نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
FAZi (1400/9/20 , 22:53) |
فرق بین «ازت خوشم میاد» و «دوستت دارم» چیه؟
بودا خیلی قشنگ جواب این سؤالو داده:
وقتی از یه گل خوشت میاد، اونو میچینی. ولی وقتی یه گل رو دوست داری، هر روز بهش آب میدی...!
کسی که این قضیه رو درک کنه، زندگی رو میفهمه.
بودا خیلی قشنگ جواب این سؤالو داده:
وقتی از یه گل خوشت میاد، اونو میچینی. ولی وقتی یه گل رو دوست داری، هر روز بهش آب میدی...!
کسی که این قضیه رو درک کنه، زندگی رو میفهمه.
![]() | **nafasi** (1400/9/20 , 22:04) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
خودم جان
ولی یادت بمونه وقتی همه تنهات گذاشتن من هستم. خودم میام بلندت میکنم بغلت میکنم حتی باهات گریه میکنم، بعد هم میگردم دنبال همه تیکه های شکسته شده قلبت و میچسبونمشون به هم.
.gif)
ولی یادت بمونه وقتی همه تنهات گذاشتن من هستم. خودم میام بلندت میکنم بغلت میکنم حتی باهات گریه میکنم، بعد هم میگردم دنبال همه تیکه های شکسته شده قلبت و میچسبونمشون به هم.
.gif)
Nazanin 7 (1400/9/20 , 17:04) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
درستش اینه الان ما باید تو یه خونه جنگلی بودیم
دلبر داشت شومینه روشن میکرد من چایی میریختم صدای بارونم موزیکمون بود.
1
دلبر داشت شومینه روشن میکرد من چایی میریختم صدای بارونم موزیکمون بود.

![]() | **nafasi** (1400/9/19 , 18:50) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
بعضی وقتا خود شیطون
میاد میزنه رو شونم میگه :
داری چه غلطی میکنی.gif)

میاد میزنه رو شونم میگه :
داری چه غلطی میکنی
.gif)

![]() | **nafasi** (1400/9/19 , 01:37) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
قوی باش
چون خُدا فقط کسی رو لب پرتگاه میرسونه که قدرت پرواز رو داشته باشه.
.gif)
چون خُدا فقط کسی رو لب پرتگاه میرسونه که قدرت پرواز رو داشته باشه.
.gif)
FAZi (1400/9/19 , 23:48) |
شبتون پرتقالی...
Nazanin 7 (1400/9/18 , 15:38) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
این شعر خیام قشنگ ترین چیزی بود که خوندم:
«بد خواه کَسان هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش، صد نرسد!
من نیکِ تو خواهم و تو خواهی بدِ من،
تو نیک نبینی و به من بد نرسد..»
???
«بد خواه کَسان هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش، صد نرسد!
من نیکِ تو خواهم و تو خواهی بدِ من،
تو نیک نبینی و به من بد نرسد..»
???
آگرین (1400/9/18 , 08:44) |
آرامش به دست آوردنی نیست
آرامش همون حس خوبیه که از داشتن کسی یا چیزی
یا حتی از نداشتن چیز دیگه ای بدست میاری!!
زندگیتون سرشار از آرامش های ناو و واقعی
صبحتون بخیر و شادی
آرامش همون حس خوبیه که از داشتن کسی یا چیزی
یا حتی از نداشتن چیز دیگه ای بدست میاری!!
زندگیتون سرشار از آرامش های ناو و واقعی
صبحتون بخیر و شادی
![]() | **nafasi** (1400/9/17 , 22:43) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
ماهِ
من
امشب
بتابان
نور
خود
برجان
من
کز
تمام
ظلمت
و
تاریکی
شب
خسته ام
ویرایش توسط **nafasi** (1400/9/17 , 22:43) [1]
![]() | kakojavad (1400/9/17 , 20:54) desert |
اون پیرمرد پولداری که حاضره تمام زندگیش و بده تا جوون بشه
همون جوونیه ک داره تلاش میکنه تو پیری زندگی راحتی داشته باشه
در لحظه زندگی کنیم....
همون جوونیه ک داره تلاش میکنه تو پیری زندگی راحتی داشته باشه
در لحظه زندگی کنیم....
آگرین (1400/9/17 , 15:42) |
زندگی جوری شده
که بی حوصلگی از ما جلو میزنه
قبل از اینکه ما جایی برسیم اون بند و بساطشو پهن کرده!!!
ویرایش توسط آگرین (1400/9/17 , 16:14) [1]
که بی حوصلگی از ما جلو میزنه
قبل از اینکه ما جایی برسیم اون بند و بساطشو پهن کرده!!!
ویرایش توسط آگرین (1400/9/17 , 16:14) [1]
![]() | **nafasi** (1400/9/17 , 13:04) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
جهان
آخر
چو
اشک
از
دیده ات
یک
بار
می افتد
بیدل دهلوی
آخر
چو
اشک
از
دیده ات
یک
بار
می افتد
بیدل دهلوی
![]() | **nafasi** (1400/9/17 , 08:58) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
امیدوارم برای حال خوبتون محتاجِ بودن هیچ آدمی نباشید!(:


![]() | kakojavad (1400/9/17 , 23:27) desert |
استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی. تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟"
پسره گفت: "زود چکاش میکردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمیذاشتم."
استاد ادامه داد: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟"
پسره هاج و واج گفت:
"شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
"دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: "بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟"
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون
✍ #یلدا_دمیرچی
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟"
پسره گفت: "زود چکاش میکردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمیذاشتم."
استاد ادامه داد: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟"
پسره هاج و واج گفت:
"شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
"دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: "بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟"
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون
✍ #یلدا_دمیرچی
![]() | ?Gangster? (1400/9/16 , 19:03) بگو کجای این شهری... |
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
ﻏﺮﯾﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ . . .
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﻫﻔﺘﻪ . . .
ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺩﻫﺪ
ﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ . .
ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﻨﻢ
ﻣﻌﻠﻖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ !
ﻏﺮﯾﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ . . .
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﻫﻔﺘﻪ . . .
ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺩﻫﺪ
ﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ . .
ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﻨﻢ
ﻣﻌﻠﻖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ !
![]() | **nafasi** (1400/9/16 , 16:24) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
که
جهان
رنج
بزرگیست ،
نگارا
تو
بخند
?
( با خودمم?)
جهان
رنج
بزرگیست ،
نگارا
تو
بخند
?
( با خودمم?)
آگرین (1400/9/16 , 11:17) |
روسریت را سفت ببند
لباسهایت پوشیده باشد...
ارایش نکن اگر راه دارد زیبا هم نباش
دخترک پنهان کن خویش را..
اینجا ایران است...
در دانشگاه هزاران خواستگار داری ولی تنها خواستگار یک شبند...
در خیابان هزاران راننده ی شخصی داری امامقصد همه
مکان خالیست و بس...
کمی که فکر کنی لرزه بر بدنت مینشیند...
دخترک اینجا چشمها گرسنه تر از معده هاست ...
سیراب شدن چشمها خیال باطل است...
از دید مردم اینجا اگر زشت باشی هرزه ای...
اگر زیبا باشی فاحشه ای...
اگر اجتماعی برخورد کنی میگویند
خراب است ..
اگر سرد باشی میگویند
قیمتش بالاست..
دخترک اینجا زن بودن دل شیر میخواهد..
این جا باید مرد باشی تا بخواهی زن باشی...
لباسهایت پوشیده باشد...
ارایش نکن اگر راه دارد زیبا هم نباش
دخترک پنهان کن خویش را..
اینجا ایران است...
در دانشگاه هزاران خواستگار داری ولی تنها خواستگار یک شبند...
در خیابان هزاران راننده ی شخصی داری امامقصد همه
مکان خالیست و بس...
کمی که فکر کنی لرزه بر بدنت مینشیند...
دخترک اینجا چشمها گرسنه تر از معده هاست ...
سیراب شدن چشمها خیال باطل است...
از دید مردم اینجا اگر زشت باشی هرزه ای...
اگر زیبا باشی فاحشه ای...
اگر اجتماعی برخورد کنی میگویند
خراب است ..
اگر سرد باشی میگویند
قیمتش بالاست..
دخترک اینجا زن بودن دل شیر میخواهد..
این جا باید مرد باشی تا بخواهی زن باشی...
![]() | **nafasi** (1400/9/16 , 09:00) خدایا مارا نگا هم با فتحه هم کسره. |
بالاخره میشه!
بالاخره میرسی!
نه خسته شو نه کم بیار
.gif)
بالاخره میرسی!
نه خسته شو نه کم بیار
.gif)
در کل: 15822