صبح بخیر، مهمان صبح
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 608 609 610 611 612 ... 798 >>
 AlirezaM  (1399/2/25 , 08:36)
《Admin》
برای مشاهده کلیک کنید
اسکی که میری مواظب باش سر نخوری
 FAZi  (1399/2/25 , 06:59)
صبحتــــــون بخیـــــــــــــــر
 نفس  (1399/2/25 , 04:04)
Flawless
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1399/2/25 , 02:13)
هستم ولی خستم
برای مشاهده کلیک کنید
 kakojavad  (1399/2/25 , 00:44)
desert
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست




?حافظ
 ☆☆GitA☆☆  (1399/2/24 , 22:13)
[ اينقدر حجم فكر هايي كه توي زندگيم دارم زياده كه همين الان توانايي اينو دارم كه زندگي رو دو دستي تحويل خدا بدم و بگم من نميتونم ديگه .
آدم از اين راه خسته نيست ، از اينكه داره پروسه ي نرسيدن فرسايشي ميشه خسته ميشه .
مث خطِ دانلود يه سريالي كه خيلي منتظرش بودي ، نميشه ، جلو نميره....!!!:-)]


#....
 آگرین  (1399/2/24 , 20:55)
خدایا
بهترین درسها را در زمان سختی آموختم
و دانستم صبور بودن
یک ایمان است
و خویشتن داری
یک عبادت
فهمیدم نا کامی به معنای تاخیر است نه شکست
و خندیدن یک نیایش است
فهمیدم جز به تو نمیتوان امید داشت
و جز با عشق به تو نمیتوان
زندگی کرد
پروردگارا ما را در پناه خود
قرار ده
و به دوستانم به عزیزانم آنچه که خود صلاح میدانی در این شبا و روزای عزیز عطا کن
و
درد مریضی غم ناراحتی و هر آنچه که میتواند دل عزیز و مهربانشان را بیازارد را از ایشان دور بگردان
که تو بخشنده و بزرگی
 AlirezaM  (1399/2/24 , 18:26)
《Admin》
کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد، گفت: شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزّ و جل برداشت. (شنیدم خداوند فلان دشمن تو را از میان برده است.مرده است)

انوشیروان گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟! (من هم میمیرم مگر شنیدی که قرار است مرا جاودان نگه دارد؟)

اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست

سعدی - گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
 ELy  (1399/2/24 , 15:10)
هستم ولی خستم
برای مشاهده کلیک کنید
 ROKI  (1399/2/24 , 14:30)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
 مهدی  (1399/2/24 , 13:44)
لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم.
برای مشاهده کلیک کنید
 ❤نازدُخت?❤  (1399/2/24 , 11:16)
صورت عروسکی
برای مشاهده کلیک کنید
بہ این میگن ڪنترل ازراه دورنانا
 AlirezaM  (1399/2/24 , 10:20)
《Admin》
هیچ وقت متوجه نمیشوید که چه قدر قوی هستید تا این که قوی بودن تنها انتخاب شما باشد.
 آگرین  (1399/2/24 , 08:58)
زندگی گاهی چنان خسته کننده میشه که نمیدونی باید چکار کنی
ولی یهو یه نفر پیدا میشه و فقط میگه سلام
اون وقته که میفهمی هنوزم زنده ای هنوزم هستن کسایی که هر چند گاه گاه ولی به یادتن
پس سلاام دوستای خوبم
نماز روزه هاتون قبول باشه
 ELy  (1399/2/24 , 06:53)
هستم ولی خستم
صبحتون ب خیر و شادی
 Homa : Hidden  (1399/2/24 , 04:32)
برای مشاهده کلیک کنید
صب بخیر
 ☆☆GitA☆☆  (1399/2/24 , 03:00)
[ از دست دادن یه جاهایی واجبه

اون وقتی که دلت اونقدر از بودنش قرصه که دیگه حضورشو قدر نمیدونی،

اون وقتی که انقدر تو دقیقه هات و ثانیه هات بوده که بود و نبود همه به چشمت میاد و بود و نبودش نه،

اون وقتی که دیگه مثل قبل حسش نمیکنی تو قلبت،

اون وقتی که دیگه دل دل نمیکنی برای دیدنش...

یه وقتا باید از دستش بدی؛

که نبودنش یادت بیاره نباشه خوشیم نیست،

که نبودنش یادت بیاره بقیه نباشن اتفاقی نمیوفته

اون ولی اگه نباشه زندگی از جریان میوفته.

از دست دادن لازمه یه وقتایی

که بفهمی کسی که مونده پای همه چیزت

محتاجت نیست

این تویی که محتاج بودنشی...! ]
 ELy  (1399/2/24 , 02:20)
هستم ولی خستم
گویند کریم است و گنه می بخشد

گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم

ز عرش صدای ربنا می آید

آوای خوش خدا خدا می آید

فریاد که درهای بهشت باز کنید

مهمان خدا سوی خدا می آید
 ROKI  (1399/2/24 , 00:40)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
خدایا
شبِ قدر است ...
آسمان را به فرشته هایت بسپار ،
به زمین بیا ...
کمی کنارِ دلم بنشین ،
برایت حرف دارم ...
حرف هایی که جز تو نمی شود به کسی گفت ...
بیا و این شبِ قدر ،
به حرمتِ جوشن کبیرت ،
و به حرمتِ حقانیتِ قرآنت ؛
حواست را به من بده ... !
می خواهم بگویم ،،،
گوش می کنی ؟!
خدا جانم ؛
دوستانی دارم که حالشان خوب نیست ،
حرف ها و مشکلاتی دارند ؛
که گوشه ی دلشان سنگینی می کند ،،،
آرزوهایی دارند که از شدتِ نرسیدن ،
از آن ها دست کشیده اند ...
دستی به سر و گوشِ زندگی شان بکش ...
پایِ حرف هایشان بنشین ،
حالشان را خوب کن ...
و آرزوهایشان را جوری برآورده کن ؛
که صدایِ لبخندشان ، هفت آسمانت را پُر کند ،
و مرا به ماندنم امیدوار ...
خدایا !
به خانواده ام عمر طولانی و با عزت ببخش ...
و کاری کن ؛
حضورِ من ، موجب شادی و حالِ خوبِ آنها باشد ،
نه رنجش و ناراحتی شان ...
مهربان ترینم !
می دانم سرت در آسمان و با این همه مخلوق ،
شلوغ تر از این حرف هاست ،،،
اما اگر لایق بودم ؛
مرا برایِ شاد کردنِ بنده هایت ،
قدری توانمند کن ... !
دلی دارم به وسعتِ آسمانت لبریز از عشق ،
و دستانی خالی تر از پنجه ی گنجشک ها ...
سخت است بخواهم کاری برای بغض هایِ فروخورده شان کنم
اما نتوانم ،،،
کمکم می کنی ؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان



التماس دعای خیر
ویرایش توسط ROKI (1399/2/24 , 00:41) [1]
 مهدی  (1399/2/23 , 22:59)
لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم.
برای مشاهده کلیک کنید
در کل: 15945
<< 1 ... 608 609 610 611 612 ... 798 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 65 مهمان