شب بخیر، مهمان شب
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 760 761 762 763 >>
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/25 , 18:49)
بی لیاقت ها را بدرقه کنید !!

بعضی ها را بدرقه کنید حتی اگر لایق بدرقه نباشند. بدون کنار زدن پنجره.
بدون سربرگرداندن به عقب.

بعضی ها را بدرقه کنید و بگذارید به قلب هایی بروند در اندازه ی خودشان. حتی اگر مطمئن باشید روزی با چشمانی وحشت زده و بی پناه بر خواهند گشت.

زخم های خاطراتشان را ببندید.
بودن های ناروایشان را بشویید.
غرور و دروغ و قضاوتشان را در چمدانشان بگذارید و بگذارید به هر کجا که باید بروند، بروند.

بگذارید در گذشته به جایی که به آن تعلق دارند آرام بگیرند.
برایشان گریه کنید.

سوگواری کنید و بدانید این از دست دادنی ضروری ست برای به دست آوردنی گران بها...
 MaHaK  (1398/5/25 , 14:25)
VOorOojaK
هر جا ميری بی حوصلگی جلوتر از خودت اونجا لنگر انداخته
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/25 , 13:26)
زندگی . . .

ڪجای این خیابان

منتظر من است

ڪه از هیچ کوچه ای

به آن نمی رسم . .
 MaHaK  (1398/5/25 , 13:05)
VOorOojaK
تا عاقلان راهی برای شادی پیدا کنند ما دیوانگان هزار بار خندیده ایم
 kakojavad  (1398/5/25 , 11:28)
desert
یه قانونی هست که میگه :
شما هیچوقت به چیز غیر ضروری احتیاج پیدا نمیکنید
مگر اینکه اونو داده باشین به یه نفر دیگه ..
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/25 , 00:33)
خدایا
دردی اگر هست ..
که.. هست ،

من که به تو
نزدیک تر از خستگان خیابان خواب نشسته ام ..

پس چرا کاری نمی کنی !!؟

من هزاره هاست چشم به راه آن
" اتفاقم " هنوز .!!
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/24 , 22:59)
گاهى آدم دلش كمى تعطيلى مى خواهد
بنشيند كنجى، گوشى اى، جايى
برود به گذشته هاى دور دور
هاى هاى دنبال خودش بگرد
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/24 , 18:52)
من میگویم دست ها خاطره ساز ترینند؛
آنجا که شروع میکنند به نوازش کردن صورتت،
آنجا که دست میکشند به چشمانت و به راست بودنشان قسم میخورند،
آنجا که اشک را از صورتت پاک میکنند،
آنجا که جای خالی انگشتانت را با انگشتهای دیگری پر میکنند،
آنجا که دستهای یک نفر مینشیند روی شانه ات و میگوید که تا همیشه هست،
درست همینجا پشت سرت...
آنجا که با همان دستهای به قلب اشاره میشود و خانه ات را نشان میدهد...
هر خاطره ای را میشود پاک کرد،
میشود تکرار کرد،
ولی دستهای هرکسی مثل اثر انگشتش فقط برای خود اوست...
همانقدر ناب
همانقدر تکرار نشدنی...
 Roksana  (1398/5/24 , 16:09)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
“ﮔﻨﺎﻩ”،
ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻢ!
” ﺧﺪﺍ ” ﺩﺍﺭﺩ” ﻓﻮﺕ” ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!
ﺍﯾﻦ “ﺍﺷﮏ ” ﻫﺎ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﯿﺴﺖ
 نفس  (1398/5/24 , 00:45)
Flawless
دوستان انلاين بياين بريم چت روم
 Roksana  (1398/5/24 , 00:29)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
آدﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ،
ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺫﻭﻕ ﮐﻨﯽ
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﮐﻨﻨﺪ..
ﺍﻣﺎ ﻋﺎﺷﻘﺸﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﯼ!
ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ…
ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺎ ﭼﺎﺷﻨﯽ ﻗﺸﻨﮓ ” ﻣﻬﺮ”
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﺟﻬﺖ ﺭﺍ
ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻨﺪ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ
ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ…
ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﺟﺒﺎﺭﯼ
ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ.…
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥ…
ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ…
ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ.…
ﺍﺩﻋﺎ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺑﯽ ﺁﻻﯾﺸﻨﺪ، ﭘﺎﮎ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/23 , 21:51)
کسی را اگر دوست داری...
یک لحظه به نبودنش فکر کن...
دلت اگر نریخت،دلش را نلرزان...!
آسمان همیشه آبی نیست...
و آدم ها همیشه...
از سمتی که فکر می کنند محکم است می افتند...
هزار سال هم که بگذرد...
تلخی دهان آدم های بریده را
تمام شکر های دنیا هم عوض نمی کند...
کسی را اگر دوست داری،
برایش همان باش که می خواهی باشد...
و یادت باشد...
تمام برگهای تقویم...
سهم تمام آدم ها نمی شود...
 FAZi  (1398/5/23 , 14:40)
سعی کن تو زندگی خودتو پیدا کنی واسه بقیه چیزا گوگل هست .:
 MaHaK  (1398/5/23 , 12:19)
VOorOojaK
همون لحظه ای كه گرفته ای و ميخوای با يكی حرف بزنی ولی با كسی حرف نميزنی،10 سال بزرگتر ميشی
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/23 , 10:53)
نمیدونم درسته یا نه
ولی آدما فقط تا وقتی که کشفت نکردن براشون جذابی،
دنبال همون نقطه ی تاریک تو زندگیت هستن که کشفت کنن
انگار بعد اینکه کشفت کردن
تیک کنار اسمت رو تو دفترشون میزنن
و میرن سراغ آدم بعدی؛
یه وقتایی نباید حرف بزنی،
نباید کاری کنی،
نباید شناخته شی،
تا نتونن ترکت کنن
همیشه یه چیزی رو،
یه حرفی رو نزده داشته باش
چون تا وقتی مهمی که اسمت تیک نخورده باشه
بعدش فراموش میشی
فراموش ...
 AlirezaM  (1398/5/22 , 20:46)
《Admin》


:
ویرایش توسط AlirezaM (1398/5/23 , 09:29) [2]
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/22 , 19:49)
آدمای راستگو،

خیلی زود و خیلی راحت عاشق میشوند،

خیلی راحت احساسشون رو بروز می دهند،

خیلی راحت بهت میگن دوستت دارند،

خیلی دیر دل میکنند،

خیلی دیر تنهایت میگذارند،

اما وقتی زخمی می شوند...

ساکت می نشینند،
چیزی نمی گویند،
خیلی راحت می روند،
و دیگر هیچوقت بر نمی گردند...
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/22 , 10:31)
بزرگش كردم...
"عشقم را ميگويم"
آنقدر بزرگ كه از باورِ خودش هم خارج شده بود
آنقدر بردمش بالا
كه ديگر دستِ خودم هم بهش نرسيد
او بزرگ و بزرگتر ميشد و
من كوچك و كوچك و كوچكتر...
هرچقدر دست تكان ميدادم،انگار نه انگار
داد ميزدم
"لعنتي...من خودم بزرگت كردم..."
صدايم نميرسيد كه نميرسيد...
من
همه چيز را يكجا از دست دادم...
 kakojavad  (1398/5/21 , 17:12)
desert
?خانوم جون خدابیامرز میگفت:
نونت رو واسه دل خودت میخوری لباست رو واسه دل مردم میپوشی.
یعنی که توی خونهات ممکنه نون خالی بخوری، کسی نمیبینه ولی لباست رو همه میبینن پس خوب بپوش.

خانوم جون خدابیامرز میگفت:
همیشه پوستت رو بشکاف، پولتو بذار توش.
یعنی همیشه برای خودت پس انداز مخفی داشته باش!



خانوم جون خدابیامرز میگفت:
جایی نشین که ورنخیزی و حرفی بزن که ورنتیزی.
یعنی حواست باشه با کی میری و با کی میای! هر کسی لایق رفت و آمد نیست

خانوم جون خدابیامرز ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻧﻲ ﺭﻭ میدید ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻩ میگفت:
ﻧﻨﻪ "ﺗﻮی کِشتی ﻛﻪ هستی ﺑﺎ ﻧﺎﺧﺪا ستیز نکن".
یعنی به حرف شوهرت گوش کن

خانوم جون خدابیامرز میگفت:
هیچ وقت نون و تخم مرغ تو خونهتون تموم نشه.
نصف شبی کسی بیاد خونهتون ازتون انتظار چلو کباب نداره اما حداقل یه نیمرو میذاری جلوش.

خدا بیامرزه قدیمیها و خانم جونهامون رو... نصیحتهای خوبی میکردن
 FAZi  (1398/5/21 , 10:06)
عیــــــــــــدتون مبــــــــــارک?::
در کل: 15256
<< 1 ... 760 761 762 763 >>

خانه
در کل : 3 عضو / 25 مهمان