نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
آگرین (1401/3/31 , 09:53) |
چه میتوان گفت از فشار سنگینی آسمانی که شبش را ستاره ای نیست! چه میتوان کرد در التهاب این جاده های بی انتها! چه میتوان دید در فراسوی شبی به درازای تمامی عمر! خسته ایم از این کوله بارهای کوه پیکر که میفشارند شانه های لاغرمان را به سوی هیچ! خدایا چقدر خسته ایم!
آگرین (1401/3/31 , 09:04) |
مشک آن است که خود بگوید
نه آنکه عطار بگوید!
#سعدی
نه آنکه عطار بگوید!
#سعدی
جک اسمیت (1401/3/31 , 02:31) تو روشنیِ قلبِ منی ، خودم را به هدر نداده ام❤ |
اون نگفت دوستت دارم
اما نامه اش را اینگونه تمام کرد ،
بالِ تو را می بوسم پرنده ی قلبم ...
اما نامه اش را اینگونه تمام کرد ،
بالِ تو را می بوسم پرنده ی قلبم ...
آگرین (1401/3/30 , 18:30) |
آدمها حرف مفت زیاد میزنند
این دست توه که ازشون ناراحت بشی
یا اونا رو به فرصت تبدیل کنی و آدمای بد و خوب زندگیتو از هم جدا کنی
این دست توه که ازشون ناراحت بشی
یا اونا رو به فرصت تبدیل کنی و آدمای بد و خوب زندگیتو از هم جدا کنی
![]() | Rahil (1401/3/30 , 12:10) از هر طرف محاصره در عشقت |
دوستای قشنگم ممنونم بخاطر پیامهای قشنگتون
من کم آنلاین میشم بخاطر همین تولد بعضیاتون از دستم در میره امیدوارم قصور بنده رو ب بزرگواری خودتون ببخشید واسه همتون ارزوی روزهای خیلی قشنگ در کنار عزیزانتون دارم
من کم آنلاین میشم بخاطر همین تولد بعضیاتون از دستم در میره امیدوارم قصور بنده رو ب بزرگواری خودتون ببخشید واسه همتون ارزوی روزهای خیلی قشنگ در کنار عزیزانتون دارم
جک اسمیت (1401/3/30 , 08:39) تو روشنیِ قلبِ منی ، خودم را به هدر نداده ام❤ |
• اونجا ک نزار باقی میگه
اگر برای تو خیری داشت میماند
اگر دوست دارت بود
حرف میزد و اگر مشتاق دیدنت بود
می آمد. دقیقا همینجاش
یه جواب بزرگ برای نصف سوالامونه...
اگر برای تو خیری داشت میماند
اگر دوست دارت بود
حرف میزد و اگر مشتاق دیدنت بود
می آمد. دقیقا همینجاش
یه جواب بزرگ برای نصف سوالامونه...
![]() | AlirezaM (1401/3/30 , 05:57) 《Admin》 |
در جهان باش ولیکن ز جهان فارغ باش
هر که فارغ ز جهان است جهانی با اوست
" برهمن کشمیری "
هر که فارغ ز جهان است جهانی با اوست
" برهمن کشمیری "
آگرین (1401/3/29 , 21:06) |
یادت باشه
اگه دیدی وجودت اضافیه
قبل اینکه بیرونت کنن یا تذکر بدن
از جایی که هستی دور شو
حتی اگه باعث زخمی شدنت بشه
اگه دیدی وجودت اضافیه
قبل اینکه بیرونت کنن یا تذکر بدن
از جایی که هستی دور شو
حتی اگه باعث زخمی شدنت بشه
Nazanin 7 (1401/3/29 , 20:00) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
??
آگرین (1401/3/29 , 19:07) |
تق تق تَ تَق تق هووو، هوا بوران و کولاکه
تو ظهر آفتابی هوا وقتی که اینجوره
میگن یه جایی گرگ مادر توله زاییده
دلشوره داره تو دلم رختاشو میشوره
سرما یه جوری کل شعرو زیر و رو کرده
حس میکنم خوابم هنوز و غرق کابوسم
هر شب شبیه موقع جون دادن ققنوس
تو زندگی معجونی از لبخند و افسوسم
پرسیده بودی معنی بدبخت چی میشه
اونی که تنها دلخوشیش واژه ست بدبخته
ذهن شلوغ و دست خلوت، روح جرواجر
اینجوریه که زندگی با شاعرا سخته
شاید بپرسی چی تو رو اینجور خامت کرد
با چشم من چشماتو یک لحظه تماشا کن !
اول بذار این عشق سر تا پاتو برداره
اونوقت بیا و لحظه های عشقو حاشا کن
میدونی آخه عشق و شعرش مال هرکس نیست
عاشق شدن که بچه بازی نیست، جیگر میخواد !
باید تو روی عالم و آدم درآی سخته
راحت بگم عشق آدمای کله خر میخواد
رو زندگی منجمد سر خوردم افتادم
یک تیکه ی گنده از عمر رفته قیچی شد
یادت میاد از هرکسی رو دست میخوردم
حالا ببین اون آدم بی دست و پا چی شد !
یه عمرو لالوی میوندارا نچرخیدم
هرکی بگه این قلچماق لات تهرونه
هرجا تمرگیده نمک خورده، نمک بُرده
این دفعه حتما گوش چشمش به نمکدونه
تا اینکه تو هر خونه ای چشمم تورو می دید
گفتم علی جون این دفعه بد گاومون زایید
یک شب خلاصه ترس و لرز و دود و دم کردم
گفتم ببخشیدا شما ناجور زیبایید !
سیگارو روشن میکنی دودو نمیدی تو
گاهی رو صورت لخته ی افسردگی خوبه
بق کن، بلرزون شونتو انگار ترسیدی
واسه شروع رابطه موش مُردگی خوبه
از تو، از اون چشمای سگ بسته ت رکب خوردم
مشتم که وا شد تو زدی تا دستمو خوندی
تا چشمه تشنه بردی و هی تشنه آوردی
سرخود بریدی، دوختی هی گربه رقصوندی
حال تو واسه شعر من تصمیم میگیره
وایسا ببینم این دفعه چی زیر سر داری !
با اخم و لبخندت ترانه م زیر و بم میشه
رو تک تک تصویرهای شعر اثر داری !
هر وقت نگاهت میکنم پاتیل پاتیلم
هم شیره ی اعلاترین باغای انگوری
تو مرگ صدها مرد مادر مرده دست داری
با خون من دستاتو داری باز میشوری !
حرف از دلم ماسیده تا پشت لب و دندون
وقتی نگاهت پشت اون اخم زبون بنده
حرفای هر روزم تو حلقومم تلنباره
بغضی که توی سینمه، هم وزن الونده
هم عاشقت هستم هم از دستت گریزونم
این حس نامفهوم لاکردار چی میگه
اصلاً چه معنی داره ما از هم جدا باشیم
بین دو تا دلواپسی دیوار چی میگه
همیشه هرجوری شده قندیل میبندی
هی تور برف و به زمین چرک میدوزی
چشماتو واتر کن نگاه کن کی بهت گفتم
یخ کمتر از آتیش روشن نیست، میسوزی !
صد مرتبه تو گوش من خوندی که بعد از این
من هم کنارت سفت و پر وامیستم دیگه
فردا دوباره روز از نو روزی ام از نو
دیگه تویی و روزگارت، من نیستم دیگه
تق تق تَ تَق تق هووو، هوا باد و تگرگه باز
به به جهان تو پنجه های ترد برگ باز
خاکستری، سربی هوا همرنگ مرگ باز
خورشید پشت کوه داره میتمرگه باز
حالا که ضلع سوم هر عشق قابیله
حالا که حرف از دل اراجیف و اباطیله
تو مایه های من کسی هم باشه تعطیله
دور گلوی خواهرم سرویس استیله
فکر کن خیانت میوه ی دلواپسی باشه
هر روز پرونده ت تو شیب بررسی باشه
یک جنگ بدتر پشت هر آتش بسی باشه
این قصه میتونه بلای هرکسی باشه
شب مشت مارو واسه ی همدیگه وا کرده
تو ظل گرما برف و یخ محشر به پا کرده
هی لایه لایه روحمو از هم جدا کرده
اینبار تو گلدون گل یخ پا به پا کرده
عشقای چند ضلعی تو اشکال مدرنیته
آتیشا از اون موی دم اسب طلاییته
با من جلو این آدما بازی نکن خیطه
اینجوری آخرسر یه پیت بنزین و کبریته
بابای مردت هم تو رو فانوس مجلس کرد
هم دست مارو خونی اون مست ناکس کرد
آقای دنیا دیده هرکاری که تونست کرد
کاشکی دوباره بوی موهاتو بشه حس کرد
زلفاتو به زلفای خوشحالی ببندی کاش
چشماتو رو چشم هر آشغالی ببندی کاش
طاقی رو زیر سقف پوشالی ببندی کاش
یا لااقل بازم برام خالی ببندی کاش !
بازم رو پیشونیت یه خط نکبت افتاده
فکر کن به تصویری که تو آیینه ت افتاده
داری تموم میشی به نبضت لکنت افتاده
این دفعه تو فنجونت عکس ساعت افتاده
از هرکی پرسیدم کجایی گفتن آینده
آینده واسه بعضیا جک میگه میخنده
آینده ی امثال من بغضه، گلو بنده
تو تو کدوم آینده ای مظنون پرونده
وقتی رسیدم جونت از تختت جدا میشد
عمرا اگه این زندگی تو مرگ جا میشد
این خونه داشت آهسته جای سایه ها میشد
هر شب یه قربونی تو جشنت دست و پا میشد
آخر، سر انگیزه ی مو بورمو خوردن
جون و جنون جوهر مجبورمو خوردن
هی مزه مزه آرزوی دورمو خوردن
مست کرده بودن حبه ی انگورمو خوردن
چشمای تو ! پس معنی صبر جمیل اینه
اون حسرت کوتوله و قد نخیل اینه
پس علت اون سکته های بی دلیل اینه
این شهرو داغت ذوب کرده، چرنوبیل اینه !
مردن تهش خوبه، درسته تا ته اجباره
بهتر بگم معنی در، تو درک دیواره
با اینکه مرگ واژه ها بیرون از آماره
از زندگی یه شعر تاریخ آبرو داره
لعنت به دنیایی که باقی موند بعد از تو
ای تف به هرچی که منو خندوند بعد از تو
دنیا شکست و از نگاهم خوند بعد از تو
مرگم منو از تخت خوابش روند بعد از تو
عکس نگاهت پشت و روی زیرپوشم بود
میرفتم و وزن گناهم روی دوشم بود
میرفتم و تیغ قضاوت بیخ گوشم بود
چشم امیدم ساقی آدم فروشم بود
حرفای در تو در اگه دوره تو درکم کن
شرِ شعورو از سر این دردسر کم کن
پا روی احساست بذارو قرص ترکم کن
این نقطه های اشتراکو بیشتر کم کن
تو مستطیل زندگی ضلع بلندش باش
همیشه زخم و زیلی این تیر و ترکش باش
خورشید باش و تا ابد ناچارِ تابش باش
لطفا دوباره شاهکار آفرینش باش
حالا که از چشمت نگاه پهلوون رفته
حالا که طاعون وفا تو خونمون رفته
حالا که آبی از جمال آسمون رفته
حالا که سرما سوخته تا استخون رفته
میگی برام از علت افسردنت بنویس
میگی که از پاییز و از پژمردنت بنویس !
میگی از اونا که نشستن خوردنت بنویس
میگی یه کم از مگر قبل از مردنت بنویس !
باشه فقط اول بگم حس تو رو دو… بوووق
از توی آلبوم گودی چشماتو میبو… بوووق
از لای در
تو ظهر آفتابی هوا وقتی که اینجوره
میگن یه جایی گرگ مادر توله زاییده
دلشوره داره تو دلم رختاشو میشوره
سرما یه جوری کل شعرو زیر و رو کرده
حس میکنم خوابم هنوز و غرق کابوسم
هر شب شبیه موقع جون دادن ققنوس
تو زندگی معجونی از لبخند و افسوسم
پرسیده بودی معنی بدبخت چی میشه
اونی که تنها دلخوشیش واژه ست بدبخته
ذهن شلوغ و دست خلوت، روح جرواجر
اینجوریه که زندگی با شاعرا سخته
شاید بپرسی چی تو رو اینجور خامت کرد
با چشم من چشماتو یک لحظه تماشا کن !
اول بذار این عشق سر تا پاتو برداره
اونوقت بیا و لحظه های عشقو حاشا کن
میدونی آخه عشق و شعرش مال هرکس نیست
عاشق شدن که بچه بازی نیست، جیگر میخواد !
باید تو روی عالم و آدم درآی سخته
راحت بگم عشق آدمای کله خر میخواد
رو زندگی منجمد سر خوردم افتادم
یک تیکه ی گنده از عمر رفته قیچی شد
یادت میاد از هرکسی رو دست میخوردم
حالا ببین اون آدم بی دست و پا چی شد !
یه عمرو لالوی میوندارا نچرخیدم
هرکی بگه این قلچماق لات تهرونه
هرجا تمرگیده نمک خورده، نمک بُرده
این دفعه حتما گوش چشمش به نمکدونه
تا اینکه تو هر خونه ای چشمم تورو می دید
گفتم علی جون این دفعه بد گاومون زایید
یک شب خلاصه ترس و لرز و دود و دم کردم
گفتم ببخشیدا شما ناجور زیبایید !
سیگارو روشن میکنی دودو نمیدی تو
گاهی رو صورت لخته ی افسردگی خوبه
بق کن، بلرزون شونتو انگار ترسیدی
واسه شروع رابطه موش مُردگی خوبه
از تو، از اون چشمای سگ بسته ت رکب خوردم
مشتم که وا شد تو زدی تا دستمو خوندی
تا چشمه تشنه بردی و هی تشنه آوردی
سرخود بریدی، دوختی هی گربه رقصوندی
حال تو واسه شعر من تصمیم میگیره
وایسا ببینم این دفعه چی زیر سر داری !
با اخم و لبخندت ترانه م زیر و بم میشه
رو تک تک تصویرهای شعر اثر داری !
هر وقت نگاهت میکنم پاتیل پاتیلم
هم شیره ی اعلاترین باغای انگوری
تو مرگ صدها مرد مادر مرده دست داری
با خون من دستاتو داری باز میشوری !
حرف از دلم ماسیده تا پشت لب و دندون
وقتی نگاهت پشت اون اخم زبون بنده
حرفای هر روزم تو حلقومم تلنباره
بغضی که توی سینمه، هم وزن الونده
هم عاشقت هستم هم از دستت گریزونم
این حس نامفهوم لاکردار چی میگه
اصلاً چه معنی داره ما از هم جدا باشیم
بین دو تا دلواپسی دیوار چی میگه
همیشه هرجوری شده قندیل میبندی
هی تور برف و به زمین چرک میدوزی
چشماتو واتر کن نگاه کن کی بهت گفتم
یخ کمتر از آتیش روشن نیست، میسوزی !
صد مرتبه تو گوش من خوندی که بعد از این
من هم کنارت سفت و پر وامیستم دیگه
فردا دوباره روز از نو روزی ام از نو
دیگه تویی و روزگارت، من نیستم دیگه
تق تق تَ تَق تق هووو، هوا باد و تگرگه باز
به به جهان تو پنجه های ترد برگ باز
خاکستری، سربی هوا همرنگ مرگ باز
خورشید پشت کوه داره میتمرگه باز
حالا که ضلع سوم هر عشق قابیله
حالا که حرف از دل اراجیف و اباطیله
تو مایه های من کسی هم باشه تعطیله
دور گلوی خواهرم سرویس استیله
فکر کن خیانت میوه ی دلواپسی باشه
هر روز پرونده ت تو شیب بررسی باشه
یک جنگ بدتر پشت هر آتش بسی باشه
این قصه میتونه بلای هرکسی باشه
شب مشت مارو واسه ی همدیگه وا کرده
تو ظل گرما برف و یخ محشر به پا کرده
هی لایه لایه روحمو از هم جدا کرده
اینبار تو گلدون گل یخ پا به پا کرده
عشقای چند ضلعی تو اشکال مدرنیته
آتیشا از اون موی دم اسب طلاییته
با من جلو این آدما بازی نکن خیطه
اینجوری آخرسر یه پیت بنزین و کبریته
بابای مردت هم تو رو فانوس مجلس کرد
هم دست مارو خونی اون مست ناکس کرد
آقای دنیا دیده هرکاری که تونست کرد
کاشکی دوباره بوی موهاتو بشه حس کرد
زلفاتو به زلفای خوشحالی ببندی کاش
چشماتو رو چشم هر آشغالی ببندی کاش
طاقی رو زیر سقف پوشالی ببندی کاش
یا لااقل بازم برام خالی ببندی کاش !
بازم رو پیشونیت یه خط نکبت افتاده
فکر کن به تصویری که تو آیینه ت افتاده
داری تموم میشی به نبضت لکنت افتاده
این دفعه تو فنجونت عکس ساعت افتاده
از هرکی پرسیدم کجایی گفتن آینده
آینده واسه بعضیا جک میگه میخنده
آینده ی امثال من بغضه، گلو بنده
تو تو کدوم آینده ای مظنون پرونده
وقتی رسیدم جونت از تختت جدا میشد
عمرا اگه این زندگی تو مرگ جا میشد
این خونه داشت آهسته جای سایه ها میشد
هر شب یه قربونی تو جشنت دست و پا میشد
آخر، سر انگیزه ی مو بورمو خوردن
جون و جنون جوهر مجبورمو خوردن
هی مزه مزه آرزوی دورمو خوردن
مست کرده بودن حبه ی انگورمو خوردن
چشمای تو ! پس معنی صبر جمیل اینه
اون حسرت کوتوله و قد نخیل اینه
پس علت اون سکته های بی دلیل اینه
این شهرو داغت ذوب کرده، چرنوبیل اینه !
مردن تهش خوبه، درسته تا ته اجباره
بهتر بگم معنی در، تو درک دیواره
با اینکه مرگ واژه ها بیرون از آماره
از زندگی یه شعر تاریخ آبرو داره
لعنت به دنیایی که باقی موند بعد از تو
ای تف به هرچی که منو خندوند بعد از تو
دنیا شکست و از نگاهم خوند بعد از تو
مرگم منو از تخت خوابش روند بعد از تو
عکس نگاهت پشت و روی زیرپوشم بود
میرفتم و وزن گناهم روی دوشم بود
میرفتم و تیغ قضاوت بیخ گوشم بود
چشم امیدم ساقی آدم فروشم بود
حرفای در تو در اگه دوره تو درکم کن
شرِ شعورو از سر این دردسر کم کن
پا روی احساست بذارو قرص ترکم کن
این نقطه های اشتراکو بیشتر کم کن
تو مستطیل زندگی ضلع بلندش باش
همیشه زخم و زیلی این تیر و ترکش باش
خورشید باش و تا ابد ناچارِ تابش باش
لطفا دوباره شاهکار آفرینش باش
حالا که از چشمت نگاه پهلوون رفته
حالا که طاعون وفا تو خونمون رفته
حالا که آبی از جمال آسمون رفته
حالا که سرما سوخته تا استخون رفته
میگی برام از علت افسردنت بنویس
میگی که از پاییز و از پژمردنت بنویس !
میگی از اونا که نشستن خوردنت بنویس
میگی یه کم از مگر قبل از مردنت بنویس !
باشه فقط اول بگم حس تو رو دو… بوووق
از توی آلبوم گودی چشماتو میبو… بوووق
از لای در
آگرین (1401/3/29 , 16:30) |
با هرکی عین خودش رفتار کن
بد بود بد باش
خوب بود خوب باش
احترام گذاشت به خودت و حالت احترام بزار
همه جوره آیینه ای از رفتار طرف مقابلت باش
اگه بیشتر یا کمتر از چیزی که باید باشی
طرف دچار اشتباه میشه!!
بد بود بد باش
خوب بود خوب باش
احترام گذاشت به خودت و حالت احترام بزار
همه جوره آیینه ای از رفتار طرف مقابلت باش
اگه بیشتر یا کمتر از چیزی که باید باشی
طرف دچار اشتباه میشه!!
FAZi (1401/3/29 , 12:36) |
فروغ فرخزاد:
«دلت را بِتکان..
اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمين، بگذار همانجا بماند!
فقط از لابه لای اشتباههايت، يک تجربه را بيرون بکش قاب کن و بزن به ديوار دلت!
"اشتباه کردن"اشتباه نيست، در اشتباه ماندنּ اشتباه است...»
«دلت را بِتکان..
اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمين، بگذار همانجا بماند!
فقط از لابه لای اشتباههايت، يک تجربه را بيرون بکش قاب کن و بزن به ديوار دلت!
"اشتباه کردن"اشتباه نيست، در اشتباه ماندنּ اشتباه است...»
آگرین (1401/3/29 , 10:56) |
بعضی آدمها، ناخواستہ همیشہ متهماند !
همیشہ مقصرند ...
بخاطر سڪوتشان، مهربانیشان ...
گذشتشان، بیڪینہ بودنشان ...
ڪمڪ نخواستنشان، بیآزار بودنشان !
و از همہ بدتر اینڪہ،
خوبیهایشان، زود فراموش میشود ...!!
همیشہ مقصرند ...
بخاطر سڪوتشان، مهربانیشان ...
گذشتشان، بیڪینہ بودنشان ...
ڪمڪ نخواستنشان، بیآزار بودنشان !
و از همہ بدتر اینڪہ،
خوبیهایشان، زود فراموش میشود ...!!
آگرین (1401/3/28 , 21:17) |
شیرینی خواب شبانمون با کابوسهای گذشته
و آرامش روزمره مون با ترس از آینده سپری میشه
این شده کل زندگی ما!!
و آرامش روزمره مون با ترس از آینده سپری میشه
این شده کل زندگی ما!!
در کل: 15835