گاهی اوقات واسه داشتن یهسری چیزا،
باید بهای سنگین بدی.
واسه داشتنِ اتاق خواب، خوابتو میفروشی،
واسه شغلت، زمانتو.
یه نوع روابطی هم هست که واسه ادامهدار شدنش،
باید آرامشتو بفروشی.
این رابطهها زیادی گرونن.
رهاش کن!

واقعیت

وقتی کسی را قضاوت میکنی
قبل از اینکه راجب شخصی که قضاوت میشه فکر کنن راجب اینکه تو شخصیت و مرام تو فکر میکنن
پس تو قضاوتاتون منصف باشید تا منصفانه راجبتان فکر کنند

آدمها دو جورن
یا غرورشونو میزارن زیر پاشون و با آدم ها زندگی میکنن
یا آدم ها رو میزارن زیر پاشون و با غرورشون زندگی می کنن

بودنت هنوز مثل بارونه
تازه و خنک و ناز و آرومه...

مرد جوانی از مشکلات خود به
حکیمی گلایه می کرد و از او خواست
که راهنمایی اش کند.

حکیم آدرسی به او داد و گفت به این
مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی
ندارند، می توانی از آنها کمک بطلبی.

مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت،
با تعجب دید آنجا قبرستان است.

به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند.

دوست من اگر مشکلی داری،
یعنی تو زنده ای...

گند زدی آی دکتر. هی گفتی بیا بیرون از غار، بیا تماشا کن، حرف بزن، حرف بشنو، بیا زیر آفتاب وایسا یخت آب شه، انجماده انقراضه فلان. هی گفتم من تو همین غار باشم بهتره ها، گفتی نه عید شده باهار شده ویروس اومده وقت کمه، بیا بیرون. دیدی نور چشممو زد؟ دیدی ترسوندم آدمای رنگی رو؟ دیدی ابر از گلوم فرار کرد، تهران غرق شد تو بارون و مه و سرما؟ دیدی حسین پناهی راست میگفت که "لطف حرف هم مایه دردسره؟" دیدی دست نوازشم شد ساقهی خشک نخواستن؟ دیدی امن نبود دنیای عاقلا؟ دنیای آدم بزرگا؟ حالا میدونی چقدر سخته برگشتن به تاریکی؟ تازه یادم رفتهبود رنگ چقدر مهمه، لبخند چقدر میتونه شیرین باشه، شاتوت لب، خورشید صورت، ماه صدا، همه رو یاد آوردی، حالا قرص تعارف میکنی؟ چقد بهت گفتم من آدم حروفم، بذار تو امنیت کلمه بمونم، هی گفتی بسه بیا بیرون از غار. دیدی حالا چی شد؟ دیگه اونقدا دیوونه نیستم، یعنی جون ندارم باشم، ولی بذار بهت بگم من یه روز بالاخره لباس سبز میپوشم و یه برگ تازه میشم روی درخت. برگ بی خاطره. برگ بیزخم. برگ بیخبر از خواستن و خواستهنشدن. برگ بی غم که سر شب میخوابه و صبح زود میره اداره. برگ یار ندیده و فراق نچشیده. بده من قرص شب رو. خوابم میاد. سردمه. گم شدم. میخوام بخوابم آخر دوری پاشم. بده من قرص شب رو، اما گند زدی آی دکتر...

#حمید سلیمی

کاش هر صبح که بیدار میشدیم واقعا شروع یه روز جدید بود، نه ادامه ی روزای قبل ..

شبتون پرتقالی....

"أحد هدايا الله... هي القُدرة على البدء من جديد".
"یکی از نعمتهای خدا... داشتن قدرت یک شروع دوبارهست."

?برای هم آرامـــــــش باشید، همه خســته ایم. ?
ویرایش توسط Nazanin 7 (1400/4/20 , 21:04) [2]

رُک بودن رو بعضیا اشتباه استفاده میکنن.
میگه: "خیلی چاق شدیا، ببخشید من رکم."
این رک بودن نیست بی ادب بودنه.
رک بودن اونجاست که یه واقعیت درباره خودت رو با شجاعت اعلام کنی. مثلا بگی من از فلان کار خوشم نمیاد.

همیشه تو متنا و حرفامون مینویسیم آدمها!!!
خودمان پس چی هستیم؟؟
ویرایش توسط آگرین (1400/4/20 , 19:31) [1]

زنبورها از خصلتشان نیش میزنند
و شاید بخاطر وجدانشان بعد میمیرند!
اما انسانها نیش میزنند و نیش میزنند
تا طرف را بمیرانند
بی آنکه وجدانی داشته باشند
یا اگه هم داشته باشند بی اینکه وجدانشان ذره ای درد که هیچ سوزش بگیرد!

تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد
تشخیص دهی که او یک انسان خوب است،
حتی از ظاهر او هم نمیتوان
به این شناخت رسید...

اما میتوانی از فضایی که در حضور او
به وجود میآید، او را بشناسی؛
چرا که هیچ کس قادر نیست
فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد!

من از این دنیا فقط این را دریافتم که
آنکسی که میگفت نمیدانم بیشتر میدانست!
کسی که قویتر بود کمتر زور میگفت
کسی که . راحتتر میگفت اشتباه کردم اعتماد به نفسش بالاتر بود!
کسی که صدایش آرامتر بود . حرفهایش هم با نفوذتر بود!
کسی که خودش را دوست داشت .. بقیه رو بیشتر و واقعیتر دوست داشت
و اونی که بیشتر میگفت و میخندید .. جدیترین آدم تو زندگی بود!!

دردِ دلِ من دَواش میدانی تو / سوزِ دلِ من سزاش میدانی تو
من غرقِ گنه پرده ی عصیان در پیش / پنهان چه کنم که فاش میدانی تو

ما دل به غمِ تو بسته داریم ای دوست / دردِ تو به جانِ خسته داریم ای دوست
گفتی که به دل شکستگان نزدیکی / ما نیز دلِ شکسته داریم ای دوست

جز وصلِ تو دل به هر چه بستم توبه / بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرتِ تو توبه شکستم صد بار / زین توبه که صدبار شکستم توبه

میدانی تو از علیرضا قربانی :

مراقب باش زیاد به آدمها نزدیک نشوی
چون یک دفعه ترمز میگیرن و با تو برخورد میکنن
آنگاه تو مقصر همه اتفاقات افتاده و نیوفتاده ی زندگی آنها میشوی!

گاهی بهترین درمان و جواب سکوت کردنه