چطوری به کسی که دوسش دارید میگید...
برو باهرکی خوشحالتری...من اگه یکیو دوست داشته باشم...میتونه بمیره ولی حق نداره بره:

گفتم : مادر!
گفت : جانم!
گفتم : درد دارم!
گفت : بجانم!
گفتم : خسته ام!
گفت : پریشانم!
گفتم : گرسنه ام!
گفت : بخور از سهم نانم!
گفتم : کجا بخوابم!
گفت : روى چشمانم!
گفتم : پارچ آب برگشت رو فرش!
گفت : اى خدا ذلیلت کنه ، بمیرى راحت بشم از دستت?
ویرایش توسط kakojavad (1398/8/9 , 16:00) [1]

چطوری دو سه تا شغل همزمان دارید؟
من هر جا کار میکنم یه فرصت شغلی جدید که پیش میاد، اولین چیزی که فکر میکنم اینه که برم بزنم زیر گوش صابکار قبلیم :

اونايی كه باهاشون مهربونيم
اگه رفتارمون با غريبه هارو ميديدن
اونوقت قدرمونو میدونستن...!:

ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﮐﻪ ﻋﺬﺍﺑﺶ ﺟﻮﻧﻤﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻭﺭﻡ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻮﻓﺘﻢ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺭﻭ ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ
ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ ﻣﯿﺒﻨﺪﻡ
ﺭﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺘﯽ ﺭﻭ ﺁﯾﻨﺪﻡ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ
ﻣﯿﺒﻨﺪﻡ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪﻩ ﭘﺸﺘﻢ ﺗﻮ
ﺭﻭﺯ ﻣﺮﮔﯿﻬﺎﻡ ﺁﯾﻨﺪﻣﻮ ﮐﺸﺘﻢ
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ﺍﺻﻼ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ
ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻮﻓﺘﻢ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺭﻭ ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ
ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ ﻣﯿﺒﻨﺪﻡ
ﺭﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺘﯽ ﺭﻭ ﺁﯾﻨﺪﻡ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ
ﻣﯿﺒﻨﺪﻡ::

ی روز استاد اومد سرکلاس گفت:من ترم پیش فقط ی نفرو انداختم...ب بغلیم نگا کردم گفتم:حاجی عجب اسگلی بوده...یارو گفت:حاجی من بودم..:

ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺧﺮ ﺁﺩﻣﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻪ ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﺁﺩﻣﻮ ﺧﺮ ﮐﻨﻪ!

:

یه سلامی هم بکنیم به اونی که اولین بار پیشنهاد داد سیم شارژر ها رو نیم متر کوتاه تر بسازن ...
سلام بیشعور
با پول اون نیم متر تونستی ویلا تو شمال بخری؟
روانی?
دارم از رو تخت میفتم :

حتی حشمت فردوس هم به کراشش رسید بعد هنوز ما اندر خم یه کوچه ایم :
ویرایش توسط Homa : Hidden (1398/8/9 , 23:40) [1]

تهیه کننده ستایش در پاسخ ب جوان ماندن ستایش:ستایش ب آرامش رسیده است...

باارزوی ارامش برای همه:

دو ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯشون ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﻤﯿشه:

١- ژیلت یه بار مصرف
٢- باطری كنترل تلويزيون
: :

ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ
ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺯﯼ!
ﺑﺎﺑﺎ ﮐﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﯼ ﺗﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮎ ﻧﻘﺸﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻓﺮﺽ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺯﻟﻪ!… ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﻦ!
ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﭽﻪ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﺑﺎ، ﺑﺎﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺗﻮﮐﻪ ﻧﻘﺸﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ
ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺩﻣﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ
ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ …
ﺩﻧﯿﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪ
ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺸﻦ…
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻪ …

نوشته پنگوئنها موقع پریدن تو آب اول يه پنگوئن ديگرو هل ميدن تو آب تا از امن بودن آب و نبودن كوسه مطمئن شن!
چقدر منو ياد رفيقاي صميميم ميندازن :

ی بار بابابزرگمو عنکبوت گاز گرفته بود رفتم داروخونه واسش پمادی چیزی بیارم...اومدم دیدم باخودش زیر لب میگه من تو این سن نمیتونم از پس مسىـُولیت های مرد عنکبوتی بودن بربیام....:

ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣﯽﺁﻓﺮﯾﻨﺪ، ﺣﺘﯽ
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﯽ!

من مطمئنم وقتی خدا گفته انسان اشرفِ مخلوقاته رو کرده به بقیه یه چشمکِ ریزی زده :

ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ ؛ ﻧﺼﻒ ﺩﮐﺘﺮ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﻮﻧﺪ

بچهها وقتی بال مرغ کباب میکنین بهش نمک نزنین ....

اونجا زیر بغل مرغه خودش عرق میکنه شوره ?