نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
| مهدی (1403/11/7 , 23:00) لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم. |
فقط اینجاش که میگه:بی انصافی نکن به قلب من بی احترامی نکن به غیر من تو انتخابی نکن آهای زیبای بی دل.
ویرایش توسط مهدی (1403/11/7 , 23:02) [1]
| قلب یخی (1403/11/6 , 22:25) گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی انسانها کافیست. |
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم به چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصهٔ عشق :
تو را می خواهم ای جانانهٔ من
تو را می خواهم ای آغوش جانبخش
تو را ، ای عاشق دیوانهٔ من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
به روی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم به چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصهٔ عشق :
تو را می خواهم ای جانانهٔ من
تو را می خواهم ای آغوش جانبخش
تو را ، ای عاشق دیوانهٔ من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
به روی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
| آگرین (1403/11/5 , 09:05) |
بچه که بودیم
بزرگترین تهدید خانم جان این بود که چادرشو برداره و بگه خدانگهدار من رفتم و ما چقد از این رفتن میترسیدیم و چقد التماس خانم جان میکردیم که نره
و خانم جان هم چادرشو کنار میزاشت و میموند
کسایی که میاومدن مهمانی و برامون عزیز بودن کفشاشون رو مخفی میکردیم تا بیشتر بمونن و وقتی با هزار قول که زود برمیگردیم کفشاشون رو میآوردیم و میرفتن.
بزرگتر که شدیم یاد زندگی بهمون یاد داد خانم جان خودش نمیخواست بره وگرنه به التماس ما گوش نمیداد
یاد گرفتیم هر مهمون عزیزی که اومد هرچقد هم عزیز باشه آخرش میره.
دیگه کفش کسی رو مخفی نکردیم و از اومدن ها زیاد خوشحال و از رفتن ها چندان ناراحت نشدیم.
یاد گرفتیم آدما هر چند روز هم که بمونن یا به خواست خودشون میرن یا به جبر زمونه
بزرگترین تهدید خانم جان این بود که چادرشو برداره و بگه خدانگهدار من رفتم و ما چقد از این رفتن میترسیدیم و چقد التماس خانم جان میکردیم که نره
و خانم جان هم چادرشو کنار میزاشت و میموند
کسایی که میاومدن مهمانی و برامون عزیز بودن کفشاشون رو مخفی میکردیم تا بیشتر بمونن و وقتی با هزار قول که زود برمیگردیم کفشاشون رو میآوردیم و میرفتن.
بزرگتر که شدیم یاد زندگی بهمون یاد داد خانم جان خودش نمیخواست بره وگرنه به التماس ما گوش نمیداد
یاد گرفتیم هر مهمون عزیزی که اومد هرچقد هم عزیز باشه آخرش میره.
دیگه کفش کسی رو مخفی نکردیم و از اومدن ها زیاد خوشحال و از رفتن ها چندان ناراحت نشدیم.
یاد گرفتیم آدما هر چند روز هم که بمونن یا به خواست خودشون میرن یا به جبر زمونه
| پرنسس آتیش پارع (1403/11/4 , 17:09) |
یارب ,ز جهان لطف ط کافیست مرا
| آراز (1403/11/4 , 15:35) |
جهانم بودی رفتی جهان تلخ شده است..
| مهدی (1403/11/3 , 22:27) لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم. |
شبنم خانم
| آگرین (1403/11/3 , 16:07) |
بهای هر تجربه.
زخمی روی قلب
و تارهای موی سفید شدست.
ارزش نداره آدم این بها سنگین رو برای تجارب بی ارزش خرج کنه
زخمی روی قلب
و تارهای موی سفید شدست.
ارزش نداره آدم این بها سنگین رو برای تجارب بی ارزش خرج کنه
| آراز (1403/11/2 , 12:24) |
خوشم میاد ادم نون ذاتشو میخوره تو که مشخصه چیز خوبی گیرت نمیاد.
| Mahsa (1403/11/2 , 08:45) |

#اگ میبینی خیلی گاوی، کف مشهدم ☹️

ویرایش توسط Mahsa (1403/11/2 , 08:47) [1]
| پرنسس آتیش پارع (1403/11/1 , 20:39) |
ع من خوشت نمیاد راتو کج کن ن قیافتو
| پرنسس آتیش پارع (1403/11/1 , 17:11) |
کسی جواب گو نیس عایا؟
| پرنسس آتیش پارع (1403/11/1 , 13:00) |
دل ب این دادم ک دراندیشع خد حبس شوم
دل ب بالا و بلندای خیالی ندهم
~
دوس دارم ک خدم پشت خدم باشم وبس
ب تن هیچ عقابی پرو بالی ندهم
ویرایش توسط پرنسس آتیش پارع (1403/11/1 , 14:03) [1]
دل ب بالا و بلندای خیالی ندهم
~
دوس دارم ک خدم پشت خدم باشم وبس
ب تن هیچ عقابی پرو بالی ندهم
ویرایش توسط پرنسس آتیش پارع (1403/11/1 , 14:03) [1]
| آگرین (1403/11/1 , 10:23) |
ؤدمی که برای داشتن کسی یا چیزی تلاش میکنه تا حدی گاهگاه به مناسبتی به طرف پیام میده بنظرم نه عقده ای نه سریشه. نه آویزون
اون آدم تمام تلاششو میکنه شرمنده وجدانش نباشه که چرا تلاش نکرد. بعد مدتی تلاش اون آدم هم دست برمیداره و جوری دور طرف خط قرمز میکشه انگار از روز اول هم نبوده
اون آدم تمام تلاششو میکنه شرمنده وجدانش نباشه که چرا تلاش نکرد. بعد مدتی تلاش اون آدم هم دست برمیداره و جوری دور طرف خط قرمز میکشه انگار از روز اول هم نبوده
| آراز (1403/10/30 , 17:24) |
خدایا شکرت...
| آگرین (1403/10/29 , 18:20) |
بودن بعضی آدما تو زندگی به آدم حسی میده از جنس شادی و حسای مثبت غیر قابل بیان
از نفسم ماه قشنگم هیوا دوست داشتنی و تریاق با محبت و آقا محسن مهربون که در نبودم تولدم تبریک گفتن متشکرم
موقعیتم مناسب نبود به تک تک جواب بدم.
دل همه اهالی بست سرشار از شادی
و چراغ اینجا همیش روشن
از نفسم ماه قشنگم هیوا دوست داشتنی و تریاق با محبت و آقا محسن مهربون که در نبودم تولدم تبریک گفتن متشکرم
موقعیتم مناسب نبود به تک تک جواب بدم.
دل همه اهالی بست سرشار از شادی
و چراغ اینجا همیش روشن
| آراز (1403/10/28 , 07:34) |
با عوض کردن نوع تایپتون نمیتونید وایبتونو تغییر بدید به وایبی که میگیرید اعتماد کنید
| پرنسس آتیش پارع (1403/10/27 , 14:30) |
وای اگرمردگدایک شبع سلطان بشود§مثل این است ک گرگی سگ چوپان بشود§
| پرنسس آتیش پارع (1403/10/27 , 11:14) |
ازیکی پرسیدن چراز کسی ک اذیتت میکنع انتقام نمیگیری باخندع گف وقتی ط رو ی سگ گازبگیرع ط هم گازش میگیری؟!
:\
ویرایش توسط پرنسس آتیش پارع (1403/10/27 , 11:15) [1]
:\
ویرایش توسط پرنسس آتیش پارع (1403/10/27 , 11:15) [1]
در کل: 15484

خانه
در کل : 0 عضو / 75 مهمان