نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
| kakojavad (1399/1/6 , 01:10) desert |
ﺍﺳﻢ ٣ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﻒ ﺷﺪه اند
Italy :
I Trust And Love You
بهت اعتماد دارم ودوستت دارم
France :
Friendship Remains And Never Could End
دوستی برای همیشه باقی میماند و پایان نمیپذیرد
Iran :
Inja Rohani , Asayeshi Nazashte
اینجا روحانی ، آسایشی نزاشته?
Italy :
I Trust And Love You
بهت اعتماد دارم ودوستت دارم
France :
Friendship Remains And Never Could End
دوستی برای همیشه باقی میماند و پایان نمیپذیرد
Iran :
Inja Rohani , Asayeshi Nazashte
اینجا روحانی ، آسایشی نزاشته?
| ***mahhsa*** (1399/1/6 , 00:08) |
با توجه به نزدیک شدن فصل گرما در یکی از مدرسه ها خیرین قصد جمع آوری پول برای خرید کولر داشتن و صندوقی رو جلوی والدین چرخوندن...
به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت، یدونه هزار تومنی ? درآوردم و تو صندوق انداختم.
بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد،
برا اینکه بندازم تو صندوق از هم جداشون کردم...
چهارتا تراول پنجاه هزار تومنی?
سی تا ده هزار تومنی?
چند تا پنج هزار تومنی?
تو دلم هم خجالت کشیدم، هم کلی دعاش کردم ...
خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم، برگشتم و بهش گفتم: حاجی قبول باشه، دمت گرم انقدر پول دادی شرمنده نشیم❤️
حاجی بهم گفت: چی میگی واس خودت؟ ? پول خودت بود، وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن ? علیییی یارت


به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت، یدونه هزار تومنی ? درآوردم و تو صندوق انداختم.
بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد،
برا اینکه بندازم تو صندوق از هم جداشون کردم...
چهارتا تراول پنجاه هزار تومنی?
سی تا ده هزار تومنی?
چند تا پنج هزار تومنی?
تو دلم هم خجالت کشیدم، هم کلی دعاش کردم ...
خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم، برگشتم و بهش گفتم: حاجی قبول باشه، دمت گرم انقدر پول دادی شرمنده نشیم❤️
حاجی بهم گفت: چی میگی واس خودت؟ ? پول خودت بود، وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن ? علیییی یارت



| ELy (1399/1/6 , 23:15) هستم ولی خستم |
دیشب یه پشه نیشم زد ....
افتادم دنبالش گوشه اتاق خفتش کردم تا اومدم بکشمش بهم گفت: بابایی!
دیدم راست میگه؛خون من تورگهاش بود. بغلش کردم تاصبح دونفری گریه کردیم.?
افتادم دنبالش گوشه اتاق خفتش کردم تا اومدم بکشمش بهم گفت: بابایی!
دیدم راست میگه؛خون من تورگهاش بود. بغلش کردم تاصبح دونفری گریه کردیم.?
| ***mahhsa*** (1399/1/5 , 22:43) |
روسیه بیشتر از ۵۰۰ شیر را
در جـاده ها رها کرده
تا اطمینان حاصل کند که مردم در
طولِ شیوع بیماری کرونا ویروس
از خانه های شان بیرون نروند
اگر تو ایران باشه فکر میکنن سیرک گذاشتن همه میرن تماشا


در جـاده ها رها کرده
تا اطمینان حاصل کند که مردم در
طولِ شیوع بیماری کرونا ویروس
از خانه های شان بیرون نروند
اگر تو ایران باشه فکر میکنن سیرک گذاشتن همه میرن تماشا



| AlirezaM (1399/1/5 , 21:35) 《Admin》 |
ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﮔﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻢ ﻭﺑﯿﺶ
ﺑﺪﯾﺪﻡ ﻗﺒﺮ ﺩﻭﻟﺘﻤﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﯾﺶ
ﻧﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﯿﮑﻔﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺭﻓﺘﻪ
ﻧﻪ ﺩﻭﻟﺘﻤﻨﺪ ﺑﺮﺩﻩ ﯾﮏ ﮐﻔﻦ ﺑﯿﺶ
باباطاهر
ﺑﺪﯾﺪﻡ ﻗﺒﺮ ﺩﻭﻟﺘﻤﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﯾﺶ
ﻧﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﯿﮑﻔﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺭﻓﺘﻪ
ﻧﻪ ﺩﻭﻟﺘﻤﻨﺪ ﺑﺮﺩﻩ ﯾﮏ ﮐﻔﻦ ﺑﯿﺶ
باباطاهر
| Roksana (1399/1/5 , 18:55) از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
این روزها میگذرد، این روزها که کارد به استخوان زندگی رسیده و تحمل آخرین سنگر ماست. این روزها که غروبش ساعتها طول میکشد، قلمی نمیچرخد، در تنگ گشوده نمیشود و نیمه ی تاریک زمین در حال گسترش است.
شاید که آفت به مال و جان روزگارمان زده باشد اما خوب میدانم که روحمان در خنکای جزیره دورش به روزهای پاک نیامده می اندیشد. بی گمان ما سهمی از خاک خواهیم داشت و پرنده ایی در آسمان. اگر این خورشید که غروب میکند روزی برای ما و باورهایمان طلوع کند.
شاید که آفت به مال و جان روزگارمان زده باشد اما خوب میدانم که روحمان در خنکای جزیره دورش به روزهای پاک نیامده می اندیشد. بی گمان ما سهمی از خاک خواهیم داشت و پرنده ایی در آسمان. اگر این خورشید که غروب میکند روزی برای ما و باورهایمان طلوع کند.
| Roksana (1399/1/5 , 17:04) از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
دلم فریاد میخواهد
ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میكنم
هر شب...
ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میكنم
هر شب...
| Roksana (1399/1/5 , 11:04) از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
_«چه مدتی است که در جبهه خدمت می کنی؟»
_«شش ماه و هفت روز»
_«بهت یک نصیحت میکنم؛ شایدم یک وصیت!»
_«آن چیست؟»
_«روز شماری مکن. حتی اگر فکر میکنی در مهلکه افتاده ای روز شماری مکن! حالا هم لحظه شماری مکن! شب نمیتواند تمام نشود. طبیعت شب آن است که برود رو به صبح. نمیتواند یک جا بماند. مجبور است بگذرد. اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه ها کنی، خودت گذر لحظه ها را سنگین و سنگینتر میکنی؛ بگذار شب هم راه خودش را برود.»
#محمود_دولت_آبادی
_«شش ماه و هفت روز»
_«بهت یک نصیحت میکنم؛ شایدم یک وصیت!»
_«آن چیست؟»
_«روز شماری مکن. حتی اگر فکر میکنی در مهلکه افتاده ای روز شماری مکن! حالا هم لحظه شماری مکن! شب نمیتواند تمام نشود. طبیعت شب آن است که برود رو به صبح. نمیتواند یک جا بماند. مجبور است بگذرد. اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه ها کنی، خودت گذر لحظه ها را سنگین و سنگینتر میکنی؛ بگذار شب هم راه خودش را برود.»
#محمود_دولت_آبادی
| ***mahhsa*** (1399/1/5 , 00:18) |
آبادانیه زنگ میزنه به ترامپ میگه ما میخوایم با شما بجنگیم،
ترامپ میخنده و میگه شما چند نفرید؟
آبادانیه میگه مو و دو تا کوکام و عامو هام.
ترامپ میگه ارتش ما شش میلیون نفره، آبادانیه میگه دوباره زنگ میزنم بهت خبر میدم.
چند دقیقه بعد دوباره زنگ میزنه به ترامپ میگه ما با شما نمیجنگیم،
ترامپ میگه چی شد ترسیدین؟
آبادانیه میگه نه ولک فکرامونو کردیم دیدیم جا برا دفن شش میلیون نفر نداریم


ترامپ میخنده و میگه شما چند نفرید؟
آبادانیه میگه مو و دو تا کوکام و عامو هام.
ترامپ میگه ارتش ما شش میلیون نفره، آبادانیه میگه دوباره زنگ میزنم بهت خبر میدم.
چند دقیقه بعد دوباره زنگ میزنه به ترامپ میگه ما با شما نمیجنگیم،
ترامپ میگه چی شد ترسیدین؟
آبادانیه میگه نه ولک فکرامونو کردیم دیدیم جا برا دفن شش میلیون نفر نداریم



در کل: 15509
















خانه
در کل : 0 عضو / 18 مهمان