صبح بخیر، مهمان صبح
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 739 740 741 742 743 ... 791 >>
 MaHaK  (1398/9/29 , 10:06)
VOorOojaK
اینایی که بِهت میگَن 99% اوکِیه ...
بدونید که 100% کَنسله:
 FAZi  (1398/9/29 , 08:37)
تنها کسی که شبیه حرفاش هست،آدمیه که اصلا حرف نمیزنه:
 kia  (1398/9/29 , 05:51)
ﺻﺒﺢ ﯾﻌﻨﯽ
ﻏﺰﻟﯽ ﺭﻧﮓ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽِ ﻋﺸﻖ
ﻓﺮﺻﺘﯽ ﻧﺎﺏ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪٔ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻋﺸﻖ
ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﻭ ﻧﻔﺲ ﺁﺑﯽ ﺍﺷﮏ
ﺻﺒﺢ ﯾﻌﻨﯽ
ﮔﺬﺭﯼ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻋﺸﻖ
ﺻﺒﺤﺘﻮﻥ ﻋﺎﻟﯽ
ﺍﻣﺮﻭﺯﺗﻮﻥ
ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺧﻮﺷﯽ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ
ویرایش توسط kia (1398/9/29 , 06:26) [1]
 $Saman$  (1398/9/29 , 02:18)
""رهگذر""
هعی .خدایاشکرت
 нoda  (1398/9/29 , 01:04)
خنده دار ترین لحظه میدونی کدوم لحظست ؟:
اون لحظه ای که یه چند دهه از زندگیت گذشته یه وقت میشینی با خودت دودوتا چهارتا میکنی :
میبینی با اینکه قلبت با همه مثل کف دستت صاف بوده اما از کسی خیر ندیدی . . . :

اون لحظه ای که به هر کی نگاه میکنی پشیمون میشی از رفتارت باهاش
خاطرات خوبیات و بدی های اونا یادت میاد :
قلبت تیر میکشه . . .:
میخوای بری جلو تک تکشون بگی من کیه زندگیت بودم اخه؟ . . .:
میخوای بگی فقط بگو اخه چرا . . . :
ولی فقط به یه لبخندو یه اه راضی میشی . . . :

اون لحظه ای که خیلیا دورتناااااا ولی تنهای تنهایی
فقط میتونی سکوت کنی . . . :


میان میگن مغروری . کم حرفی . میخوای بهشون خیلی حرف بگیاااا ولی فقط لبخند میزنی. . .
لبخند میزنی به اشتباهای خودت . . .:
 ☆☆GitA☆☆  (1398/9/29 , 00:27)
گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها…
ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند…
دوست دارم این لبخند های بیگاه و آن بعضی ها را
و ازتون متشکرم بابت لبخندهایی که به من هدیه کردید..
مرسی از همتون بابت تبریکای قشنگتون
 ELy  (1398/9/29 , 23:09)
هستم ولی خستم
به مامانم میگم شب مغز منو نخور ب جاش شام بخور. میگه آخه من مغز گوسفند خیلی دوست دارم?
 Homa : Hidden  (1398/9/28 , 20:29)
نوح ۹۵۰ سال عمر کرد فقط ۴۰ نفر رو هدایت کرد.
فک کنم به طرف میگفته به خدا ایمان میاری؟
طرفم میگفته نه..
نوح هم میگفته ب یه ورم ، میرفته : :
 kakojavad  (1398/9/28 , 18:22)
desert
ای ما و صد چو ما ز پیِ تو خراب و مست
ما بی تو خستهایم، تو بی ما چگونهای؟

#مولانا
 ELy  (1398/9/28 , 17:53)
هستم ولی خستم
دوست داشتنت را حیف نکن..نمیگویم خرجش نکن ... نه ... میگویم هدرش نده..

اگر میبینی مالِ دنیای تو نیست، اگر می بینی از جنس تو نیست، حرفش را نمیفهمی و حرفت را نمیفهمد ...

نه او را درگیر خودت کن و نه خودت را درگیر او ...

ابراز علاقه به کسی که مالِ دنیای تو نیست «اسراف دوست داشتن» است.
 ELy  (1398/9/28 , 16:22)
هستم ولی خستم
بیسکویت تقلبی مادر به بازاراومده نخرین ، مسمومه !
وسطش عمه گذاشتن بیشورا :
 AtEnA  (1398/9/28 , 13:36)
آدمک آخر دنیاست بخند:)
از دل
ای آفت جان
صبر توقع داری؟
مگر این
کافر دیوانه
به فرمان من است؟
 AlirezaM  (1398/9/28 , 11:55)
《Admin》
وصل شدددد:
:
 AlirezaM  (1398/9/28 , 10:54)
《Admin》
:باز قطع کردن :
 Rahil  (1398/9/28 , 07:25)
از هر طرف محاصره در عشقت
.
پاییز این سمفونی دلتنگ آدم ها
دارد تمام میشود
زرد و نارنجی های ِ این روزها را می بینی
صدای خِش خِش عاشقانه های رو به اتمام را می شنوی ؟
آخرین افسونگری آذر را حِس میکنی

پاییز جان می دانستی
صدای خش خش برگهایت ملودی زندگیست؟؟
 ELy  (1398/9/28 , 05:00)
هستم ولی خستم
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
 ELy  (1398/9/27 , 22:32)
هستم ولی خستم
روحانی میگه هر دو روز ۳ ایرانی تحصیلکرده در خارج به کشور باز میگردن
اصلا حواسش نیست اینا بچههای خودشونن که زندگیشون اونطرفه و برای سر زدن به خانواده و بردن پول تو جیبی میان و میرن?
 MaHaK  (1398/9/27 , 20:50)
VOorOojaK
حالا مثلا نوشتنِ هدفهامون روی کاغذ چه تغییری میخواد روی ازهمگسستگیِ سلولهای تحتانیمون ایجاد کنه؟:
 kakojavad  (1398/9/27 , 20:14)
desert
? دبیر ادبیاتی می گفت:


این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!
سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...
یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم .
همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم....
و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد...
وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند.....
وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم
یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟
گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت.
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته.....
خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند....
ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند....
نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم،
کمک به همنوع برایشان بی اهمیت،
مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است....
امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.
این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود...
برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد
اول خانواده
دوم نظام آموزشی
و سوم الگوها
برای اولی منزلت زن را باید شکست.
برای دومی منزلت معلم.
و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره ها....
[img][/img]
 ELy  (1398/9/27 , 17:27)
هستم ولی خستم
به بابام گفتم اگه گواهینامه بگیرم، ماشینتو میدی برم بیرون؟?
یه نگاه به مادرم کرد گفت: این بیشور هنوز با ما زندگی میکنه؟!?
در کل: 15818
<< 1 ... 739 740 741 742 743 ... 791 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 5 مهمان