نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
ELy (1398/9/28 , 16:22) هستم ولی خستم |
بیسکویت تقلبی مادر به بازاراومده نخرین ، مسمومه !
وسطش عمه گذاشتن بیشورا :
وسطش عمه گذاشتن بیشورا :
AtEnA (1398/9/28 , 13:36) آدمک آخر دنیاست بخند:) |
از دل
ای آفت جان
صبر توقع داری؟
مگر این
کافر دیوانه
به فرمان من است؟
ای آفت جان
صبر توقع داری؟
مگر این
کافر دیوانه
به فرمان من است؟
AlirezaM (1398/9/28 , 11:55) 《Admin》 |
وصل شدددد:
:
:
AlirezaM (1398/9/28 , 10:54) 《Admin》 |
:باز قطع کردن :
Rahil (1398/9/28 , 07:25) از هر طرف محاصره در عشقت |
.
پاییز این سمفونی دلتنگ آدم ها
دارد تمام میشود
زرد و نارنجی های ِ این روزها را می بینی
صدای خِش خِش عاشقانه های رو به اتمام را می شنوی ؟
آخرین افسونگری آذر را حِس میکنی
پاییز جان می دانستی
صدای خش خش برگهایت ملودی زندگیست؟؟
پاییز این سمفونی دلتنگ آدم ها
دارد تمام میشود
زرد و نارنجی های ِ این روزها را می بینی
صدای خِش خِش عاشقانه های رو به اتمام را می شنوی ؟
آخرین افسونگری آذر را حِس میکنی
پاییز جان می دانستی
صدای خش خش برگهایت ملودی زندگیست؟؟
ELy (1398/9/28 , 05:00) هستم ولی خستم |
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
ELy (1398/9/27 , 22:32) هستم ولی خستم |
روحانی میگه هر دو روز ۳ ایرانی تحصیلکرده در خارج به کشور باز میگردن
اصلا حواسش نیست اینا بچههای خودشونن که زندگیشون اونطرفه و برای سر زدن به خانواده و بردن پول تو جیبی میان و میرن?
اصلا حواسش نیست اینا بچههای خودشونن که زندگیشون اونطرفه و برای سر زدن به خانواده و بردن پول تو جیبی میان و میرن?
MaHaK (1398/9/27 , 20:50) VOorOojaK |
حالا مثلا نوشتنِ هدفهامون روی کاغذ چه تغییری میخواد روی ازهمگسستگیِ سلولهای تحتانیمون ایجاد کنه؟:
kakojavad (1398/9/27 , 20:14) desert |
? دبیر ادبیاتی می گفت:
این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!
سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...
یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم .
همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم....
و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد...
وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند.....
وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم
یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟
گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت.
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته.....
خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند....
ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند....
نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم،
کمک به همنوع برایشان بی اهمیت،
مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است....
امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.
این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود...
برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد
اول خانواده
دوم نظام آموزشی
و سوم الگوها
برای اولی منزلت زن را باید شکست.
برای دومی منزلت معلم.
و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره ها....
[img][/img]
این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!
سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...
یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم .
همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم....
و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد...
وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند.....
وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم
یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟
گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت.
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته.....
خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند....
ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند....
نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم،
کمک به همنوع برایشان بی اهمیت،
مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است....
امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.
این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود...
برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد
اول خانواده
دوم نظام آموزشی
و سوم الگوها
برای اولی منزلت زن را باید شکست.
برای دومی منزلت معلم.
و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره ها....
[img][/img]
ELy (1398/9/27 , 17:27) هستم ولی خستم |
به بابام گفتم اگه گواهینامه بگیرم، ماشینتو میدی برم بیرون؟?
یه نگاه به مادرم کرد گفت: این بیشور هنوز با ما زندگی میکنه؟!?
یه نگاه به مادرم کرد گفت: این بیشور هنوز با ما زندگی میکنه؟!?
kia (1398/9/27 , 13:50) |
ﻫﯿﯿﯿﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺳﯽ.....
ﺍﺯﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﯽ ﺗﺮﻭﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﯽ ﺷﺎﺩﺑﺎﺷﻢ ﺗﻘﺪﯾﺮ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﯽ ﺑﺨﻨﺪﻡ
ﺍﺯﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﯽ ﺗﺮﻭﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﯽ ﺷﺎﺩﺑﺎﺷﻢ ﺗﻘﺪﯾﺮ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﯽ ﺑﺨﻨﺪﻡ
ELy (1398/9/27 , 12:12) هستم ولی خستم |
ماییم و نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
بسم اله اگر حریف مایی
нoda (1398/9/27 , 11:31) |
تو کلاس استاد ازم پرسید واحد کمتر از مثقال چی میشه!!!؟:
منم گفتم "چُس مثقال":
بیسواد بهم صفر داد! :
میگم نکنه کمتر از اینم هس؟!!!!:::
منم گفتم "چُس مثقال":
بیسواد بهم صفر داد! :
میگم نکنه کمتر از اینم هس؟!!!!:::
***mahhsa*** (1398/9/27 , 09:42) |
طبق قانون جذب
پیر شدن به سن نیست
به این است که
ورزش نکنی... کتاب نخوانی... عاشق نشوی... هدیه ندهی... محبت نگیری... مهمانی نروی
سفر نکنی
پیرشدن به این است که آرزوهایت را گم کنی
رویاهایت را دنبال نکنی
پیرشدن به این است که با دیگران همدردی نکنی
پیری به سن نیست
به کیفیت دل است...!
دلهاتون با کیفیت???
پیر شدن به سن نیست
به این است که
ورزش نکنی... کتاب نخوانی... عاشق نشوی... هدیه ندهی... محبت نگیری... مهمانی نروی
سفر نکنی
پیرشدن به این است که آرزوهایت را گم کنی
رویاهایت را دنبال نکنی
پیرشدن به این است که با دیگران همدردی نکنی
پیری به سن نیست
به کیفیت دل است...!
دلهاتون با کیفیت???
☆☆GitA☆☆ (1398/9/27 , 09:06) |
از ارسطو پرسيدند
در زندگى دشوارترين كار چيست؟
ارسـطو گفت؛
اين كه انسان «خود» را بشـناسد. پرسيدند:
آسان ترين كار؟
گفت ديگرى را نصيحت كند !
❥?●━┅═❂═┅─┄┄
در زندگى دشوارترين كار چيست؟
ارسـطو گفت؛
اين كه انسان «خود» را بشـناسد. پرسيدند:
آسان ترين كار؟
گفت ديگرى را نصيحت كند !
❥?●━┅═❂═┅─┄┄
kakojavad (1398/9/27 , 07:13) desert |
مائیم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
مولانا
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
مولانا
MaHaK (1398/9/27 , 01:28) VOorOojaK |
شما یادتون نمیاد
ولی یه بار سال ۸۹ احمدی نژاد برای کاهش آلودگی هوا تهران و با هواپیما آبپاشی کرد:
نمیری محمود:
ولی یه بار سال ۸۹ احمدی نژاد برای کاهش آلودگی هوا تهران و با هواپیما آبپاشی کرد:
نمیری محمود:
در کل: 15468