نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
![]() | Nazanin 7 (1400/10/3 , 18:37) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
ماییم
و
تو
ای
جان
که
جگر
گوشهی
مایی ??
و
تو
ای
جان
که
جگر
گوشهی
مایی ??
![]() | **nafasi** (1400/10/3 , 13:48) |
دیدی بعضی وقتا یه دفعه یه نفر وارد زندگیت میشه بعد میفهمی خدا چقدر دوستت داشته که اونو گذاشته تو زندگیت؟ ابراهیم صوانی خیلی دلنشین اینو توصیف میکنه و میگه: «به گونه ای وارد زندگیِ پیچیده و آشفته ام شد که انگار یک ترانه ی خوب در خلق و خوی بد اثر کند...»
.gif)
.gif)
![]() | ?Gangster? (1400/10/3 , 12:04) بگو کجای این شهری... |
ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻥ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺁﺳﯿﺐ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ ﮐﻪ " ﺣﻘﯿﻘﺖ " ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﯽﺭﺣﻢ ﺍﺳﺖ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﯿﺐ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ !
? # ﮐﺎﺭﻟﻮﺱ _ ﻓﻮﺋﻨﺘﺲ
? # ﺁﺳﻮﺩﻩ _ ﺧﺎﻃﺮ
ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ ﮐﻪ " ﺣﻘﯿﻘﺖ " ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﯽﺭﺣﻢ ﺍﺳﺖ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﯿﺐ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ !
? # ﮐﺎﺭﻟﻮﺱ _ ﻓﻮﺋﻨﺘﺲ
? # ﺁﺳﻮﺩﻩ _ ﺧﺎﻃﺮ
![]() | ?Gangster? (1400/10/3 , 11:02) بگو کجای این شهری... |
ﺣﻖ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺗﻠﺨﻢ
ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ
ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ
ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ
# ﻣﺘﯿﻦ _ ﺷﺮﯾﻔﯽ
ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ
ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ
ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ
# ﻣﺘﯿﻦ _ ﺷﺮﯾﻔﯽ
![]() | ?Gangster? (1400/10/2 , 21:31) بگو کجای این شهری... |
پیوی خر است


آگرین (1400/10/2 , 15:12) |
ای عشق بیا تکیه بکن بر دوشم
تا پر شود از حس خوشت آغوشم
ای عشق بیا جان مرا روشن کن
بی شمع نگاه خوش تو خاموشم
در خواب و خیالم به تو می اندیشم
از بس شده ام مست رخت بی هوشم
دیوانه دلم کرده هوایت ای عشق
تا کوی وصالت برسم می کوشم
هر لحظه به امید وصالت خوشحال
پیراهن شادی به تنم می پوشم
یک لحظه صدایم بکنی خوشبختم
خوش می شود از لحن صدایت گوشم
منظور مهاجر شده ای در شعرش
با یاد تو صهبای غزل می نوشم!
#نبیزاده
تا پر شود از حس خوشت آغوشم
ای عشق بیا جان مرا روشن کن
بی شمع نگاه خوش تو خاموشم
در خواب و خیالم به تو می اندیشم
از بس شده ام مست رخت بی هوشم
دیوانه دلم کرده هوایت ای عشق
تا کوی وصالت برسم می کوشم
هر لحظه به امید وصالت خوشحال
پیراهن شادی به تنم می پوشم
یک لحظه صدایم بکنی خوشبختم
خوش می شود از لحن صدایت گوشم
منظور مهاجر شده ای در شعرش
با یاد تو صهبای غزل می نوشم!
#نبیزاده
آگرین (1400/10/2 , 13:06) |
جنسیت دست خود انسان نیست
ولی اینکه مردونه زندگی کنی دست خود انسانه
و کمتر کسی از پسش برمیاد
ولی اینکه مردونه زندگی کنی دست خود انسانه
و کمتر کسی از پسش برمیاد
آگرین (1400/10/2 , 10:10) |
گیسوی پریشان ز تو و شانه اش از من
افسونگری از چشم تو افسانه اش از من
رخسار دل آرای تو شمع شب تارم
آتش زدن اندر پر پروانه اش از من
خال لب تو دانه دام دل من شد
از گوشه لب چیدن آن دانه اش از من
ساقی تو و صهبای جگرسوز نگاهت
نوشیدن از آن باده مستانه اش از من
گیسوی سیاه تو کمندیست عزیزم
با زلف خوشت, بستن دیوانه اش از من
منظور غزلهای مهاجر شده ای تو
در کنج دلم دادن کاشانه اش از من
#بهروز نبیزاده
افسونگری از چشم تو افسانه اش از من
رخسار دل آرای تو شمع شب تارم
آتش زدن اندر پر پروانه اش از من
خال لب تو دانه دام دل من شد
از گوشه لب چیدن آن دانه اش از من
ساقی تو و صهبای جگرسوز نگاهت
نوشیدن از آن باده مستانه اش از من
گیسوی سیاه تو کمندیست عزیزم
با زلف خوشت, بستن دیوانه اش از من
منظور غزلهای مهاجر شده ای تو
در کنج دلم دادن کاشانه اش از من
#بهروز نبیزاده
![]() | Nazanin 7 (1400/10/1 , 18:51) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
کاش بعضی آدما گاهی
مثل مهران مدیری، میپرسیدن :
چیزی هست بخوای بگی و من نپرسیده باشم؟
اون وقت آدم مینشست تا شب حرف میزد باهاشون...
مثل مهران مدیری، میپرسیدن :
چیزی هست بخوای بگی و من نپرسیده باشم؟
اون وقت آدم مینشست تا شب حرف میزد باهاشون...
![]() | kakojavad (1400/10/1 , 17:29) desert |
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز ٣پند به تو میدهم تا کامروا شوی:
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخور!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخواب!
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانههای جهان زندگی کن!
پسر لقمان گفت ای پدر ما خانوادهای بسیار فقیر هستیم؛ من چطور میتوانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را میدهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی، در هر جا که خوابیدهای احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگیری و آنگاه بهترین خانههای جهان مال توست.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخور!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخواب!
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانههای جهان زندگی کن!
پسر لقمان گفت ای پدر ما خانوادهای بسیار فقیر هستیم؛ من چطور میتوانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را میدهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی، در هر جا که خوابیدهای احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگیری و آنگاه بهترین خانههای جهان مال توست.
آگرین (1400/9/30 , 11:39) |
بعضیا هم دنبال دوست نیستن
بلکه همه رو بچشم پرستار میبینن
هرجا حس کردن زخمی شدن میرن سراغ یکی
و وقتی خوب شدن ترکش میکنن!!
بلکه همه رو بچشم پرستار میبینن
هرجا حس کردن زخمی شدن میرن سراغ یکی
و وقتی خوب شدن ترکش میکنن!!
آگرین (1400/9/30 , 09:12) |
سعی کن از چشم کسی نیوفتی!
ولی اگه افتادی...
تلاش نکن سر جات برگردی
چون نمیشه و فقط خودتو اذیت و طرفو آزار میدی!!!
ولی اگه افتادی...
تلاش نکن سر جات برگردی
چون نمیشه و فقط خودتو اذیت و طرفو آزار میدی!!!
![]() | **nafasi** (1400/9/30 , 05:24) |
"جاده" بهترین تسکین است...
آدم تمامِ دردهایش را فراموش میکند!
انگار سرتاسرِ اتوبان ها، گردِ بی خیالی پاشیده اند...
گاهی با خودم فکر میکنم؛
اگر ماشین اختراع نشده بود؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند؟!
اگر موسیقی نبود،
اگر خیابان نبود،
اگر سفر نبود...
بدونِ این ها که چیزی از آدم نمی مانَد!
آدم تمامِ دردهایش را فراموش میکند!
انگار سرتاسرِ اتوبان ها، گردِ بی خیالی پاشیده اند...
گاهی با خودم فکر میکنم؛
اگر ماشین اختراع نشده بود؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند؟!
اگر موسیقی نبود،
اگر خیابان نبود،
اگر سفر نبود...
بدونِ این ها که چیزی از آدم نمی مانَد!
در کل: 15930