وقت بخیر، مهمان عصر
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 741 742 743 744 745 ... 774 >>
 Homa : Hidden  (1398/9/3 , 23:18)
وقتی با من قهر میکنین دلیلشو بگین
من نمیدونم کدوم غلطم لو رفته میرینم به خودم :
 ★Reza★  (1398/9/2 , 22:37)
تُ یــــک نــفـرے امــا بے تــو جــهانــم خــالـیس
شماره #98* رو بگیرید یک گیگ اینترنت رایگان میده
 kakojavad  (1398/9/2 , 21:09)
desert
پسره ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ نامزدش Iphone6 ﺧﺮﯾﺪه
دختره میگه: ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﯼ؟

پسره میگه: ﺗﻮ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﯼ ﺩﻭ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪﻡ

دختره: ﻭﺍﯼ گلم ﭼﻪ ﺭﻣﺎﻧﺘﯿﮏ ، ﺧﺪﺍﯾﺎ شکرت ، ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﯽ ﻋﺸﻘﻢ
ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ؟؟





پسره: ﺳﻪ ﺗﺎ ، ﻣﻦ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﮔﻮﺷﯽ ﻭ ﭘﻠﯿﺲ
 Homa : Hidden  (1398/9/2 , 18:57)
دوره دبیرستان داداشم ده تا تجدید آورده بود خلاصه با کلی ترس به بابا گفتیم بر خلاف انتظار بابا کاملا ساکت بود و مدام یه چیزی با خودش حساب میکرد ما هم ساکت منتظر واکنش بابا بودیم بعد از یک ساعت به داداش گفت آخه لعنتی من برای تو کلا هشت تا کتاب خریدم اون دوتا رو از کجا آوردی؟!!!
:
 shadi  (1398/9/2 , 17:52)
دو چیز شما را تعریف می کند،
صبر شما وقتی که چیزی ندارید
و رفتار شما وقتی که همه چیز دارید.

• امام علی (ع)
 Roksana  (1398/9/2 , 15:30)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
در مملکتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد، هیج حرفی را باور نکنید.

دکتر علی شریعتی

+ 2 آذر زادروز دکتر علی شریعتی نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس، فیلسوف و پژوهشگر دینی ایرانی، روحش شاد و یادش جاودان
 Rahil  (1398/9/2 , 14:38)
از هر طرف محاصره در عشقت
?

آدمها جدا از عطری که به خودشون میزنن ، عطر دیگهای هم دارن ...!
که اتفاقا تاثیر گذارتر هم هست ...!

عـــــطر چشم هاشون ...!
عـــــطر حرف هاشون ...!
عـــــطر صداقت شون ...!
عـــــطر انسانیت شون ...!

عطری که فقط مختص "شخصیت" اون هاست ...!
و در هیچ مغازه ی عطر فروشی
پیدا نمیشه ...
 shadi  (1398/9/2 , 13:21)
..:::سیاست از نگاه پدر و تفسیر پسر:::....
يك روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان !

لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟

پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو

یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی

من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه

من تعیین می کنم.. مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه.

کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی نداره.

تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی...

داداش کوچیکت هم که دو سالش هست،نسل آینده است.

امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردابتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.

پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق

برادر کوچیکش و می بینه زیرشرو کثیف کرده و داره توی خرابي خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق

خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره تو اتاق کلفت شون که

اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده .....؟؟؟؟

میره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.

فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه:

سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته

و روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل

آینده داره توی ... دست و پا میزنه??
 Homa : Hidden  (1398/9/2 , 12:23)
من موندم چرا اداره راهداری تو جاده های کشور تابلوی "آرامتر بران حیوان, در مقصد نریدن برات" نمیزنه :
(البته بلانسبت شما)
 Homa : Hidden  (1398/9/2 , 10:56)
خانم دکتری که اومدم پیشت، بهت گفتم دو روزه معده م نفخ داره، پاشدی پنجره رو باز کردی
حلالت نمیکنم
:
ویرایش توسط Homa : Hidden (1398/9/2 , 10:57) [1]
 Rahil  (1398/9/2 , 10:24)
از هر طرف محاصره در عشقت
همیشه مقداری دلگرمی داخل جیبت باشد..

که اگر ناگهان در خیابان
یا در گوشه یک رستوران،
یا حتی در کنج دیوار خانهای،
سرمای ناامیدی چشمت را گرفت؛
یا بغضی دهانت را تلخ کرد!
دلگرمیت را از جیب در بیاوری...
آن را با عشق ببخشی...
تا آرام آرام شیرینیاش در وجود دیگری بپیچد!

دلگرمی همیشه باید باشد!
و … وای به تمام لحظههایی که هر چه جیبها و کیفت را بگردی
دلگرمی پیدا نکنی…!

همیشه دوستت دارم ها را
لبخندها را ...
به موقع ابراز کنید
و دلگرمی دیگران باشید ..

مهربان بودن ..
مهمترین قسمت انسان بودن است ..
 ***mahhsa***  (1398/9/2 , 07:54)
بارالهــــــــــا
کم مگردان چهارچيز از این سرا??

♧حــس خوب و??
♧حــرف عشق و??
♧اعتـــــــماد و??
♧دوســـــت را??
 ماتادور  (1398/9/2 , 06:15)
هعیییییی امان از ادما فضوللللللللللللل
 Homa : Hidden  (1398/9/2 , 01:01)
تو دندون پزشکی نوشته اگه سیر خوردید تماس بگیرید نوبتتونو کنسل کنید، مرتیکه با اون پولی که تو میگیری گهم خورده باشیم نباید کنسل کنیم. : :
 нoda  (1398/9/2 , 00:19)
هر از گاهی یه لگد به چیزیکه ساختی بزن ، اگه درست ساخته باشی خراب نمیشه ، نترس . . .:
 shadi  (1398/9/2 , 23:38)
دست های خــ❤️ــدا باش

برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت
خنــثی نباش
بی تفـاوت نـباش

اگر دیدی کسی گــره ای دارد وتو راهـش
را می دانی سکوت نکن

اگر دستـت به جایی میرسید دریغ نکن

معجزه زنــدگی دیگران باش
این قانون کائـنات اسـت

معجزه زندگی دیگران که باشی

بی شک کس دیگـری معجزه زندگی
تو خواهد بود
 AtEnA  (1398/9/2 , 23:08)
آدمک آخر دنیاست بخند:)
یه روز سخت که تموم شه
میرم میزنم رو شونه خدا
میگم جنبه رو حال کردی
ان مع العسر یسرا
بعد از هر سختی ،قطعا آسانی ست.:
ویرایش توسط AtEnA (1398/9/2 , 23:18) [1]
 sheida  (1398/9/1 , 21:27)
برای ی مریض کوچلو4ساله دعاکنید ...بدجوری محتاج دعاست
 kakojavad  (1398/9/1 , 20:44)
desert
اصالت یا تربیت خانوادگی؟!

روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه شیخ بهائی رسید. پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید:
در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان.؟
شیخ گفت: هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من "اصالت" ارجح است.

و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنید که "تربیت" مهمتر است.

بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ یک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند.
به ناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.

فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید، بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید، سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود، مهمانخانه سخت تاریک بود.
در این لحظه پادشاه، دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند.
در هنگام شام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم "تربیت" از "اصالت" مهمتر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت "تربیت" است.

شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند.
شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت این چه حرفیست فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز!

کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین یاد انجام می شود ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.
لذا شیخ فکورانه به خانه رفت.

او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست به کار شد چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.

فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش می دید، زیر لب برای شیخ رجز می خواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد.

در آن هنگام هنگامه ای به پا شد، یک گربه به شرق، دیگری به غرب، آن یکی شمال و این یکی جنوب.
این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است، گرچه "تربیت" هم بسیار مهم است ولی"اصالت" مهمتر.
یادت باشد با "تربیت" می توان گربه ی اهلی را رام و آرام كرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و "اصالت" خود بر میگردد.


اصالت افراد را نادیده نگیرید.
 AlirezaM  (1398/9/1 , 19:01)
《Admin》
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر، سیرت زیبا بیار

" سعدی "
در کل: 15463
<< 1 ... 741 742 743 744 745 ... 774 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 51 مهمان