نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
***mahhsa*** (1398/8/3 , 06:47) |
هر روز صبح خندانتر باش! آرام تر ..
مـهربـان تـر..
بخشـنـده تر.. صبورتر.. باگذشت تر..
حواست به نگاه خدا باشد
که چشمش به زیباترشدن
و لـایق تر شدن توست!
مـهربـان تـر..
بخشـنـده تر.. صبورتر.. باگذشت تر..
حواست به نگاه خدا باشد
که چشمش به زیباترشدن
و لـایق تر شدن توست!
***mahhsa*** (1398/8/3 , 06:07) |
یه کیف ٣٠٠ دلاری نخر که هیچی توش نذاری!
یه کیف ١٠ دلاری بخر، که توش ٢٩٠ دلار پول داشته باشی!
خودت رو ورشکست نکن، برای اینکه پولدار بنظر برسی ...
این چشم هم چشمی ها و این خود نمایی ها و جلوه گری ها... زندگی مون رو به باد داده
یه کیف ١٠ دلاری بخر، که توش ٢٩٠ دلار پول داشته باشی!
خودت رو ورشکست نکن، برای اینکه پولدار بنظر برسی ...
این چشم هم چشمی ها و این خود نمایی ها و جلوه گری ها... زندگی مون رو به باد داده
Homa : Hidden (1398/8/3 , 02:14) |
ی جوری زندگی کنید که تو پیری مثل داریوش ارجمند مجبور نباشید توی ستایش بازی کنید :
☆☆GitA☆☆ (1398/8/3 , 01:05) |
قربون صدقه رفتن که هیــچـی !
دیگه⇦ نگرانیامــم ⇨ بـــروز نــمیـدم
دیگه⇦ نگرانیامــم ⇨ بـــروز نــمیـدم
MaHaK (1398/8/3 , 23:20) VOorOojaK |
من دلم کسیو میخواد که از تلگرام و اینستاگرام و واتس اپ که بلاکش کردم، بهم ایمیل بده:
بعله اینطوریاست:
بعله اینطوریاست:
☆☆GitA☆☆ (1398/8/2 , 22:51) |
اگر میخواهی شخصیت واقعی یک انسان را بشناسی، به حرفهای دیگران که درباره او میزنند توجه نکن، ببین که او درباره دیگران چطور صحبت میکند.
MaHaK (1398/8/2 , 21:35) VOorOojaK |
میدونی کجا فهمیدم دیگه زندگیم تو سراشیبیه؟
اونجا که متولد هشتاد برا دوستش کامنت گذاشته بود رفیق قدیمی :
اونجا که متولد هشتاد برا دوستش کامنت گذاشته بود رفیق قدیمی :
kakojavad (1398/8/2 , 21:05) desert |
آورده اند که شخصی از وجود بتخانه ای مطلع گشت،
پس نیمه شب وارد بتخانه شد و تمام بت ها را شکست،
روز بعد مردم ایشان را دیدند که گوشه ای نشسته و تبر بر دوش بت بزرگ نهاده است، پرسیدند: یا شیخ چه کسی چنین کرده است؟
فرمود: چرا از بت بزرگ نمی پرسید؟?
گفتند: بت کجا بود احمق بیشعور؟
اینجا موزه است و اینها نیز آثار تاریخی اند بیشرف !
زدی همشونو سرویس کردی!
سپس شخص را کتک مفصلی زده و دسته تبر مذکور را...
نقل است که شخص بعد از این واقعه مدتها با دسته تبری تردد میکرد و هر کس به ایشان میگفت؛ چه خبر؟ ایشان میفرمودند:
دسته تبر ?::
پس نیمه شب وارد بتخانه شد و تمام بت ها را شکست،
روز بعد مردم ایشان را دیدند که گوشه ای نشسته و تبر بر دوش بت بزرگ نهاده است، پرسیدند: یا شیخ چه کسی چنین کرده است؟
فرمود: چرا از بت بزرگ نمی پرسید؟?
گفتند: بت کجا بود احمق بیشعور؟
اینجا موزه است و اینها نیز آثار تاریخی اند بیشرف !
زدی همشونو سرویس کردی!
سپس شخص را کتک مفصلی زده و دسته تبر مذکور را...
نقل است که شخص بعد از این واقعه مدتها با دسته تبری تردد میکرد و هر کس به ایشان میگفت؛ چه خبر؟ ایشان میفرمودند:
دسته تبر ?::
AlirezaM (1398/8/2 , 16:17) 《Admin》 |
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺸﻤﺖ ﻓﺮﺩﻭﺱ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻪ ( ﺍﻓﺘﺎﺍﺍﺍﺍﺩ ؟ ) ﺑﻪ ﮐﺠﺎﺵ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؟
:
:
Roksana (1398/8/2 , 13:10) از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻦ ﺷﻤﻌﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﺍﻡ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﻣﻨﻪ
ﺧﺮﺍﺑﻮ ﺑﯿﺎ ﺭﻭﻣﻮ ﮐﻢ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ
ﭘﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺖ
ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﯾﻪ ﺭﯾﺰﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺟﺎ ﻭﺍﮐﻦ ﻫﻤﻮﻥ
ﮔﻮﺷﻪ ﮐﻨﺎﺭﺍ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺗﻬﺶ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ
ﯾﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﻬﺖ
ﺑﯿﺎ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ ﻣﻨﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻪ
ﺳﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻮ ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻮ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ
ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿﻦ ﺣﺎﻟﻢ ﭼﺸﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﭼﺸﻪ
ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﭼﺸﺎﯼ ﺧﻮﺷﮕﻠﺖ ﻗﺮﻣﺰ
ﺑﺸﻪ
ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯽ
ﺑﭙﻮﺷﻢ ﺑﮕﻮ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﻤﻮﻥ ﻧﺬﺍﺭ ﺩﻭﺗﺎ ﺷﻪ
ﺣﺮﻓﺎﻣﻮﻥ
:|
میثم ابراهیمی _ روشن کن :
ﺧﺮﺍﺑﻮ ﺑﯿﺎ ﺭﻭﻣﻮ ﮐﻢ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ
ﭘﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺖ
ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﯾﻪ ﺭﯾﺰﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺟﺎ ﻭﺍﮐﻦ ﻫﻤﻮﻥ
ﮔﻮﺷﻪ ﮐﻨﺎﺭﺍ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺗﻬﺶ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ
ﯾﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﻬﺖ
ﺑﯿﺎ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ ﻣﻨﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻪ
ﺳﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻮ ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻮ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﺑﯿﺎ
ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿﻦ ﺣﺎﻟﻢ ﭼﺸﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﭼﺸﻪ
ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﭼﺸﺎﯼ ﺧﻮﺷﮕﻠﺖ ﻗﺮﻣﺰ
ﺑﺸﻪ
ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯽ
ﺑﭙﻮﺷﻢ ﺑﮕﻮ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﻤﻮﻥ ﻧﺬﺍﺭ ﺩﻭﺗﺎ ﺷﻪ
ﺣﺮﻓﺎﻣﻮﻥ
:|
میثم ابراهیمی _ روشن کن :
Nafise (1398/8/2 , 12:02) |
پاییزعاشق اناربوداماهیچ وقت حرف دلش رابه انارنزدآخه انارشاهزاده باغ بود،تاج انارکجاوشهریورکجا،اماانارفهمیده بودمیخواست بگویداوهم عاشق شهریوراست اماهربارتامیرسیدفرصت شهریورتمام میشدنه شهریوربه انارمیرسیدونه انارمیتوانست شهریورراببیند،دانه های دلش خون شدوترک برداشت سالهاست انارسرخ است،سرخی ازداغی وتندی عشق،وقرن هاست ک شهریوربوی پاییزمیدهد..
***mahhsa*** (1398/8/2 , 08:44) |
صبح از سفر سخت زمان مي آید
زانسوی زمین و آسمان می آید
شب را به فراسوی زمین رانده به خشم
صبحی که نفس نفس زنان می آید
[/color]
ویرایش توسط ***mahhsa*** (1398/8/2 , 08:44) [1]
زانسوی زمین و آسمان می آید
شب را به فراسوی زمین رانده به خشم
صبحی که نفس نفس زنان می آید
[/color]
ویرایش توسط ***mahhsa*** (1398/8/2 , 08:44) [1]
Homa : Hidden (1398/8/2 , 23:33) |
[Img]s6.picofile.com/file/8376057200/screenshot_2019_10_23_15_30_29_1.png[/img]
یکی از هزاران هنر دست هما :
ب سوزش ته بعضیا : :
یکی از هزاران هنر دست هما :
ب سوزش ته بعضیا : :
☆☆GitA☆☆ (1398/8/1 , 22:09) |
در آخر،
فقط از ما قصه ها به یادگار میماند...
::::
فقط از ما قصه ها به یادگار میماند...
::::
MaHaK (1398/8/1 , 21:17) VOorOojaK |
ﻫﯽ ﮔﻔﺘﯿﻦ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻨﻢ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﯽ ﻋﺼﺮﻩ:
Roksana (1398/8/1 , 19:49) از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
ﭘﯿﺮﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺳﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :
ﻭﺭﺯﺵ ﻧﮑﻨﯽ، ﮐﺘﺎﺏ ﻧﺨﻮﺍﻧﯽ
ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﻮﯼ، ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺪﻫﯽ …
ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ …
ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ، ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻧﺮﻭﯼ
ﭘﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻪ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ !
ﻭﺭﺯﺵ ﻧﮑﻨﯽ، ﮐﺘﺎﺏ ﻧﺨﻮﺍﻧﯽ
ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﻮﯼ، ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺪﻫﯽ …
ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ …
ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ، ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻧﺮﻭﯼ
ﭘﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻪ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ !
☆☆GitA☆☆ (1398/8/1 , 17:06) |
به رگی وصـــل شــده زندگــیه ما اما ،
سکـــته در روح
خطرناکـــ تر از مــُردن بود ...
سکـــته در روح
خطرناکـــ تر از مــُردن بود ...
FAZi (1398/8/1 , 14:52) |
«شما هر وقت تلاش می کنید چیزی را بیشتر توضیح بدهید بیشتر ضعیف هستید، در نتیجه قدرت در این است که شما در هیچ زمینه ای هیچ وقت توضیح ندهید و کاری را که به نظرتان صحیح و درست است انجام داده و بدانید که حقیقت هیچ وقت پنهان و پشت ابر نمی ماند و بعد از یکسال، دوسال، پنج سال یا ده سال آنهایی که قضاوت کردند، متوجه اشتباه خودشان می شوند. تجربه ثابت کرده که هرچقدر بیشتر توضیح می دهید بیشتر فحش می خورید و بیشتر به شما حمله می شود تا نهایتاً به جایی می رسید که به گریه می افتید و بعد از آن باز هم فحش خواهید خورد و قضاوت خواهید شد ». مهران مدیری
در کل: 15455