شب بخیر، مهمان شب
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 592 593 594 595 596 ... 798 >>
 $Saman$  (1399/3/15 , 02:13)
""رهگذر""
برای مشاهده کلیک کنید
. . . .
 ELy  (1399/3/15 , 01:27)
هستم ولی خستم
سؤالاتی که حرص ِ آدمو درمیاره:

1- از حموم اومدی حوله دورته ، میپرسن : حموم بودی ؟
نه حوله پیچیدم دورم برم مکّه لبیک بگم ??

2- صبح از خواب بیدار شدی ، میپرسن : بیدار شدی ؟!
نه مشکل روحی دارم توخواب راه میرم ???

3-دارم تاریخ انقضای روی تن ماهی رونگاه میکنم ، فروشنده میگه : داری تاریخ انقضاشو میبینی ؟!
گفتم نه میخوام ببینم تولد ماهیه کیه واسش آکواریوم بخرم ??

4-یارو معتاده کنارخیابون نشسته کله اش چسبیده کف آسفالت ، دوستم میگه معتاده ؟!
میگم نه ژیمناستیک کاره داره انعطاف بدنیشو به رخ ملت میکشه... ???
5-به دوستم میگم تب کردم... ! میگه : مریض شدی ؟!!!
میگم نه دمای بدنمو بردم بالا ببینم فنش کارمیکنه یا نه ???
۶- صف نونوایی بودم یارو اومد، گفت: ببخشید صفه؟ منم گفتم: نه دیوار دفاعی بستیم شاطر میخواد کاشته بزنه????
 ❤نازدُخت?❤  (1399/3/15 , 23:44)
صورت عروسکی
برای مشاهده کلیک کنید
 ☆☆GitA☆☆  (1399/3/14 , 22:44)
برای اصیل بودن
کافی است که دروغ نگویی،
آغاز اصالت همین است که
نخواهی چیزی باشی که نیستی.
 ♔faranak♔  (1399/3/14 , 22:13)
√ⓢⓤℳⓔⓡ ⓖⓘⓡⓛ√
برای مشاهده کلیک کنید
 FAZi  (1399/3/14 , 21:30)
برای مشاهده کلیک کنید
 FAZi  (1399/3/14 , 20:58)
برای مشاهده کلیک کنید
 ROKI  (1399/3/14 , 20:18)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
 AlirezaM  (1399/3/14 , 19:42)
《Admin》
یکی را از ملوک مدّت عمر سپری شد. قائم مقامی نداشت. وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از در شهر اندر آید تاج شاهی بر سر وی نهند و تفویض مملکت بدو کنند.

اتفاقاً اول کسی که در آمد گدایی بود همه عمر لقمه اندوخته و رقعه دوخته.

ارکان دولت و اعیان حضرت وصیت ملک به جای آوردند و تسلیم مفاتیح قلاع و خزاین بدو کردند و مدّتی ملک راند تا بعضی امرای دولت گردن از طاعت او بپیچانیدند و ملوک از هر طرف به منازعت خاستن گرفتند و به مقاومت لشکر آراستن.

فی الجمله سپاه و رعیت به هم بر آمدند و برخی طرف بلاد از قبض تصرف او به در رفت.

درویش از این واقعه خسته خاطر همی بود تا یکی از دوستان قدیمش که در حالت درویشی قرین بود از سفری باز آمد و در چنان مرتبه دیدش.

گفت: منت خدای را عزّ و جل که گلت از خار بر آمد و خار از پای به در آمد و بخت بلندت رهبری کرد و اقبال و سعادت یاوری تا بدین پایه رسیدی. اِنَّ مَع العسرِ یُسراً.

گفت: ای یار عزیز! تعزیتم کن که جای تهنیت نیست. آن گه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی.

سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
 ♔faranak♔  (1399/3/14 , 18:57)
√ⓢⓤℳⓔⓡ ⓖⓘⓡⓛ√
برای مشاهده کلیک کنید
 **nafasi gol**  (1399/3/14 , 17:36)
برای مشاهده کلیک کنید
 FAZi  (1399/3/14 , 17:06)
روزهای خوب در راه بنزین تموم کردن...
 ☆☆GitA☆☆  (1399/3/14 , 16:37)
#شاید تو نتونی حقیقتو تغییر بدی، ولی اگه قبولش کنی #مطمئن باش اونی که تغییر میکنه خودِتویی...
 AlirezaM  (1399/3/14 , 15:53)
《Admin》
زندگی کوتاه نيست ما زندگی را دير شروع ميکنيم.
 ♔faranak♔  (1399/3/14 , 14:48)
√ⓢⓤℳⓔⓡ ⓖⓘⓡⓛ√
برای مشاهده کلیک کنید
 **nafasi gol**  (1399/3/14 , 14:13)
برای مشاهده کلیک کنید
?
 ☆☆GitA☆☆  (1399/3/14 , 13:12)
برای مشاهده کلیک کنید
تنهام
 ☆☆GitA☆☆  (1399/3/14 , 12:40)
بهترین روش
برای شرافتمندانه زیستن،
آن است که:

همانگونه باشیم که تظاهر میکنیم ...
 FAZi  (1399/3/14 , 12:05)
اینقد بدم میاد وقتی دارم با آهنگ میخونم ،خواننده اشتباه میخونه
 ☆☆GitA☆☆  (1399/3/14 , 10:56)
قوی بمون
اونا رو شگفت زده کن که
چطور هنوز داری لبخند میزنی
در کل: 15946
<< 1 ... 592 593 594 595 596 ... 798 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 4 مهمان