نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
آگرین (1402/1/12 , 15:22) |
کاش
میان این همه داروهای جورواجور
یه آمپول برای رفع دلتنگی
یه قرص برای رسیدن به آرامش
و یه شربت برای شادی هم پیدا میشد!
میان این همه داروهای جورواجور
یه آمپول برای رفع دلتنگی
یه قرص برای رسیدن به آرامش
و یه شربت برای شادی هم پیدا میشد!
شبگرد (1402/1/12 , 14:32) |
خدایا با این بنده ات مدارا کن
?DANY 7? (1402/1/12 , 13:35) bAdBoY |
حسرتِ یه عشقِ واقعی موند رو دلمون آقایِ قاضی ))):...
![]() | ?Blue Heart? (1402/1/12 , 10:45) ازخونمونمیادفقطدرداشبهیادم |
تو سگ ترین حالم دو کلمه باهاش حرف میزنم ریست میشم ?
عاشق شید عشق خیلی قشنگه...
عاشق شید عشق خیلی قشنگه...
شبگرد (1402/1/12 , 09:41) |
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
مهدی (1402/1/12 , 03:45) لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم. |
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یاغایَهَ الطّالِبین.
خدایا، مرا در این ماه از توکل کنندگان و از رستگاران نزد خود و از مقرّبان درگاهت قرار بده، به احسانت ای نهایت همت جویندگان.
بسم الله الرحمن الرحیم
االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یاغایَهَ الطّالِبین.
خدایا، مرا در این ماه از توکل کنندگان و از رستگاران نزد خود و از مقرّبان درگاهت قرار بده، به احسانت ای نهایت همت جویندگان.
![]() | ⚡????? ?????⚡ (1402/1/12 , 23:49) ازخونمونمیادفقطدرداشبهیادم |
آخه نیستی اصلا تیپ بزنم دیگه خب برا چی!؟
تو میتونی ملکه تو کل دخترا شی ✨?
تو میتونی ملکه تو کل دخترا شی ✨?
![]() | **? ? ? ? ? ? ** (1402/1/11 , 22:41) |

ایناهاشن کلکسیونم


عینک داریم عینک
اتیش زدم به مالم
بیا ببر حراج




#سمیه کشته میشود

ویرایش توسط ⚡????? ?????⚡ (1402/1/12 , 23:54) [5]
مهمان: شآپرکِ رهایی (1402/1/11 , 20:59)
من یه جاهايي خيلي به خودم افتخار میکنم؛
واسه راهی که اومدم دقیقا همونجایی که میتونستم وایستم!
واسه کارایی که میتونستم مثلِ خیلیا انجام بدم ولي عقایدم مانعش شدن!
واسه روزای سختی که شرایط واسه جا زدن فراهم بود ولی پا پس نکشیدم...
واسه دردایی که تنهایی حس کردم و نذاشتم متوفتم کنن!
واسه تلاش برای جلب رضایت خودم نه همه !
واسه حال خوبی که به خاطر حرف مردم از خودم دریغ نکردم!
واسه صبر و امیدی که همچنان پابرجاست تو قلبم!
واسه استقلالی که برای داشتنش جنگیدم،
واسه اصالتی که برای داشتنش نخواستم همرنگ جماعت باشم !
واسه همونجاهایی که آدمای حسودی توی زندگیم پیدا میشدن تا ازم تقلید کنن ، واسه همونجا که با رفتارشون میگفتن چقد ازشون بالاترم !
واسه دور انداختنِ آدمای سمی از زندگیم !
واسه انسانیت، واسه ارزشی که همیشه برای خودم قائل بودم !
منِ عزيزم!
تو لایق افتخاري چون همیشه باعثِ سربلنديم شدی! (:
واسه راهی که اومدم دقیقا همونجایی که میتونستم وایستم!
واسه کارایی که میتونستم مثلِ خیلیا انجام بدم ولي عقایدم مانعش شدن!
واسه روزای سختی که شرایط واسه جا زدن فراهم بود ولی پا پس نکشیدم...
واسه دردایی که تنهایی حس کردم و نذاشتم متوفتم کنن!
واسه تلاش برای جلب رضایت خودم نه همه !
واسه حال خوبی که به خاطر حرف مردم از خودم دریغ نکردم!
واسه صبر و امیدی که همچنان پابرجاست تو قلبم!
واسه استقلالی که برای داشتنش جنگیدم،
واسه اصالتی که برای داشتنش نخواستم همرنگ جماعت باشم !
واسه همونجاهایی که آدمای حسودی توی زندگیم پیدا میشدن تا ازم تقلید کنن ، واسه همونجا که با رفتارشون میگفتن چقد ازشون بالاترم !
واسه دور انداختنِ آدمای سمی از زندگیم !
واسه انسانیت، واسه ارزشی که همیشه برای خودم قائل بودم !
منِ عزيزم!
تو لایق افتخاري چون همیشه باعثِ سربلنديم شدی! (:
آگرین (1402/1/11 , 19:57) |
سلامتی خواب که
در هر حالتی که باشی
وقتی اومد سراغت
و تو رو تو آغوشش گرفت
دیگه از هرچی فکر و خیاله دور میشی!
در هر حالتی که باشی
وقتی اومد سراغت
و تو رو تو آغوشش گرفت
دیگه از هرچی فکر و خیاله دور میشی!
مهمان: saeedz (1402/1/11 , 18:17)
☺بعضیا چه خوشجل شدن
Nazanin 7 (1402/1/11 , 17:48) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
آگرین (1402/1/11 , 17:16) |
دُزدیده چون جان میرَوی، اَنْدَر میانِ جانِ من سَروِ خُرامانِ مَنی، ای رونَقِ بُستانِ من
چون میرَوی بیمن مَرو، ای جانِ جان بیتَن مَرو وَزْ چَشمِ من بیرون مَشو، ای شُعلهٔ تابانِ من
هفت آسْمان را بَردَرَمَ، وَزْ هفت دریا بُگْذَرم چون دِلْبَرانه بِنْگَری در جانِ سَرگَردانِ من
تا آمدی اَنْدَر بَرَم، شُد کُفر و ایمانْ چاکرم ای دیدنِ تو دینِ من، وِیْ رویِ تو ایمانِ من
بیپا و سَر کردی مرا، بیخواب و خَور کردی مرا سَرمَست و خندان اَنْدَرآ، ای یوسُفِ کَنْعانِ من
از لُطفِ تو چو جان شُدم، وَزْ خویشتن پنهان شُدم ای هستِ تو پنهان شُده در هستیِ پنهانِ من
گُلْ جامهدَر از دستِ تو، ای چَشمِ نَرگسِ مَستِ تو ای شاخها آبَسْتِ تو، ای باغِ بیپایانِ من
یک لحظه داغَم میکَشی، یک دَم به باغَم میکَشی پیشِ چراغَم میکَشی، تا وا شود چَشمانِ من
ای جانِ پیش از جانها، وِیْ کانِ پیش از کانها ای آنِ پیش از آنها، ای آنِ من، ای آنِ من
مَنْزلْگَهِ ما خاک نی، گَر تَن بِریزد باک نی اندیشهام اَفْلاک نی، ای وَصلِ تو کیوانِ من
مَر اهلِ کَشتی را لَحَدْ در بَحْر باشد تا اَبَد در آبِ حیوان مرگ کو، ای بَحْرِ من عُمّانِ من
ای بویِ تو در آهِ من، وِیْ آهِ تو هَمراهِ من بر بویِ شاهنشاهِ من، شُد رنگ و بو حیرانِ من
جانم چو ذَرّه در هوا، چون شُد ز هر ثقلی بی تو چرا؟ باشد . چرا بی اصل چار ارکان من
ای شه صلاح الدین من، ره دان من، ره بین من، ای فارغ از تمکین من، ای برتر از امکان من
Stealthily as the soul, you are going in the midst of my soul; O luster of my garden, you are my gracefully moving cypress.
When you go, go not without me; soul of my soul, go not without my body, and depart not out of my sight, O my blazing torch.
I tear up the seven heavens and pass beyond the seven seas, when lovingly you gaze into my giddy soul.
Since you came into my bosom, infidelity and faith are my servitors, O you whose vision is my religion, whose face is my faith.
You have made me headless and footless, you have made me sleepless and foodless;
enter drunken and laughing, O my Joseph of Canaan.
Through your grace I have become soul-like and have become hidden from myself, O you whose being has become hidden in my hidden being.
The rose rends its garment because of you, O you with whom the narcissus’ eye is intoxicated,
of whom the branches are pregnant, you my infinite garden.
One moment you brand me, the next you draw me into the garden; you draw me before the lamp so that my eyes may be opened.
O soul before all souls, O mine before all mines, O moment before all moments, O my very own, O my very own!
Our resting place is not earth; though the body crumbles, it matters not. My thought is not the skies, O you, union with whom is my heaven.
The grave of mariners is the sea forevermore; in the water of life where is death, O you, my Sea, my Ocean?
O you whose scent is in my sigh, whose sigh is my fellow traveler, in the hope of my Emperor color and scent have become distraught with me.
My soul, since like a mote in the air it has become separated from all heaviness,
why should it be without you, O origin of my four elements?
O my king Salāḥ al-Dīn, you who know my way and see my way,
you who are free of concern with my little dignity, loftier than my potentiality.
#مولوی
چون میرَوی بیمن مَرو، ای جانِ جان بیتَن مَرو وَزْ چَشمِ من بیرون مَشو، ای شُعلهٔ تابانِ من
هفت آسْمان را بَردَرَمَ، وَزْ هفت دریا بُگْذَرم چون دِلْبَرانه بِنْگَری در جانِ سَرگَردانِ من
تا آمدی اَنْدَر بَرَم، شُد کُفر و ایمانْ چاکرم ای دیدنِ تو دینِ من، وِیْ رویِ تو ایمانِ من
بیپا و سَر کردی مرا، بیخواب و خَور کردی مرا سَرمَست و خندان اَنْدَرآ، ای یوسُفِ کَنْعانِ من
از لُطفِ تو چو جان شُدم، وَزْ خویشتن پنهان شُدم ای هستِ تو پنهان شُده در هستیِ پنهانِ من
گُلْ جامهدَر از دستِ تو، ای چَشمِ نَرگسِ مَستِ تو ای شاخها آبَسْتِ تو، ای باغِ بیپایانِ من
یک لحظه داغَم میکَشی، یک دَم به باغَم میکَشی پیشِ چراغَم میکَشی، تا وا شود چَشمانِ من
ای جانِ پیش از جانها، وِیْ کانِ پیش از کانها ای آنِ پیش از آنها، ای آنِ من، ای آنِ من
مَنْزلْگَهِ ما خاک نی، گَر تَن بِریزد باک نی اندیشهام اَفْلاک نی، ای وَصلِ تو کیوانِ من
مَر اهلِ کَشتی را لَحَدْ در بَحْر باشد تا اَبَد در آبِ حیوان مرگ کو، ای بَحْرِ من عُمّانِ من
ای بویِ تو در آهِ من، وِیْ آهِ تو هَمراهِ من بر بویِ شاهنشاهِ من، شُد رنگ و بو حیرانِ من
جانم چو ذَرّه در هوا، چون شُد ز هر ثقلی بی تو چرا؟ باشد . چرا بی اصل چار ارکان من
ای شه صلاح الدین من، ره دان من، ره بین من، ای فارغ از تمکین من، ای برتر از امکان من
Stealthily as the soul, you are going in the midst of my soul; O luster of my garden, you are my gracefully moving cypress.
When you go, go not without me; soul of my soul, go not without my body, and depart not out of my sight, O my blazing torch.
I tear up the seven heavens and pass beyond the seven seas, when lovingly you gaze into my giddy soul.
Since you came into my bosom, infidelity and faith are my servitors, O you whose vision is my religion, whose face is my faith.
You have made me headless and footless, you have made me sleepless and foodless;
enter drunken and laughing, O my Joseph of Canaan.
Through your grace I have become soul-like and have become hidden from myself, O you whose being has become hidden in my hidden being.
The rose rends its garment because of you, O you with whom the narcissus’ eye is intoxicated,
of whom the branches are pregnant, you my infinite garden.
One moment you brand me, the next you draw me into the garden; you draw me before the lamp so that my eyes may be opened.
O soul before all souls, O mine before all mines, O moment before all moments, O my very own, O my very own!
Our resting place is not earth; though the body crumbles, it matters not. My thought is not the skies, O you, union with whom is my heaven.
The grave of mariners is the sea forevermore; in the water of life where is death, O you, my Sea, my Ocean?
O you whose scent is in my sigh, whose sigh is my fellow traveler, in the hope of my Emperor color and scent have become distraught with me.
My soul, since like a mote in the air it has become separated from all heaviness,
why should it be without you, O origin of my four elements?
O my king Salāḥ al-Dīn, you who know my way and see my way,
you who are free of concern with my little dignity, loftier than my potentiality.
#مولوی
مهمان: saeedz (1402/1/11 , 16:39)
بهم میگن ازدواج کنی ادم میشی?
پ من الان چیم مگه
?
ویرایش توسط saeedz (1402/1/11 , 16:40) [1]
پ من الان چیم مگه

ویرایش توسط saeedz (1402/1/11 , 16:40) [1]
شبگرد (1402/1/11 , 15:39) |
هر چی خدا بخواد
آگرین (1402/1/11 , 12:22) |
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت (نگشت)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
#حافظ
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت (نگشت)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
#حافظ
آگرین (1402/1/11 , 11:38) |
درسته هیچوقت دیر نیست
ولی گاهی
دیگه ارزششو نداره!
ولی گاهی
دیگه ارزششو نداره!
![]() | مامان ایلین (1402/1/11 , 09:50) |
شده یه شب سقف آرزوهات خراب شه رو سرت؟
شده بغض کنی اما خفه بشی چون بغضت بی صداست؟
شده بخوای از کابوس وحشتناکت بیدار بشی اما می بینی این زندگی واقعیت؟
شده بغض کنی اما خفه بشی چون بغضت بی صداست؟
شده بخوای از کابوس وحشتناکت بیدار بشی اما می بینی این زندگی واقعیت؟
در کل: 15852