فرق زیادی بین اینکه ینفر بین هزار نفر دیگه تورو انتخاب کنه هست تا اونی که مجبوره تورو انتخاب کنه.

کاش میشد به بعضیا گفت
عرزیزم غرور هم حدی داره
اگه از حدش گذشت اگه یه نفر عاشقانه هم دوستت داشته باشه خسته میشه و خودشو کنار میکشه

ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ
ﺗﺨﺖ ﺩﻭﻧﻔﺮﻩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ ﺷﺐ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎ
ﺷﺮﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ ،ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻣﺘﮑﺎ
ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻦ....ﻋﺎﺷﻖﺍﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﺎﺍﺍﺍﺍﺭ
ﻧﻤﯿﺰﺩﻥ .....ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯾﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻭﻗﺎﻧﻊ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .......ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﯾﮏ ﻣﯿﺰ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ
ﻭﻻﮎ ﻭ ﺳﺮﺧﺎﺏ ﻭﻣﺎﺗﯿﮏ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺣﻤﺎﻡ ﻟﭙﻬﺎﺷﻮﻥ ﮔﻞ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﺷﻮﻥ ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮِﺣﻨﺎ ﻭ ﮔﻼﺏ ﻣﯿﺪﺍﺩ
...........ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﺎ ﮐﻢ ﻭﺯﯾﺎﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻭ ﺩَﻡ ﻧﺰﺩﻥ ...ﺻﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻥ...
ﮐﯿﮏ ﺗﻮﻟﺪﻭ ﮐﺎﺩﻭ ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﻭﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻋﻤﯿﻖ ﻭﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ
ﺑﻮﺩ .......
ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻫﻮﺩ ﻭ ﻣﺎﮐﺮﻭﻓﺮﻭ ﻇﺮﻓﺸﻮﯾﯽ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻮﯼ
ﺗﻤﯿﺰﯼ ﻣﯿﺪﺍﺩ .....ﻋﻄﺮ ِﻏﺬﺍﺷﻮﻥ ﺗﺎ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ
ﻣﯿﻮﻣﺪ .....ﺳﺒﺰﯼ ﻭ ﻧﻮﻥ ﺗﺎﺯﺷﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮ
ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻮﺩ .....ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﺷﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭﯼ
ﻃﺎﻗﭽﻪ ﭼﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ....
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﭘﺪﯾﮑﻮﺭ ﻧﺎﺧﻨﻬﺎﺷﻮﻥ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ
ﺩﺳﺘﻬﺎﺷﻮﻥ ﮐﺘﻠﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ
ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯾﻢ ......
ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ......
ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪﮔﺎﺭ ﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ
ﺑﻬﺸﺘﯽ
ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻣﺒﺎﺭﮎ

بهترین رفیق کسیه که در اوج غم و تنهایی یهو دستشو بزاره رو شونه هات
و آروم جوری که فقط خودت بشنوی بگه
"نگران نباش رفیق من کنارتم"

هرگاه دری از خوشبختی به رویمان بسته میشود
دری یا درهای دیگر به رویمان گشوده میشود
اما ما چنان به در بسته خیره هستیم که درای باز رو نمیبینیم
"هلن کِلِر"

لذت واقعی زمانیه ک ...فک کنم با اون روحیه ی حساسم خودتون بفهمین لذت واقعی چه زمانیه

.

لذت واقعی وقتیه که بهت میگه:اولین باری که دیدمت فکرشو هم نمیکردم،قراره هروز برات بمیرم

تفاوت «هیچ کاری نکردن» و «یک کار خیلی کوچک را یک سال هر روز تکرار کردن» به زبان ریاضی

تو مترو
دیدم یکی داره میاد و با صدای بلند و لحن حماسی! شعر میخونه
نزدیک که شد دیدم داره واسه «سوزن نخکن» تبلیغ میکنه




چنین گفت رستم به اسفندیار
سوزن نخکن رو بر دار بیار?
یا
یک بزرگ مردِ اهل خرد
برای زنَش سوزن نخکن میخرد

خوبم میفروخت ماشاالله?

تنهایے تان را با ڪسے

قسمت ڪنید

ڪه سال ها بعد ،

شما را همین گونه ڪه هستید

دوستـــــ بدارد

با موے سپیدتان ،

شیـار زیر چشمتـان

و لرزش دستـــــ و دلتـــانـ

 

 این مرگ چیست که حضورش آدم را به مرور زندگیاش وا میدارد؟
انگار زندگی در پیش چشمهایش رژه میرود و آدم از خودش میپرسد: من در این زندگی چه کردهام؟ نمی پرسد چه خواهم کرد؟
چرا که نمیداند کی نوبت او میرسد...


#ساربان_سرگردان
#سیمین_دانشور

این سایت مثل کوچه های سال 1357 هست،
خلوت
ساکت
آروم
یه دفعه یکی میاد کلی شعار و عکس و فیلم و پخش میکنه درمیره

کی رولافورارف" چیست !؟
.
آیا نام رهبر اتحاد جماهیر شوروی قبل از برژنف بود !؟
آیا نام اسلحه شبیه کلاشینکف است !؟
آیا یک فحش محلی است !؟
.
.
.
.
.
.
.
خیر ، فقط یه جمله شیرازیه :
چه کسی روی لحاف من راه رفته؟! ??

.
مهم تر از لبخند "چشمخند" است...
گاهی لبانت به خنده باز می شود اما
چشمانت غمی را به دوش میکشند!
گاهی صدای قهقهه هایت در فضا میپیچد اما
در عمق چشمانت گریه پنهان شده است!
گاهی به ظاهر خوبی اما
چشمانت چیز دیگری را نشان میدهند! "چشم ها" این دو گردالی کوچک
چه رازها که در دل سینه نگه میدارند و
چه شکست هایی را که بروز نمیدهند!
نکند حواسمان پرت خندهی تصنعی کسی شود
و چشمهایش را از یاد ببریم!
زبان چشم ها را فهمیدن کار سختی نیست؛
کافیست جنس غم را بلد باشیش

بعضی ادما

میان توزندگیت تایادت بندازن

به همه نمیشه اعتمادکرد......