ظهر بخیر، مهمان ظهر
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 742 743 744 745 746 ... 774 >>
 Homa : Hidden  (1398/9/1 , 14:49)
این که نو..خت میگه : حال اقتصاد خوب است منو یاد مادرم میندازه که دمپایی دستش بود میگفت بیا نمیزنمت!
:
 Rahil  (1398/9/1 , 14:09)
از هر طرف محاصره در عشقت
درس زیاد می خواندم
و هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد
زیرش خط می کشیدم

"قانون اول نیوتن"
همیشه یکی از سوال های امتحانی بود
قانون جاذبه هم

گفتم جاذبه
یاد چشم های مادرم افتادم
یاد چشم های بی بی
یاد چشم های تو
و چشم...
عضو مهمی ست
اگر نه زن ها
اینقدر با دقت، رو به آینه
زیرش با مداد خط نمی کشیدند ...
 kakojavad  (1398/9/1 , 13:19)
desert
اگه تا سر ماه دوس دختر پیدا نکنم



دیگه میرم عضو بسیج میشم، لااقل بتونم بقیه رو از هم جدا کنم?
 MaHaK  (1398/9/1 , 10:48)
VOorOojaK
میدونی بحث بی جنبه بودن نیس ادم خیلی وقتا انتظارشنیدن ی سری حرفارو از بعضیا نداره : )
 ***mahhsa***  (1398/9/1 , 07:10)
تو اتوبان تهران قم ترافیک بوده،


یکی از رانندهها از یه عابر میپرسه چه خبر شده؟

عابر میگه: يکی از مسئولین رو گروگان گرفتن، گفتن یا 3 میلیارد تومن میدین یا بنزین میریزیم روش و آتیشش میزنیم.


مردم همه اومدن واسه کمک کردن...
راننده میگه: خب تا حالا چقدر کمک شده؟

عابر میگه: دیگه هرکی به وسع خودش...1 لیتر ...2 لیتر

بعضيام كارت سوخت دادند[/bg]
ویرایش توسط ***mahhsa*** (1398/9/1 , 07:10) [1]
 Homa : Hidden  (1398/9/1 , 03:57)
علی عبدالمالکی یه آهنگ داشت توش میگفت
"شبا تا صبح بیدارم، صُبا با قرص میخوابم"

یکی نبود بگه خب دادش اون قرصو شبا بخور ?
:
 нoda  (1398/9/1 , 01:21)
:شاعر میفرماید: 
ارغوان جام عقیقی ب سمن خواهد داد
چشم نرگس ب شقایق نگران خواهد شد

شما ببین استاد چقد داف دورش::
 ELy  (1398/9/1 , 00:51)
هستم ولی خستم
کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد.
بر شوره زار دلها باران نخواهد آمد.

شاید به شعر تلخم، خرده بگیری اما،
جایی که سفره خالیست، ایمان نخواهد آمد!!!
 Homa : Hidden  (1398/9/1 , 00:05)
تنها چیزی که تو این مملکت رو حساب کتاب و برنامه ریزیه پخش مختار نامه قبل محرمه جوری که اون قسمتای عاشوراش دقیقا تو همون روز پخش شه :
:
 kakojavad  (1398/8/30 , 22:48)
desert
چند تا عکس از اعضای خانواده

عین این خانواده با کلاسا چسبوندم رو در یخچال☺️
بابام فقط عکس منو کند
و گفت:
الدنگ من به سن تو بودم دوتا بچه داشتم
همینطوریش به زور تو خونه تحملت میکنم
همین مونده موقع آب خوردنم جلو چشمم باشی
 MaHaK  (1398/8/30 , 21:44)
VOorOojaK
دلیل اکثر مشکلاتمون اینه که پول نداریم و حتی دلیل اینکه پول نداریم هم اینه که پول نداریم، قشنگ گیر افتادیم:
 MaHaK  (1398/8/30 , 19:54)
VOorOojaK
آدم ها رو با گفتن "بهت خبر میدم" الکی به خودتون امیدوار نکنین. مث آدم بگین "نه"!:
 нoda  (1398/8/30 , 17:57)
یه اسم باکلاس جایگزین تنبلی پیدا کردم :

از هم گسستگی سلول های تحتانی :
 Homa : Hidden  (1398/8/30 , 17:23)
تا وقتی ظرفها انقدر هوشمند نشدن که خودشون خودشونو بشورن دانشمندا در واقع هیچ غلطی نکردن:
 Homa : Hidden  (1398/8/30 , 16:27)
مشتق و انتگرال كه هيچي
ما هنوز از ايمان و تقوا و عمل صالح هم تو زندگيمون استفاده اي نكرديم: :
 Homa : Hidden  (1398/8/30 , 15:32)
از دید بابای من هر وقت میریم مسافرت دزدا میان دم خونمون میگن اَه باز چراغ یکی از اتاقاشون روشنه و تمام راه های نفوذی ما مسدوده، برگردید بچهها :
 shadi  (1398/8/30 , 14:08)
سوار تاکسی بودم ...
دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته ...
پیاده شد ... دست کرد تو کیفش ...
گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله ...
دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت :
" این قبض و بگیر، بابا , وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر "
ریدم به خودم ...
هی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم ، گفتم :
" دخترتون هستن ، ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود "
راننده گفت " بیخود شیرین زبونی نکن ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم "
:
 shadi  (1398/8/30 , 13:04)
◄◄◄زنی با صورت کبود نزد دکتررفت ...
دکترپرسید: چی شده؟
زن گفت: دکتر،هروقت شوهرم مست میاد خونه،منو زیر مشت و لگد میگیره ...
دکتر گفت: هر وقت شوهرت مست اومد خونه یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن و این کار رو ادامه بده ...
دو هفته بعد ، زن با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت و گفت:
دکتر،قرقره چای سبز فوق العاده بودهر بار شوهرم مست اومدخونه من شروع کردم به قرقره کردن چای سبز اون دیگه به من کاری نداشت ...
... حتی اون كمتر مشروب می خوره ...
دکتر گفت: می بینی؟ اگه جلوی زبونت رو بگیری ، خیلی چیزا حل می شن ... :|
 Homa : Hidden  (1398/8/30 , 11:03)
من تا همین الان فکر میکردم تو ستایش، مهدی_سلوکی به مادره میگه "ماست نعنا" ولی خب خیلی سریع میگه "ماس نا".
باز من خوبم ی رفیق دارم فک میکرد میگه "باسنا"
: :
 MaHaK  (1398/8/30 , 09:49)
VOorOojaK
من بیشترین مشکلم اینه که همه فکر میکنن من دارم شوخی میکنم :
در کل: 15462
<< 1 ... 742 743 744 745 746 ... 774 >>

خانه
در کل : 2 عضو / 31 مهمان