ﺗﺮﻡ ﺍﻭﻝ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭﺍﯾﻤﯿﺴﺘﺎﺩﻡ ﮔﻮﺷﻪ ﺭﺍﻫﺮﻭ
ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﺪﻭ ﺑﺪﻭ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ
ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻣﯿﮑﻮﺑﯿﺪﻣﺶ ﺑﻬﺶ ﺟﺰﻭﻩ ﻫﺎﻣﻮﻥ
ﺑﺮﯾﺰﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﻢ13 . ﺗﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﻭ 23 ﺗﺎ
ﺯﺧﻤﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ
ﺷﻤﺎﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﯾﻦ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻭﺭﺩﺍر::

#اندر حکایات پسران ترم اولی
ویرایش توسط Roksana (1398/8/3 , 13:33) [1]

یه همکلاسی داشتم فامیلش "میر" بود ؛
یه سری زنگ زده بود خونمون بابام گوشی رو برداشت پرسید شما ؟
گفت : "میرم"
بابام گفت خب برو و گوشی رو قطع کرد :

ﺍﺯ ﻣﻨﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﻏﻢ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ
ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻧﻴﺴﺖ

" ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ "

بحرفین توچت روم علیرضابراتون آبنبات میگیره

پاییــز را دوست دارمـ ...پاییز زمستـانی است...ك تـَب کـَرده!! تابستانی است ك لـرز کـَرده!!بغضی است؛ ك رسـوب کـَرده!!حرفی است؛ ك سکوت کـَرده!!مـَن، سکـوت رسـوب کـرده در تـَب و لـَرز پاییـــــز را میپـَرستـَم!!پاییز،عـَروس تـَمام فـَصل هــای مـَن است!!یــادم باشـَد پاییــز ك رسیـد...لـِـه نـَکنـم؛برگ هایــی را ك روزی هـِـزاران بارنـَفَسی ارزانــی ام میکـَردنـــــــد...!!!

ی جوری زندگی کنید که تو پیری مثل داریوش ارجمند مجبور نباشید توی ستایش بازی کنید :

قربون صدقه رفتن که هیــچـی !

دیگه⇦ نگرانیامــم ⇨ بـــروز نــمیـدم

::

من دلم کسیو میخواد که از تلگرام و اینستاگرام و واتس اپ که بلاکش کردم، بهم ایمیل بده:

بعله اینطوریاست:

اگر میخواهی شخصیت واقعی یک انسان را بشناسی، به حرفهای دیگران که درباره او میزنند توجه نکن، ببین که او درباره دیگران چطور صحبت میکند.

میدونی کجا فهمیدم دیگه زندگیم تو سراشیبیه؟
اونجا که متولد هشتاد برا دوستش کامنت گذاشته بود رفیق قدیمی :

آورده اند که شخصی از وجود بتخانه ای مطلع گشت،
پس نیمه شب وارد بتخانه شد و تمام بت ها را شکست،
روز بعد مردم ایشان را دیدند که گوشه ای نشسته و تبر بر دوش بت بزرگ نهاده است، پرسیدند: یا شیخ چه کسی چنین کرده است؟
فرمود: چرا از بت بزرگ نمی پرسید؟?




گفتند: بت کجا بود احمق بیشعور؟
اینجا موزه است و اینها نیز آثار تاریخی اند بیشرف !

زدی همشونو سرویس کردی!
سپس شخص را کتک مفصلی زده و دسته تبر مذکور را...

نقل است که شخص بعد از این واقعه مدتها با دسته تبری تردد میکرد و هر کس به ایشان میگفت؛ چه خبر؟ ایشان میفرمودند:
دسته تبر ?::

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺸﻤﺖ ﻓﺮﺩﻭﺱ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻪ ( ﺍﻓﺘﺎﺍﺍﺍﺍﺩ ؟ ) ﺑﻪ ﮐﺠﺎﺵ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؟
:

ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻦ ﺷﻤﻌﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﺍﻡ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﻣﻨﻪ
ﺧﺮﺍﺑﻮ ﺑﯿﺎ ﺭﻭﻣﻮ ﮐﻢ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ
ﭘﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺖ
ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﯾﻪ ﺭﯾﺰﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺟﺎ ﻭﺍﮐﻦ ﻫﻤﻮﻥ
ﮔﻮﺷﻪ ﮐﻨﺎﺭﺍ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺗﻬﺶ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ
ﯾﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﻬﺖ
ﺑﯿﺎ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ ﻣﻨﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻪ
ﺳﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻮ ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻮ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ
ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿﻦ ﺣﺎﻟﻢ ﭼﺸﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﭼﺸﻪ
ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﭼﺸﺎﯼ ﺧﻮﺷﮕﻠﺖ ﻗﺮﻣﺰ
ﺑﺸﻪ
ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯽ
ﺑﭙﻮﺷﻢ ﺑﮕﻮ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﻤﻮﻥ ﻧﺬﺍﺭ ﺩﻭﺗﺎ ﺷﻪ
ﺣﺮﻓﺎﻣﻮﻥ
:|

میثم ابراهیمی _ روشن کن :

پاییزعاشق اناربوداماهیچ وقت حرف دلش رابه انارنزدآخه انارشاهزاده باغ بود،تاج انارکجاوشهریورکجا،اماانارفهمیده بودمیخواست بگویداوهم عاشق شهریوراست اماهربارتامیرسیدفرصت شهریورتمام میشدنه شهریوربه انارمیرسیدونه انارمیتوانست شهریورراببیند،دانه های دلش خون شدوترک برداشت سالهاست انارسرخ است،سرخی ازداغی وتندی عشق،وقرن هاست ک شهریوربوی پاییزمیدهد..

صبح از سفر سخت زمان مي آید
زانسوی زمین و آسمان می آید
شب را به فراسوی زمین رانده به خشم
صبحی که نفس نفس زنان می آید
[/color]
ویرایش توسط ***mahhsa*** (1398/8/2 , 08:44) [1]

[Img]s6.picofile.com/file/8376057200/screenshot_2019_10_23_15_30_29_1.png[/img]

یکی از هزاران هنر دست هما :
ب سوزش ته بعضیا : :