر در گوش زنش میگه من زیاد این غذا رو دوس ندارم?

زنشم میگه اگه خونه خودمون بودیم واست کتلت درست میکردم?

خلاصه شام رو میخورن و خداحافظی میکنن میرن خونه.
بعدشم میگیرن میخوابن?
شما هم برو بخواب اینقدر با شوق و ذوق مطلبو نخون و دنبال مسائل خاک بر سری نگرد??

ﺭﻓﯿﻘﯽ ﺑﺎﯾﺪﻡ ﻫﻤﺪﻡ، ﺑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺩﺭ ﻏﻢ ﻫﻢ
ﻭﺯﯾﻦ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ ﺑﺎﯾﺪ

" ﺍﻗﺒﺎﻝ ﻻﻫﻮﺭﯼ "

مررسی عزیزای دل بابت تبریکاتوون...خودتون گلید ک : : : : :

دخترای سایت ??

یه رفیق داشتم میگفت:
تهران که بارون شدید میشه

شهر بوی لوازم آرایشی میگیره...:

ﺳﻼﻡ ﺩﺯﺩ ﻣﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺘﺎﻉ ﺩﯾﻮ ﻣﺨﻮﺍﻩ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺯ ﻣﮑﺎﺭﯾﺴﺖ

ﻫﺮ ﺁﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﮐﻪ ﭘﻨﺪ ﻃﺒﯿﺐ ﻧﭙﺬﯾﺮﺩ
ﺳﺰﺍﺵ ﺗﺎﺏ ﻭ ﺗﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺴﺖ

" پروین اعتصامی "

فداتونم ک خیلی عجقید...مرسی ازهمتون ...دمتو گرم بامعرفتا

شازده کوچولو پرسید کی اوضاع بهتر میشه؟ روباه گفت : از وقتی ک بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره ... 1: