صبح بخیر، مهمان صبح
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 701 702 703 704 705 ... 797 >>
 Roksana  (1398/11/9 , 09:52)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
.........
فقط پاش که از زیر پتو بیرون اومده
ویرایش توسط Roksana (1398/11/9 , 10:02) [1]
 kia  (1398/11/9 , 09:17)
ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺟﺰ ﺣﻀﺮﺕ
ﺁﺩﻡ؟
ﺑﻠﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺣﺪﺱ ﺯﺩﯾﻦ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭ
ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻧﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺱ ...
ﺑﻌﺪﺍ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻣﯿﮕﻢ
 ELy  (1398/11/9 , 06:32)
هستم ولی خستم
?????????
?یه روزایی تو زندگیمون هست، که هیچ اتفاﻕ خاصی نمی افته،
ما به این روزا میگیم:
تکراری…
خسته کننده...!
?ولی حواسمون نیست که میتونست اتفاقات بدی تو این روزها بیفته
طوریکه روزی صد بار دعا کنی کاش همون روزای تکراری باز هم تکرار بشن…

خدایا
به خاطر همه ی روزای تکراری اما بی مصیبت هزاران بار شکر...
????????
صبح همه ی بست کلابی ها بخیر و شادی
 ELy  (1398/11/9 , 01:23)
هستم ولی خستم
دایی دوست دخترم فوت شده
دیدم دوست دخترم خودش رو میکشه میگه دایی الان وقتش نبود
گفتم عشقم خودت رو ناراحت نکن کاری که شده
گف واسه اون گریه نمیکنم که واسه خودم گریه میکنم تویه دیوص تا مخ زن داییمم نزنی ول کنش نیستی??
 ELy  (1398/11/9 , 00:53)
هستم ولی خستم
پسر عمم از باباش پرسید بابا نمک یددار یعنی چی
باباشم گفت نمکی که دست داره و زد زیر خنده!!

همه سکوت کردن یه لحظه مامان بزرگم برگشت گفت کل زندگیم و آبرومندانه زندگی کردم ولی تو دختر شوهر دادن رسما ریدم ?
 ☆☆GitA☆☆  (1398/11/9 , 00:18)
رفتم بقالی گفتم ماست پروبیوتیک دارین؟ گفت آره برو از تو یخچال بردار، دیدم خیلی ضایست بفهمه نمیدونم پروبیوتیک چیه یه چیپس دزدیدم ...️
 ELy  (1398/11/9 , 23:26)
هستم ولی خستم
یه روز گرگه میره در خونه ی شنگول و منگول در میزنه
منم منم مادرتون غذا اوردم براتون
مادره میگه بچه ها خونه نیسن بیا تو
قصه ی شنگول و منگول دهه ی جدید
 Roksana  (1398/11/8 , 22:42)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
گران جان تر ز چندین کوهم و دل می کشد بارم

#بیدل_دهلوی
 ☆☆GitA☆☆  (1398/11/8 , 22:06)
شاید تقصیر آدمها نیست
ڪه نمیتوانند
روی حرفشان
وعده هاشان
و احساساتشان بمانند
آنها بر روی زمینی زندگی میڪنند
ڪه روزی یڪبار
خودش را دور میزند..
 ELy  (1398/11/8 , 21:13)
هستم ولی خستم
زندگی هرگز به
"اگر" و "اما" های تو پاسخ نمی دهد!

زندگی هیچ نمیگوید؛
نشانت میدهد

پس سلطان بایدها باش...
نه بنده شاید ها...??
❄️
 Roksana  (1398/11/8 , 20:44)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1398/11/8 , 20:05)
هستم ولی خستم
رفته بودیم خونه یکی از فامیل های خیلی پولدارمون
داداش کوچیکم هر نیم ساعت یبار میرفت دستشویی و میومد تو جمع میگفت بابا بابا دستشوییشون از اتاق خواب داداشم بزرگتره
من که به برادرهای حضرت یوسف حق میدم برادر کوچیکشون رو پرتش کردن تو چاه
 ELy  (1398/11/8 , 19:03)
هستم ولی خستم
من اینقدر ساده ام! 
.

.
زرتی با یه کارت شارژ گول میخورم! 
.
.
هر کی خواست امتحان کنه، فقط ایرانسل باشه لطفا
 
 ایسا  (1398/11/8 , 18:26)
مامان فسقلی ها
اوف شیراز باز زلزله اومد نمیرم صلوات
 Nicotine  (1398/11/8 , 17:55)
پسرا خنگ ترن یا دخترا؟
بله!
درسته; دخترا!
 آگرین  (1398/11/8 , 17:13)
همیشه خودت باش حتی اگه این خودت بودن باعث صدمه به افرادی باشه
 Roksana  (1398/11/8 , 16:24)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1398/11/8 , 15:35)
هستم ولی خستم
مرد چیست؟
موجود بد شانسی که موقع تولدش میگن:حال مادرش چطوره؟؟
موقع عروسیش میگن :چه عروس خوشگلی!!
موقع مرگش میگن:بیچاره زن و بچش!!
ولی بعد از مرگش هر خطایی از بچه هایش سر بزند میگن:
تو روح پدرش با این بچه تربیت کردنش!
 
 آناستازیا  (1398/11/8 , 14:47)
صورت عروسکی
کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....

باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....

کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....

کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم....

ای کاش ، کاش ، کاش...

دلم بدجور هوای تو را کرده عزیزم...

دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست ای بهترینم....

باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند

و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل

خنجر در قلبهایمان مینشیند ....

و ای کاش در کنارم بودی ...

کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی میکردی....

باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

در این دنیا تنهای تنهایم ....

بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای

که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....
 ELy  (1398/11/8 , 14:07)
هستم ولی خستم
امروز با سر و صدای مامان بابام از خواب پریدم
رفتم بیرون میپرسم چی شده !
بابام میگه من دیشب خواب دیدم یه زن دیگه گرفتم
واسه مامانت تعریف کردم
اونم گیر داده باید همین الان بخوابی و طلاقش بدی
در کل: 15936
<< 1 ... 701 702 703 704 705 ... 797 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 61 مهمان