نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
![]() | Ramin 7 (1400/6/10 , 06:54) ازخونمونمیادفقطدرداشبهیادم |
شب از خآبـیـدݩ فرار میڪنمـ صب از بیدار
شدنـ
شدنـ
roya (1400/6/10 , 23:46) ܩܠܭܘ ߊܨ ܢ̣ߊܚ݅ܓ ܭܘ ࡅ߳ܝ̇ߺܣߊیܨ ܩیܥܼܝ̇ߺܭَܘ . . ? |
الهی
اگربدبودیم یاریمان کن
تافردایی بهترداشته باشیم
خدایا
به حق مهربانیت
نگذارکسی باناامیدی وناراحتی
شب خودرابه صبح برساند
شبتون آروم? ?
اگربدبودیم یاریمان کن
تافردایی بهترداشته باشیم
خدایا
به حق مهربانیت
نگذارکسی باناامیدی وناراحتی
شب خودرابه صبح برساند
شبتون آروم? ?
![]() | Nazanin 7 (1400/6/9 , 22:48) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
تو قهرمان زندگیم شدی ببین شدی تاج سرم دلیل دلخوشیم شدی عزیز شدی واسه دلم ??
FAZi (1400/6/9 , 21:50) |
شبتون پرتقالی...

آگرین (1400/6/9 , 21:17) |
از آینه، پر از آهنگ
مثل یک کودک، با دامنی از حرف قشنگ
آمدی، رد شدی از کوچه ی باران در باد
ای پر از زمزمه و شور بهاران در باد
آمدی، کوچه ی بارانی ما زیبا شد
آمدی، دیده ی بارانی من، دریا شد
آمدی با شب و زیبایی و خنده، نفسم!
من ولی فکر تو بودم که به چشمت برسم
ای صدای نفست، مست و رها در باران
نفسی شعر بخوان مثل هوا در باران
از تو می خوانم و می گویم و مستم در باد
“می زنم هر نفس از دست فراقت فریاد”
دست در دست بیا تا دل دریا برویم
زندگی با تو قشنگ است بیا تا برویم
چشم من مست تماشاست بیا تا برویم
“سینه ام غرق تمناست بیا تا برویم”
“پا به پا از سر این دشت بیا تا برویم”
روز هر روز به گلگشت بیا تا برویم
در شب کوچه ی باران، تو مرا می فهمی
ای پر از بوی بهاران، تو مرا می فهمی
لمس دستان تو هر روز چه شوری دارد
قهوه چشم تو ای ماه، چه نوری دارد
گاه می رقصی و می خندی و می مانی و باز
من همان تشنه ی چشمان توام غرق نیاز
در دلم آینه و شعر و ترانه ست، بخوان
خلوت ماه و غزل، با تو قشنگ ست، بمان
جاده ی ماه, اگر غرق سکوت است نرو
جانب راه، اگر غرق سکوت است نرو
از ته کوچه ی باران، نفست می آید
ای که همسایه ی مایی, هوست می آید
هوس بوسه به لبهای بهارانی تو
هوس بوسه به آن خنده ی بارانی تو
هوس بوسه به دستان تو ای ماه قشنگ
شانه به شانه ی هم باز در آن راه قشنگ
گفته بودم به هوا، مثل نسیم دم صبح
بی تو می روید از این باغ دلم, شبنم صبح
بی تو رفتن به کجا, من به کجاها بروم
با تو باید بروم تا دل دریا بروم
باید امشب من از این کوچه ی باران بروم
تا پس پشت نگاه تو غزلخوان بدوم
با تو زیباست خدا، شعر و صدا, زیباتر
اشک و باران و هوا, زمزمه خوش آواتر
من قناری توام ای قفسم یادت هست
گفتگوی من و تو ای نفسم یادت هست
من و بی تابی دل،_ دل دیوانه ی من_ یادت هست
سر نهادی تو بر این شانه ی من یادت هست
فیس تو فیس, تو را دیدم و آرام شدم
باد می آمد و خندیدم و آرام شدم
هر طرف چهره ی زیبای تو پیداست بمان
دل دیوانه ی من، محو تماشاست بمان
خواب و بیداری من, بی تو چه معنا دارد
عشق زیبای تو برپاست، تماشا دارد
باز هم خواب تو مانند نسیم دم صبح
باز هم خنده ی من مثل شمیم دم صبح
باز آواز تو می آید و من می دانم
باز هم عشق تو می پاید و من می دانم
باز در صحن دلم, ای نفسم می رقصی
تا به تو من برسم یا نرسم, می رقصی
من ولی در تب چشمان تو بی سامانم
به خدا در شب چشمان تو بی سامانم
چیست در عمق نگاه تو بگو چبست بگو
عشق من با نفس سبز تو کافی ست بگو
همه جا یاد تو می رقصد و من می فهمم
آه، فریاد تو می رقصد و من می فهمم
تو بیا با من، تنها تو بیا، حرف بزن
مثل روییدن باران خدا, حرف بزن
بی تو خندیدن مهتاب و گل و شعر و نسیم
سخت تلخ ست بیا سمت تماشا برسیم
خواب دیدم به خدا مثل صدا می آیی
در شب آینه ها، مست و رها می آیی
نفست می وزد از سمت اقاقی در باد
می زنم هر نفست از دست فراقت فریاد
#سینا میرزایی
شبتون شاد و آروم
مثل یک کودک، با دامنی از حرف قشنگ
آمدی، رد شدی از کوچه ی باران در باد
ای پر از زمزمه و شور بهاران در باد
آمدی، کوچه ی بارانی ما زیبا شد
آمدی، دیده ی بارانی من، دریا شد
آمدی با شب و زیبایی و خنده، نفسم!
من ولی فکر تو بودم که به چشمت برسم
ای صدای نفست، مست و رها در باران
نفسی شعر بخوان مثل هوا در باران
از تو می خوانم و می گویم و مستم در باد
“می زنم هر نفس از دست فراقت فریاد”
دست در دست بیا تا دل دریا برویم
زندگی با تو قشنگ است بیا تا برویم
چشم من مست تماشاست بیا تا برویم
“سینه ام غرق تمناست بیا تا برویم”
“پا به پا از سر این دشت بیا تا برویم”
روز هر روز به گلگشت بیا تا برویم
در شب کوچه ی باران، تو مرا می فهمی
ای پر از بوی بهاران، تو مرا می فهمی
لمس دستان تو هر روز چه شوری دارد
قهوه چشم تو ای ماه، چه نوری دارد
گاه می رقصی و می خندی و می مانی و باز
من همان تشنه ی چشمان توام غرق نیاز
در دلم آینه و شعر و ترانه ست، بخوان
خلوت ماه و غزل، با تو قشنگ ست، بمان
جاده ی ماه, اگر غرق سکوت است نرو
جانب راه، اگر غرق سکوت است نرو
از ته کوچه ی باران، نفست می آید
ای که همسایه ی مایی, هوست می آید
هوس بوسه به لبهای بهارانی تو
هوس بوسه به آن خنده ی بارانی تو
هوس بوسه به دستان تو ای ماه قشنگ
شانه به شانه ی هم باز در آن راه قشنگ
گفته بودم به هوا، مثل نسیم دم صبح
بی تو می روید از این باغ دلم, شبنم صبح
بی تو رفتن به کجا, من به کجاها بروم
با تو باید بروم تا دل دریا بروم
باید امشب من از این کوچه ی باران بروم
تا پس پشت نگاه تو غزلخوان بدوم
با تو زیباست خدا، شعر و صدا, زیباتر
اشک و باران و هوا, زمزمه خوش آواتر
من قناری توام ای قفسم یادت هست
گفتگوی من و تو ای نفسم یادت هست
من و بی تابی دل،_ دل دیوانه ی من_ یادت هست
سر نهادی تو بر این شانه ی من یادت هست
فیس تو فیس, تو را دیدم و آرام شدم
باد می آمد و خندیدم و آرام شدم
هر طرف چهره ی زیبای تو پیداست بمان
دل دیوانه ی من، محو تماشاست بمان
خواب و بیداری من, بی تو چه معنا دارد
عشق زیبای تو برپاست، تماشا دارد
باز هم خواب تو مانند نسیم دم صبح
باز هم خنده ی من مثل شمیم دم صبح
باز آواز تو می آید و من می دانم
باز هم عشق تو می پاید و من می دانم
باز در صحن دلم, ای نفسم می رقصی
تا به تو من برسم یا نرسم, می رقصی
من ولی در تب چشمان تو بی سامانم
به خدا در شب چشمان تو بی سامانم
چیست در عمق نگاه تو بگو چبست بگو
عشق من با نفس سبز تو کافی ست بگو
همه جا یاد تو می رقصد و من می فهمم
آه، فریاد تو می رقصد و من می فهمم
تو بیا با من، تنها تو بیا، حرف بزن
مثل روییدن باران خدا, حرف بزن
بی تو خندیدن مهتاب و گل و شعر و نسیم
سخت تلخ ست بیا سمت تماشا برسیم
خواب دیدم به خدا مثل صدا می آیی
در شب آینه ها، مست و رها می آیی
نفست می وزد از سمت اقاقی در باد
می زنم هر نفست از دست فراقت فریاد
#سینا میرزایی
شبتون شاد و آروم
![]() | AlirezaM (1400/6/9 , 19:17) 《Admin》 |
کُهَن شَوَد هَمه کَس را به روزگار ارادت
مَگَر مَرا که هَمان عشقِ اَوَلست و زیادت
" سعدی "
مَگَر مَرا که هَمان عشقِ اَوَلست و زیادت
" سعدی "
آگرین (1400/6/9 , 18:16) |
اگر کسی قبولت نکرد و نخواستت
ناراحت نباش
معمولا
چیزهای گرون رو کمتر کسی قبول میکنه
چون هرکسی از پس ارزش و قیمت اجناس گرون قیمت برنمیاد!! برنمیاد
ناراحت نباش
معمولا
چیزهای گرون رو کمتر کسی قبول میکنه
چون هرکسی از پس ارزش و قیمت اجناس گرون قیمت برنمیاد!! برنمیاد
آگرین (1400/6/9 , 15:22) |
دنیای غریبیه
وقتی میان سمتت
میگن سرد و بی احساس نباش
وقتی بهت ضربه زدن
میگن
هرچی میکشی از احساسی بودنته
حقته بکش تا یاد بگیری تاوان احساسی زندگی کردن چیه!!
وقتی میان سمتت
میگن سرد و بی احساس نباش
وقتی بهت ضربه زدن
میگن
هرچی میکشی از احساسی بودنته
حقته بکش تا یاد بگیری تاوان احساسی زندگی کردن چیه!!
![]() | kakojavad (1400/6/9 , 14:20) desert |
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
خواندم سه عمودی
یکی گفت : بلند بگو
گفتم : یک کلمه سه حرفیه _ ازهمه چیز برتر است؟
حاجی گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
مادر بزرگ گفت:
مادرجان، "عمر" است.
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
ديگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: " خدا "
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
خواندم سه عمودی
یکی گفت : بلند بگو
گفتم : یک کلمه سه حرفیه _ ازهمه چیز برتر است؟
حاجی گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
مادر بزرگ گفت:
مادرجان، "عمر" است.
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
ديگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: " خدا "
آگرین (1400/6/9 , 13:01) |
من گفتم عاشقتم خدا جونم
و اون فکر کرد خداست!!
از اون به بعد همچین برام قیافه میگرفت که اگه خود خدا هم بود این کارو نمیکرد
#دیالوگی از کتاب وردست
و اون فکر کرد خداست!!
از اون به بعد همچین برام قیافه میگرفت که اگه خود خدا هم بود این کارو نمیکرد
#دیالوگی از کتاب وردست
آگرین (1400/6/9 , 12:25) |
همیشه که نباید بخاطر هرچیزی خودتو عذاب بدی
گاهی کافیه یه بجهنم بگی و سرو ته قضیه رو هم بیاری
اینجوری هم خودت راحت میشی
هم اعصابت آرومه
گاهی کافیه یه بجهنم بگی و سرو ته قضیه رو هم بیاری
اینجوری هم خودت راحت میشی
هم اعصابت آرومه
قصاب (1400/6/9 , 11:31) |
.
خانواده مث کا.دوم میمونه
جلوی لذت رو میگیره اما
نمیزاره بعدها بگا بری
.
خانواده مث کا.دوم میمونه
جلوی لذت رو میگیره اما
نمیزاره بعدها بگا بری
.
![]() | Nazanin 7 (1400/6/9 , 11:02) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
نظرات ملت همیشه در صحنه
1.انگار ی بار هضم شده لامصب
2.این قرمه سبزی نیست این گُهمه سبزیه

3.بیا این پولو بده بهش بگو دیگه آشپزی نکنه ز بزنه از رستوران غذا بیارن.
4.هرلحظه ممکنه ازاین مرداب ک درست کردی ی تمساح بیاد بیرون
5.کاش خواهر شوهرش بودم
6.وقتی تو کله پاچه لوبیا بریزی

1.انگار ی بار هضم شده لامصب

2.این قرمه سبزی نیست این گُهمه سبزیه


3.بیا این پولو بده بهش بگو دیگه آشپزی نکنه ز بزنه از رستوران غذا بیارن.
4.هرلحظه ممکنه ازاین مرداب ک درست کردی ی تمساح بیاد بیرون
5.کاش خواهر شوهرش بودم
6.وقتی تو کله پاچه لوبیا بریزی

roya (1400/6/9 , 09:35) ܩܠܭܘ ߊܨ ܢ̣ߊܚ݅ܓ ܭܘ ࡅ߳ܝ̇ߺܣߊیܨ ܩیܥܼܝ̇ߺܭَܘ . . ? |
دلم تنگ است
برای کسی که نمیشود او را خواست
نمیشود او را داشت
فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد
و درحسرت آغوشش سوخت
برای کسی که نمیشود او را خواست
نمیشود او را داشت
فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد
و درحسرت آغوشش سوخت
آگرین (1400/6/9 , 08:51) |
3 دسته آدما رو هرگز فراموش نکن
1 کسی که تو سختی ها کمکت کرد
2 کسی که تو سختی ها رهات کرد
و سه کسی که تو سختیها قرارت داد!!
زندگیتون بیمشکل و بدور از آدمای دسته های دو و سه
1 کسی که تو سختی ها کمکت کرد
2 کسی که تو سختی ها رهات کرد
و سه کسی که تو سختیها قرارت داد!!
زندگیتون بیمشکل و بدور از آدمای دسته های دو و سه
مهدی (1400/6/9 , 00:05) لعنت به فردا که نذاشت امروز را زندگی کنیم. |
به قول فازی شبتون پرتقالی
در کل: 15930