شب بخیر، مهمان شب
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 601 602 603 604 605 ... 776 >>
 زهره  (1399/2/5 , 17:01)
برای مشاهده کلیک کنید
 آگرین  (1399/2/5 , 16:14)
بعضی آدما اینقده نامردن که برای فراموش کردن یکی دیگه از بقیه به عنوان مُسکن استفاده میکنن تا آدم قبلی زندگیشونو فراموش کنن
لطفا آدمیت فراموش نشه
اینا آدمن نه مُسکن درد
 Faranak  (1399/2/5 , 15:10)
√ⓢⓤℳⓔⓡ ⓖⓘⓡⓛ√
برای مشاهده کلیک کنید
واقعا
 AlirezaM  (1399/2/5 , 12:01)
《Admin》
میتوانیم آنقدر دیر بخوابیم،
که هر چه اندوه در جهان هست را خواب کنیم.

اما یکی به ما بگوید،
کی بیدار شویم از خواب
که اندوه سحرخیزتر از ما نباشد؟
 آگرین  (1399/2/5 , 11:21)
یه قلب قشنگ ارزشش بیشتر از صد صورت قشنگه
 ❤نازدُخت?❤  (1399/2/5 , 10:52)
صورت عروسکی
برای مشاهده کلیک کنید
 AlirezaM  (1399/2/5 , 09:26)
《Admin》
از سر راه خودت بروکنار!
 آگرین  (1399/2/5 , 08:54)
روزی که صبحش را با نام خدا شروع و برای خود و دوستانت دعا کنی روزیه که تمام فرشته ها برایت سلام و دعا میفرستنت
"امام صادق علیه السلام"
مهمان: neli (1399/2/5 , 07:16)
خدایا احوال همه رو به خیر نما
 نفس  (1399/2/5 , 04:47)
Flawless
برای مشاهده کلیک کنید
 ❤نازدُخت?❤  (1399/2/5 , 01:00)
صورت عروسکی
برای مشاهده کلیک کنید
 ☆☆GitA☆☆  (1399/2/5 , 23:09)
بهشت همین جاست....
بهشت را می توان روی زمین احساس کرد
وقتی کسی برای شاديت تمام تلاشش رامی کند،دنیا مگر چیست...؟؟
جز دلهایی که برای مهرورزیدن دورهم جمع شده اند....
بهشت همین جاست پس....
مهربان باشیم.
 Faranak  (1399/2/4 , 22:17)
√ⓢⓤℳⓔⓡ ⓖⓘⓡⓛ√
برای مشاهده کلیک کنید
 ☆☆GitA☆☆  (1399/2/4 , 19:15)
ذهنت را ... 
از نتوانستن پاک کن؛ 
همیشه با افکار زیبایت زندگی کن؛ 
زیرا زندگی فقط با افکار تو زیبا می شود

????
 AlirezaM  (1399/2/4 , 18:32)
《Admin》
گفتیم
عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و
صبر کمتر است

سعدی
 ☆☆GitA☆☆  (1399/2/4 , 17:59)
برای مشاهده کلیک کنید
 MoHaMaD  (1399/2/4 , 14:25)
...
میخاین به خودتون رای بدید ولی نمیشه ؟!
ای داد بی داد ......
خب چرا بیخیالش میشین ؟!
فقط کافیه بزنین رو لینک زیر
رای دادن به آیدی خود
 AtEnA  (1399/2/4 , 13:06)
آدمک آخر دنیاست بخند:)
برای مشاهده کلیک کنید
 kakojavad  (1399/2/4 , 12:12)
desert
سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان

در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد؛ سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا ... خدا...خدا...
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند، نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت

نوبت به وکیل دادگستری رسید؛
از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت میدانم؛
عدالت ... عدالت ...عدالت...
گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.
مردم متعجب، گفتند : آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شد

آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛
سؤال شد: آخرین حرفت را بزن
گفت :من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم
اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شود
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد

چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند!
 kia  (1399/2/4 , 10:08)
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﮐﺮﻭﻧﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﯾﺪ ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ
ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﺎﺩ، ﺭﻓﺖ ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺶ ﻧﺸﺴﺖ، ﺷﺮﻭﻉ
ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﻔﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﻧﺸﺴﺖ ﭘﯿﺸﺶ ﮔﻔﺖ:ﭼﯿﮑﺎﺭ
ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﭽﮕﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ:ﭘﻪ ﭘﻪ
ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ
ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﮔﻔﺖ:ﺑﺨﻮﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﺩﻩ
در کل: 15509
<< 1 ... 601 602 603 604 605 ... 776 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 47 مهمان