نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
FAZi (1399/7/24 , 22:19) |
وقتی بزرگ میشی
خیلی از چیزایی که دوستشون داشتی،
اونجوری که بودند به نظر نمیان.
خیلی از چیزایی که دوستشون داشتی،
اونجوری که بودند به نظر نمیان.
![]() | ELy (1399/7/24 , 20:27) هستم ولی خستم |
خوبه یاد بگیریم که:
دخالت در زندگی دیگران"کنجکاوی"نیست "فضولیه"
تندگویی و قضاوت در مورد دیگران"انتقاد"نیست ،"توهینه"
هرکار یا حرفی که در آخرش بگی "شوخی کردم" شوخی نیست جانم؛حمله به شخصیت اون فرد هست
بازی با احساسات مردم و سرکارشون گذاشتن"زرنگی"نیست اسمش "بی وجدانیه"
خراب کردن یه نفر توی جمع "جوک"نیست اسمش "کمبوده"
دخالت در زندگی دیگران"کنجکاوی"نیست "فضولیه"
تندگویی و قضاوت در مورد دیگران"انتقاد"نیست ،"توهینه"
هرکار یا حرفی که در آخرش بگی "شوخی کردم" شوخی نیست جانم؛حمله به شخصیت اون فرد هست
بازی با احساسات مردم و سرکارشون گذاشتن"زرنگی"نیست اسمش "بی وجدانیه"
خراب کردن یه نفر توی جمع "جوک"نیست اسمش "کمبوده"
![]() | kakojavad (1399/7/24 , 19:30) desert |
تو یخچال ما تنها ظرفی که صادقه ظرف پنیره
در قابلمهرو برمیداریم توش خیاره ، ظرف حلوا شکریو باز میکنیم توش پیاز داغه ، شیشه مربارو باز میکنیم توش رب گوجهس
بطری نوشابهرو باز میکنی توش عرق نعناس
در قابلمهرو برمیداریم توش خیاره ، ظرف حلوا شکریو باز میکنیم توش پیاز داغه ، شیشه مربارو باز میکنیم توش رب گوجهس
بطری نوشابهرو باز میکنی توش عرق نعناس
FAZi (1399/7/24 , 16:03) |
کم حرف ترین آدم دنیا، برای اونیکه دوسش داره یه دنیا حرف داره
![]() | AlirezaM (1399/7/24 , 09:14) 《Admin》 |
اينكه باعث ميشى ديگران چه حسى راجع به خودشون داشته باشن، در مورد خودت هم خیلی چیزها رو بیان میکنه.
![]() | kakojavad (1399/7/24 , 07:07) desert |
فكر كنم يه تعهد از كاركنان دانشگاه ميگيرن كه دانشجو هركارى داشت اول دهنشو سرویس كنيد بعد اگه دلتون خواست كارشو انجام بديد
FAZi (1399/7/24 , 23:55) |
شبتون پرتقالی..❤?
FAZi (1399/7/24 , 23:17) |
میدونین تعهد چیه!؟
تعهد یعنی پای تصمیمی که
وقتی حالتون خوب بوده گرفتین
با اینکه حالتون بدهام بمونین!
تعهد یعنی پای تصمیمی که
وقتی حالتون خوب بوده گرفتین
با اینکه حالتون بدهام بمونین!
FAZi (1399/7/23 , 21:34) |
فرق ما با حضرت سليمان اينه كه اون اول گوسفند رو ميديد بعد باهاش حرف ميزد،
ما اول حرف ميزنيم بعد ميفهميم طرف گوسفنده
ما اول حرف ميزنيم بعد ميفهميم طرف گوسفنده

FAZi (1399/7/23 , 20:47) |
براى یه شروع جديد
نياز به روز جديد ندارى ؛
نياز به یه طرز فكر جديد دارى .
نياز به روز جديد ندارى ؛
نياز به یه طرز فكر جديد دارى .
FAZi (1399/7/23 , 20:07) |
جایش خالی خواهد ماند،
و جای خالیش، از همهی آنها که هستند
زیباتر است..!
و جای خالیش، از همهی آنها که هستند
زیباتر است..!
![]() | AlirezaM (1399/7/23 , 12:26) 《Admin》 |
گندالف : اکثرا معتقدند که تنها قدرت زیاد میتونه جلوی اهریمن رو بگیره ، ولی این چیزی نیست که من بهش رسیدم.
من پی بردم که این چیزهای کوچک و کردار روزانه ی افراد عادی هست که تاریکی رو مهار میکنه، کارهایی ساده از روی مهربانی و عشق
#دیالوگ
The Hobbit An Unexpected Journey 2012
من پی بردم که این چیزهای کوچک و کردار روزانه ی افراد عادی هست که تاریکی رو مهار میکنه، کارهایی ساده از روی مهربانی و عشق
#دیالوگ
The Hobbit An Unexpected Journey 2012
FAZi (1399/7/23 , 11:45) |
تقریبا همه مشکلات بشر با خوابیدن درست میشه اگه درست نشد بالشت رو برگردونه دوباره بخوابه درست میشه

setel (1399/7/23 , 06:36) پزشک فرعون |
شبهای بلند زمستان
هر وقت مادر
سفره شام را زودتر پهن میکرد
و کت آقاجون را از کمد بیرون میکشید
میفهمیدیم قرار است جایی برویم
همان سرِ شب
با کلی ذوق و شوق، آماده میشدیم برای رفتن به یک شبنشینی
آقاجون میگفت:
صله ارحام دلِ آدم را شاد نگه میدارد
هیچکس هم نمیگفت نمیآیم!
از این ادا اصولها که من نمیآیم شما خودتان بروید و امتحان و آزمون و کنکور دارم و جَوان است دوست دارد توی خودش باشد هم نداشتیم
همه باهم میرفتیم
تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم
و میزبان و بچههایش را هم کلی ذوقزده میکردیم
به سر کوچهشان که میرسیدیم
جلوتر از مادر و آقاجون
بدو بدو خودمان را به درشان میرساندیم
تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم
با یک چشم از لای در حیاط که اغلب خوب بسته نمیشد
یا از سوراخ کلید به درون خانهشان سرک میکشیدیم
روشن بودنِ یک چراغ، به منزلهی این بود که خانه نیستند و خودشان جایی رفتهاند
حسابی توی ذوقمان میخورد
و قلب و دلمان حسابی میگرفت
اما اگر همهی چراغها روشن بود
بگوبخند تا آخر شبمان جور بود
اما اینروزها چه؟
آخرشب که بغض میکنی
دردها که تلنبار میشود،
میروی سراغ لیست مخاطبانت
یکی حالت روح
یکی لست ریسنتلی
یکی لانگ تایم اِگو!
یکی دلیت اکانت!
آدم نمیداند کِی هستند، کِی نیستند!
اصلا آدم نمیفهمد چراغِ کدام خانه خاموش است و کدام روشن!
تا بیمقدمه برایش تایپ کند:
" تشنهی یک صحبت طولانیام "
و سریع ریپلای شود:
"بگو من کِی کجا باشم؟"
داریم از تنهایی و بیهمزبانی "دق" میکنیم
بعد اسمش را گذاشتهاند "عصر ارتباطات"!
هر وقت مادر
سفره شام را زودتر پهن میکرد
و کت آقاجون را از کمد بیرون میکشید
میفهمیدیم قرار است جایی برویم
همان سرِ شب
با کلی ذوق و شوق، آماده میشدیم برای رفتن به یک شبنشینی
آقاجون میگفت:
صله ارحام دلِ آدم را شاد نگه میدارد
هیچکس هم نمیگفت نمیآیم!
از این ادا اصولها که من نمیآیم شما خودتان بروید و امتحان و آزمون و کنکور دارم و جَوان است دوست دارد توی خودش باشد هم نداشتیم
همه باهم میرفتیم
تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم
و میزبان و بچههایش را هم کلی ذوقزده میکردیم
به سر کوچهشان که میرسیدیم
جلوتر از مادر و آقاجون
بدو بدو خودمان را به درشان میرساندیم
تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم
با یک چشم از لای در حیاط که اغلب خوب بسته نمیشد
یا از سوراخ کلید به درون خانهشان سرک میکشیدیم
روشن بودنِ یک چراغ، به منزلهی این بود که خانه نیستند و خودشان جایی رفتهاند
حسابی توی ذوقمان میخورد
و قلب و دلمان حسابی میگرفت
اما اگر همهی چراغها روشن بود
بگوبخند تا آخر شبمان جور بود
اما اینروزها چه؟
آخرشب که بغض میکنی
دردها که تلنبار میشود،
میروی سراغ لیست مخاطبانت
یکی حالت روح
یکی لست ریسنتلی
یکی لانگ تایم اِگو!
یکی دلیت اکانت!
آدم نمیداند کِی هستند، کِی نیستند!
اصلا آدم نمیفهمد چراغِ کدام خانه خاموش است و کدام روشن!
تا بیمقدمه برایش تایپ کند:
" تشنهی یک صحبت طولانیام "
و سریع ریپلای شود:
"بگو من کِی کجا باشم؟"
داریم از تنهایی و بیهمزبانی "دق" میکنیم
بعد اسمش را گذاشتهاند "عصر ارتباطات"!
FAZi (1399/7/23 , 23:33) |


![]() | pedram (1399/7/22 , 17:39) شخصی باش که میخوای تو زندگیت داشته باشی |
انسانهای خوب
همانند گلهای قالی هستند،
نه انتظار باران را دارند
و نه دلهره ی چیده شدن ...
آنها دائمی اند
همانند گلهای قالی هستند،
نه انتظار باران را دارند
و نه دلهره ی چیده شدن ...
آنها دائمی اند
Pixie- (1399/7/22 , 16:39) 𝒃𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒐𝒘𝒏 𝒉𝒆𝒓𝒐 |
گاهی هر چقدر هم تلاش کنی بی فایده است چون با هیچ تلاشی...
وجودت رو نمیتونی تغییر بدی ...
وجودت رو نمیتونی تغییر بدی ...
در کل: 15950