نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/12 , 00:52) |
[• حس میکنم خالیه خالیم...
مثله یه آدم آهنی...
خالی از هرگونه احساس...
خالی از محبت...
خالی از عشق...
خالی از تنفر...
خالی از دلتنگی...
خالی
از همه ی احساسای دنیا..:》•]
مثله یه آدم آهنی...
خالی از هرگونه احساس...
خالی از محبت...
خالی از عشق...
خالی از تنفر...
خالی از دلتنگی...
خالی
از همه ی احساسای دنیا..:》•]
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/12 , 23:11) |
|• از نظر روحی احتیاج دارم مدت زیادی نباشم؛ اینجا، اونجا، و هر جایی که هست..^_^•|
![]() | ELy (1399/3/11 , 21:53) هستم ولی خستم |
*مجردها هر کس قصد ازدواج داره ،بهترین موقع الانه.*
*نه شامی، نه ناهاری، نه تالاری، نه کارت عروسی، نه فیلمبرداری، نه بازار و خریدی، نه آرایشگاهی، خلاصه هیچی نمیخواد.*
*انگار زنت قهر کرده رفته خونهی باباش میری میاریش ...*
*مبارکه ان شا الله* ...??
?
*نه شامی، نه ناهاری، نه تالاری، نه کارت عروسی، نه فیلمبرداری، نه بازار و خریدی، نه آرایشگاهی، خلاصه هیچی نمیخواد.*
*انگار زنت قهر کرده رفته خونهی باباش میری میاریش ...*
*مبارکه ان شا الله* ...??
?
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 20:43) |
|• لیست چیزهایی که اگه پول اضافه داشتم
برای دل خودم میخوام بگیرم
داره میل میکنه به بی نهایت
?•|
ویرایش توسط ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 20:46) [1]
برای دل خودم میخوام بگیرم
داره میل میکنه به بی نهایت
.gif)
ویرایش توسط ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 20:46) [1]
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 19:54) |
[سوال وحشتناکی که وجود داره اینه که آیا اینجا اصلا ارزش موندن داره؟ آیا عشق، علم و هر کوفت دیگه ای، میتونه دلیل محکمی برای نگه داشتن و راضی کردنمون باشه؟ انسان بی نهایت طلب تا چه حدی میتونه این دنیای محدود رو تحمل کنه؟ فک کردن به جواب این سوالا، مغزمو میجوه و درنهایت یکی میاد تو مغزم، میزنه رو شونم و میگه: تاثیری تو محکومیت به تحمل داره؟!]
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 18:25) |
|•يه آدميم كه دلم ميخواد خيلي كارا بكنم
ولي تو يه بدني كه همش ميخواد
#بخوابه گير افتادم?✌•|
ولي تو يه بدني كه همش ميخواد
#بخوابه گير افتادم?✌•|
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 17:52) |
|• روی عکس کراش نزنید؛
آدما شخصیت دارند. •|
آدما شخصیت دارند. •|
![]() | ELy (1399/3/11 , 15:02) هستم ولی خستم |
اسممو تو گوشی مامانم سیو کردم ستاد بحران، بهش پیام دادم: حد الامکان از خیس کردن دمپایی و دستگیره در هنگام خروج از دستشویی پرهیز کنید.
بنده خدا هر نیمساعت یه بار میره چک میکنه خیس نباشن و برمیگرده ?
بنده خدا هر نیمساعت یه بار میره چک میکنه خیس نباشن و برمیگرده ?
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 12:54) |
|•+تو باید بین بد و بدتر یکیو انتخاب کنی.
-اگه قرار باشه بین این دوتا یکیو انتخاب کنم...
-هیچکدومو انتخاب نمیکنم ..یادت باشه بد همیشه بده..•|
-اگه قرار باشه بین این دوتا یکیو انتخاب کنم...
-هیچکدومو انتخاب نمیکنم ..یادت باشه بد همیشه بده..•|
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 11:54) |
|• یه حس تنهایی عمیق و تعلق نداشتن به هیچجا و هیچکس دارم
که باعث میشه مدام تو سرم فکر رفتن به جایی که هیشکی ندونه کجاست رو داشته باشم.•|
که باعث میشه مدام تو سرم فکر رفتن به جایی که هیشکی ندونه کجاست رو داشته باشم.•|
![]() | MoHaMaD (1399/3/11 , 11:18) ... |
متولد هر ماهی هم که باشی
هر چی هم که بخودت برسی
به پای دی ماهیا نمیرسی ...
10/10 ده دی
ویرایش توسط MoHaMaD (1399/3/11 , 11:19) [1]
هر چی هم که بخودت برسی
به پای دی ماهیا نمیرسی ...
10/10 ده دی

ویرایش توسط MoHaMaD (1399/3/11 , 11:19) [1]
![]() | AlirezaM (1399/3/11 , 09:48) 《Admin》 |
کاروانی را در زمین یونان بزدند (دزدیدند)و نعمت بی قیاس ببردند.
بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود:
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه ی کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود.
یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را (راهزنان را )نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود.
گفت: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست:
به روزگار سلامت شکستگان دریاب
که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود:
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه ی کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود.
یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را (راهزنان را )نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود.
گفت: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست:
به روزگار سلامت شکستگان دریاب
که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
FAZi (1399/3/11 , 09:10) |
یه قانون نانوشته هم هست که میگه یه روزی به خاطرات تلخمون میخندیم و با خاطرات شادمون گریه میکنیم
FAZi (1399/3/11 , 07:12) |


![]() | $Saman$ (1399/3/11 , 02:14) ""رهگذر"" |
هووف خدایاشکرت

![]() | ELy (1399/3/11 , 01:32) هستم ولی خستم |
تو صفحه ی خانه چه خبره دخترا

![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 00:08) |
|• بعضی وقتا اصلا اینقدر که اعصابم
دستِ خودم نیست فکر میکنم یکی دیگه داره کنترلش میکنه و اون اصلا آدم خوبی نیست.•|
ویرایش توسط ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 00:08) [1]
دستِ خودم نیست فکر میکنم یکی دیگه داره کنترلش میکنه و اون اصلا آدم خوبی نیست.•|
ویرایش توسط ☆☆GitA☆☆ (1399/3/11 , 00:08) [1]
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/3/10 , 22:16) |
|•حسم دقیقا مثل کسیه که يه کتابو باز کرده و ساعت ها خیره مونده رو صفحه ی اولش،
هی می خونه و می رسه به آخر صفحه، می فهمه که حواسش نبوده.
دوباره و دوباره و دوباره...•|
هی می خونه و می رسه به آخر صفحه، می فهمه که حواسش نبوده.
دوباره و دوباره و دوباره...•|
در کل: 15946