وقت بخیر، مهمان عصر
نوشتن بلاگ
در این بخش هر 30 دقیقه میتوانید یک بار بلاگ بنویسید، لطفاً جهت ارسال بلاگ 23 دقیقه صبر کنید.
میکرو بلاگ
<< 1 ... 323 324 325 326 327 ... 779 >>
 مهدی  (1400/9/21 , 21:47)
لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم.
فایل: 1639336657.mp4 (58.81 Kb)

ویرایش توسط مهدی (1400/9/21 , 22:31) [2]
 Nazanin 7  (1400/9/21 , 18:27)
خدایا، قربون آسمون آبیت💙
- خلـَـــــــوتی می خواهم و آغُــــــــوش تو ??1
 سونامی  (1400/9/21 , 16:46)
برای مشاهده کلیک کنید
تو کجایی لنتی?
 FAZi  (1400/9/20 , 22:53)
فرق بین «ازت خوشم میاد» و «دوستت دارم» چیه؟
بودا خیلی قشنگ جواب این سؤالو داده:
وقتی از یه گل خوشت میاد، اونو میچینی. ولی وقتی یه گل رو دوست داری، هر روز بهش آب میدی...!
کسی که این قضیه رو درک کنه، زندگی رو میفهمه.
 **nafasi**  (1400/9/20 , 22:04)
خودم جان
ولی یادت بمونه وقتی همه تنهات گذاشتن من هستم. خودم میام بلندت میکنم بغلت میکنم حتی باهات گریه میکنم، بعد هم میگردم دنبال همه تیکه های شکسته شده قلبت و میچسبونمشون به هم.
 مهدی  (1400/9/20 , 19:29)
لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم.
فایل: 1639241954.mp4 (1.41 Mb)
 Nazanin 7  (1400/9/20 , 17:04)
خدایا، قربون آسمون آبیت💙
درستش اینه الان ما باید تو یه خونه جنگلی بودیم
دلبر داشت شومینه روشن میکرد من چایی میریختم صدای بارونم موزیکمون بود.

1
 **nafasi**  (1400/9/19 , 18:50)
بعضی وقتا خود شیطون
میاد میزنه رو شونم میگه :
داری چه غلطی میکنی
 **nafasi**  (1400/9/19 , 01:37)
قوی باش
چون خُدا فقط کسی رو لب پرتگاه میرسونه که قدرت پرواز رو داشته باشه.


 FAZi  (1400/9/19 , 23:48)
شبتون پرتقالی...
 Nazanin 7  (1400/9/18 , 15:38)
خدایا، قربون آسمون آبیت💙
این شعر خیام قشنگ ترین چیزی بود که خوندم:
«بد خواه کَسان هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش، صد نرسد!
من نیکِ تو خواهم و تو خواهی بدِ من،
تو نیک نبینی و به من بد نرسد..»
???
 آگرین  (1400/9/18 , 08:44)
آرامش به دست آوردنی نیست
آرامش همون حس خوبیه که از داشتن کسی یا چیزی
یا حتی از نداشتن چیز دیگه ای بدست میاری!!

زندگیتون سرشار از آرامش های ناو و واقعی
صبحتون بخیر و شادی
 **nafasi**  (1400/9/17 , 22:43)

ماهِ
من
امشب
بتابان
نور
خود
برجان
من
کز
تمام
ظلمت
و
تاریکی
شب
خسته ام

ویرایش توسط **nafasi** (1400/9/17 , 22:43) [1]
 kakojavad  (1400/9/17 , 20:54)
desert
اون پیرمرد پولداری که حاضره تمام زندگیش و بده تا جوون بشه

همون جوونیه ک داره تلاش میکنه تو پیری زندگی راحتی داشته باشه

در لحظه زندگی کنیم....
 آگرین  (1400/9/17 , 15:42)
زندگی جوری شده
که بی حوصلگی از ما جلو میزنه
قبل از اینکه ما جایی برسیم اون بند و بساطشو پهن کرده!!!
ویرایش توسط آگرین (1400/9/17 , 16:14) [1]
 **nafasi**  (1400/9/17 , 13:04)
جهان
آخر
چو
اشک
از
دیده ات
یک
بار
می افتد

بیدل دهلوی
 **nafasi**  (1400/9/17 , 08:58)
امیدوارم برای حال خوبتون محتاجِ بودن هیچ آدمی نباشید!(:
 kakojavad  (1400/9/17 , 23:27)
desert
استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی. تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟"
پسره گفت: "زود چکاش میکردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمیذاشتم."
استاد ادامه داد: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟"
پسره هاج و واج گفت:
"شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
"دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: "بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟"
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون

✍ #یلدا_دمیرچی
 ?Gangster?  (1400/9/16 , 19:03)
بگو کجای این شهری...
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
ﻏﺮﯾﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ . . .
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﻫﻔﺘﻪ . . .
ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺩﻫﺪ
ﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ . .
ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﻨﻢ
ﻣﻌﻠﻖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ !
 **nafasi**  (1400/9/16 , 16:24)
که
جهان
رنج
بزرگیست ،
نگارا
تو
بخند
?

( با خودمم?)
در کل: 15564
<< 1 ... 323 324 325 326 327 ... 779 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 10 مهمان