ظهر بخیر، مهمان ظهر
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 770 771 772
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/20 , 07:19)
من به آمار زمین مشڪوڪم
تــو چطور ؟
اڪَر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست ؟

بیخودے می ڪَویند:
هیچ ڪس تنها نیست
چه ڪسی تنها نیست ؟

همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهایند
من ڪه در تردیدم تو چطور ؟

نڪند هیچڪسی اینجا نیست....
 Rahil  (1398/5/20 , 07:06)
از هر طرف محاصره در عشقت
تقدیم به بچه های گروه??

شماره حساب دلتون رو نداشتم تا شادی ها رو براتون واریز کنم ...
رمزش رو هم نداشتم تا لااقل غمهاتون رو برداشت کنم ...

ولی از خودپرداز دلم در این عید عرفه، براتون آرزو کردم!
چرخ گردون ، چه بخندد ، چه نخندد ، تو بخندی
مشکلی ، گر تو را ، راه ببندد ، تو بخندی
غصه ها ، فانی و باقی ، همه زنجیر به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ، تو بخندی
 ☆☆GitA☆☆  (1398/5/20 , 23:04)
وقتی کسی را به دنیای درون و خلوت ذهنمان راه میدهیم،
حواسمان باشد او از ما میآموزد و ما از او،
حواسمان باشد، روح کسی را حبس نکنیم
نگاهش را رمزآلود نکنیم
بگذاریم خودش را پیدا کند، زندگیاش را بسازد
قلبش را جریحهدار نکنیم
حرمت نگاهش را حفظ کنیم
اگر شکسته هم هستیم با خردههایمان زخمیاش نکنیم
از آرزوهایش جدایش نکنیم
نفس عمیق بکش..
جمله آخر سنگین است...
اگر به او آسیب میرسانی، بگذار برود
حتی اگر در تو تا ابد حضور داشته باشد
 Rahil  (1398/5/19 , 08:59)
از هر طرف محاصره در عشقت
آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن ... 
بی نهایت لبخند می زنن ...
این لبخند شاید تو نگاه اول حس گذشت بده ... اینکه «هر زخمی زدی ، هر چیزی که گفتی فدای سرت ... 
من فراموش می کنم »...
ولی آدم های صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن ... 
زخمارو می شمارن ... 
حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن ...
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد ، با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت می کنن ... 
انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی ...
آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت
..
 kakojavad  (1398/5/19 , 02:05)
desert
دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود...!
دختر دکتر نقل می کند:
"روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازیتان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!
پدر جوابی داد که اشکم را درآورد... ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند.
آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند."
اومدم بنویسم روحش شاد! یک لحظه فکر کردم اگه روح آدمی با قلبی به این بزرگی شاد نباشه، روح کی میخواد شاد باشه؟! بهتر دونستم بنویسم راهش، اندیشه اش و کردارش پر رهرو باد
 MaHaK  (1398/5/19 , 23:04)
VOorOojaK
منو هر کی میبینه میگه خوشبحالت تو که همیشه داری میخندی، بابا شاید من رد دادم تو چه میدونی چه مرگمه؟ :
 MaHaK  (1398/5/18 , 14:24)
VOorOojaK
باگ زندگی اینه که وقتی تجربه ی کافی نداری باید انتخابای مهم زندگیتو انجام بدی ، رشته ی تحصیلیت ، کارت ، دوستت ، پارتنرت و همیشه هم اشتباه!!
 MaHaK  (1398/5/17 , 21:08)
VOorOojaK
حرف نزن .سکوت کن .هیسسسس
هرسه یک معنا دارند
اما هیچکدوم گوه نخور نمیشه
امتحان کردم که میگمااا : )))))
ویرایش توسط MaHaK (1398/5/17 , 21:08) [1]
AlirezaM: (1398/5/18 , 08:18)
إک خخخخ
 AlirezaM  (1398/5/17 , 12:40)
《Admin》
خبر خوب اینه که حالا ایموجی ها توی چتروم هم نمایش داده میشه.
ویرایش توسط behi (1398/7/28 , 21:52) [2]
در کل: 15429
<< 1 ... 770 771 772

خانه
در کل : 1 عضو / 24 مهمان