مه دخت فریبای پرویش تو کجای.....

از من شده ای خسته و از عشق فراری.....

من پای تو ماندم ک ب اثبات رسانم ....

تو ماه ترین دختر این بوم و دیاری.......

بی گمان به گریه میرسم ن نگو به تو نمیرسم وایه من تو را ندارم.....

عطر تو برای من نفس خانه ام بدون تو قفس ن نرو نمیگذارم.....

جان و دل میبری چون نشد خبری بی وفا وفا ندارد......

میبری دل مرا ماه من بگو چرا قصد آمدن نداری...

مه دخت پری روی پریوش تو کجاایی...

از من شده ای خسته و از عشق فراری ....

من پای تو ماندم ک اثبات رسانم تو ماه ترین دختر این بوم و دیاری....

بی گمان به گریه میرسم ن نگو به تو نمیرسم وایه من تو را ندارم ....

عطر تو برای من نفس خانه ام بدون تو قفس ن نرو نمیگذارم.......

یه سلامی هم بکنیم به اونی که اولین بار پیشنهاد داد سیم شارژر ها رو نیم متر کوتاه تر بسازن ...
سلام بیشعور
با پول اون نیم متر تونستی ویلا تو شمال بخری؟
روانی: دارم از رو تخت میفتم : :

ﺣﺎﻟــــَﻢ ﺧــــﻮﺏ ﺍَﺳﺖ ﺍَﻣـــّـﺎ ﺩَﺭ ﺣـــﺎﻟَﺖِ ﺧـُـﻨﺜــــﮯ ﺑِﻪ ﺳـَـﺮﻣـــﯿﺒَﺮﻡ           
ﻧـَـﻪ ﺧﻮﺷﺤـــﺎﻟﻢ  . . .
ﻧـَـﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣـــﺖ . . .
ﺍَﻓﺴُــــﺮﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿـﺴﺘــــَﻢ . . .
ﺧﻨﺜـــﮯ ﻭ ﺑﯿــﺨــــﯿﺎﻝ . .!!
ﺣﺎﻝِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫــــﺎﯾَﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭَﻡ . . .
ﻧِﮕــﺮﺍﻥ ﻧﯿـﺴﺘﻢ . . .
ﺩِﻟـــﻬُﺮﻩ ﻧَـﺪﺍﺭﻡ . . .
ﺍَﻣـّــﺎ ﯾﮏ ﺟــــﺎﮮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﻠﻨﮕـــَﺪ . . .
ﻫـَــﻨﻮﺯ ﺩَﺭﮔـــﯿﺮِ ﺧــــﻮﺩﻡ ﻫـَﺴـــــﺘـَﻢ

~

وقتی دلتو بدی دست خدا
 وقتی همه امیدت خدات باشه 
هیچ شرایطی وجود نخواهد داشت ک 
بترسی 
گله کنی 
ناراحت باشی
 وقتی گفتی خداااا 
پس با همه وجودت باید یقیییین رو لمس کنی
پس میدونی حکمت هست 
اعتماد داری ب بهترین چیزی ک برات داره رقم میخوره

(...و پسر گفت دومادی بزن ...آرایشگر با خوشحالی و وسواس تمام شروع به کار کرد... بعد از چند ساعت گفت:بفرما شاه دوماد،راضی هستی ...پسر جوان با نوعی حسرت و دلخوری نگاهی به آیینه انداخت و گفت:دستت درد نکنه خوبه ... ولی ... آهی کشید و گفت:حالا همشو تا ته بزن !خواستم ببینم اگه امشب من جای اون دوماد میشدم چه شکلی میشدم....) 

:::::ketab::::

بخند تا دنیا بهت بخنده.. :

البته خودتو پاره ام کنی دنیا خیلی توجه خاصی نمیکنه ولی گفتم یه چیزی گفته باشم :

حال کسی که خوب نیس یعنی نیس دیگ!
بیخیال میگذره هاتون فقط رو اعصابه!

یک انتظار را چقدر میتوان کشید .......??

فکر کنم بعضیا هم کتاب بیشعوری رو میگیرن میخونن به عنوان راهنما ؛ که یاد بگیرن چیکار کنن که بیشعورتر بشن!

الهی
دراین چهارشنبه
داشته هایتان
چنان پررنگ شود
که غم نداشته هایتان
آزارتان ندهد

سـاعتـهای زيـادی پـشـت پـنـجره ميـشينم و آدمـا رو تـماشا ميكنم ...
آدمــايـی كه تنـد تنـد راه ميـرن حـتما يــه جــايـی، کسـی رو دارن كه مـنتـظرشـونـه، اونايـی كـه يـه گـوشـه ايـستـادن، قطـعا مـنتـظر كـــسی هـســتن كه نفـسنفـس داره مــياد ...
امـا آدمـايـی كه سرشـون پايـيـنه و آروم و تنـها قـدم مـيزنن، حتـما دارن بـه كـسی كـه نيـسـت فكـر مـيكـنن.
بـنـظـرم، لـذتی كه در "انتـظارِ مـحال" هـــست،
در "وصــال" نيـسـت.
واســه هـمين ميـگم؛
بعــضي آدمـا رو بـايد، يـكـبار ديـد و يـک عـمر.... بهــشـــون فــكــــر كـــــرد.....ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ
ﺍﺯ ﺑﺮﮒ ﺭﯾﺰﺍﻥ ﺩﻟﻢ
ﺍﺯ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﺳﮑﻮﺗﻢ
ﮐﻪ ﻣﺸﺖ ﻣﺸﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ
ﭘﺎﺷﯿﺪ

و ما در گذشته، درگذشتیم ...

ای کسانـــــــــــــــی ك

همش پشت ســــــــــــرمن

حرف میزنیــــــــــــــــــــد....


عاشقتونم ك انقدر درگیرمنید...!!:

ما زنگ تفریح این و اون نیستیم
حواست باشه لجم بگیره
دنیاتو لجن میگیرم

عشق ممنوعهٔ من باز هوایت کردم
توی این خلوت دل باز صدایت کردم

سیب سرخی شدی و دست رقیب افتادی
من چو حوّا نشدم ، زود رهایت کردم

او به تو داد دل و قلب تو هم راضی شد
از غمت سوختم و باز دعایت کردم

گرم آغوش رقیبم شدی و یادت رفت
قبل او در دل خود همچو خدایت کردم

رفته ای با دگری و دلم از غصه شکست
باز هم این دل بشکسته فدایت کردم

گر ز پیش تو برفت و دل تو تنها شد
پیش من باز نگرد
چونکه رهایت کــــردم...

قانون مورفی میگه وقتی هندزفری ازت دوره تقریبا همه مخاطبینت هوس میکنن برات ویس بفرستن...

?وقتی باخدا حرف میزنی
هیچ نفسی هدر نمی رود

?وقتی منتظرخدا باشی
هیچ لحظہ ای تلف نمیشود

?وقتی بہ خدا اعتماد ڪنی
هرگز رنگ شڪست را نخواهی دید

?با خدا هیچ چیز را از دست
نخواهی داد.