وقت بخیر، مهمان عصر
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 350 351 352 353 354 ... 791 >>
 ELy  (1400/6/17 , 04:31)
هستم ولی خستم
یه وقتایی خودتو بغل کن و بگو :
"مرسی که هر سختی و دردی که بود رو از سر گذروندی. دلشکستگی، افسردگی، مشکلات خونوادگی، چندین بار اعتماد به کسایی که لیاقتشو نداشتن و همه چیزای دیگه که تنهایی تحمل کردی ولی هیچوقت جا نزدی!
خیلی راه سخت و طولانی رو اومدی بهت افتخار میکنم"
 Ramin 7  (1400/6/17 , 03:33)
از‌خونمون‌میاد‌فقط‌درداش‌به‌یادم
 Roksana  (1400/6/17 , 00:09)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
 FAZi  (1400/6/17 , 23:11)
برای مشاهده کلیک کنید
......
 ELy  (1400/6/16 , 20:51)
هستم ولی خستم
ما از شما ناراحت نميشيم. ما از خودمون بابت اعتمادها، احترام ها و دوست داشتن هاي اشتباهمون ناراحت ميشيم
 ELy  (1400/6/16 , 15:20)
هستم ولی خستم
اونجا که سعدی عزیز فرمود:
«یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی؟
رأی، رأیِ توست؛ خواهی جنگ، خواهی آشتی...»
به صورت علنی آتش بس اعلام کرده و پرچم صلح رو گرفته سمت معشوقِ نامهربون!

عشق برای پایداری، به چنین فداکاریهایی نیاز داره
 roya  (1400/6/16 , 12:15)
ܩܠܭܘ ߊ‌ܨ ܢ̣ߊ‌ܚ݅ܓ ܭܘ ࡅ߳ܝ̇ߺܣߊ‌یܨ ܩیܥܼܝ̇ߺܭَܘ . . ?
هیچوقت دل اونایی که گریه شون بی صداست رو نشکنید چون این آدما هیچکس رو ندارن که اشکاشونو پاک کنه
 عُذرا  (1400/6/16 , 09:24)
? Shining ?
برای مشاهده کلیک کنید
واسه ی دلت زندگی کن حتی ب اشتباه ^___^
 Roksana  (1400/6/16 , 00:40)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
دلم براتون خیلی تنگ شده بچه ها

فاطی
فازی
الیرزا
الی
نازی
و همتوووون
دلم براتون تنگ شدددددده
 ELy  (1400/6/16 , 00:07)
هستم ولی خستم
از باگ های اصلی دوست داشتن اینکه وقتی یکی رو خیلی دوست داریم خیلی روش حساس میشیم و عادی ترین حرفش هم میتونه ناراحتمون کنه...
 Nazanin 7  (1400/6/16 , 23:09)
خدایا، قربون آسمون آبیت💙



??
باز خوندم واسه تو همونجوری
هنوز موندم واسه تو
میمیرم بگی به من احساستو
میمیرم میمیرم میمیرم
حواسم نیست شدی همهکس من
حواسم نیست تویی دلواپس من
حواسم نیست
??
 ELy  (1400/6/15 , 22:12)
هستم ولی خستم
چیزی که باعث غرق شدنت میشه افتادن توی آب نیست
موندن زیر آب و بالا نیومدنه ...

مراقب باشیم تو اشتباهات خودمون نمونیم ...
 Ramin 7  (1400/6/15 , 20:07)
از‌خونمون‌میاد‌فقط‌درداش‌به‌یادم
 ELy  (1400/6/15 , 19:00)
هستم ولی خستم
ﺍﺳﻢ سه ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﻒ ﺷﺪه اند:

Italy :
I Trust And Love You
بهت اعتماد دارم ودوستت دارم

France :
Friendship Remains And Never Could End
دوستی برای همیشه باقی میماند و پایان نمیپذیرد

Iran :
Inja Ridan , Abam Nist
اینجا ریدن ، آب هم نیست
 kakojavad  (1400/6/15 , 16:44)
desert
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ میگه
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ،
ﺑﻬﻢ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﻛﺮﺩ ...?

ﺷﻮﻫﺮه میگه ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻛﻪ ٣ ﻣﺎﻫﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻪ ،
ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ؟ !

ﺯﻥ : پستچى واست ﻧﺎﻣﻪ ﺁﻭﺭﺩ .✉️
ﻣﻨﻢ ﺧﻮﻧﺪﻡ ، ﺧﻮﻧﺪﻡ ، ﺧﻮﻧﺪﻡ ،?
ﺗﻬﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ،?
ﻓﻀﻮﻝ ﺧﺎﻧﻢ ،?
ﺍﮔﻪ ﺳﻴﺮﺧﻮﻧﺪﻳﺶ ،
ﺑﺪﻩ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺨﻮنه?☝️
 kakojavad  (1400/6/15 , 12:19)
desert
چه زیبا گفت ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻟﻬﯽ ﻗﻤﺸﻪ ﺍﯼ

ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ
ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ
ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟؟
ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ؟
ﺑﺎ همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟
ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ
ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ،ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ!

ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
ﻭ ﺑﺮﻭﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﻢ
ﻣﻐﻔﺮﺗﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺖ…؟
 roya  (1400/6/15 , 11:50)
ܩܠܭܘ ߊ‌ܨ ܢ̣ߊ‌ܚ݅ܓ ܭܘ ࡅ߳ܝ̇ߺܣߊ‌یܨ ܩیܥܼܝ̇ߺܭَܘ . . ?
سکوت گورستان رامیشنوى؟

دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...

میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...

خاک آنتن نمیدهد که نمیدهد...!

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ...

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ...

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟

ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ

ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ ﻋﻤﯿﻖ

ﻋﺸﻖ ﺭﺍ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ

بودن را

ﺑﭽﺶ

ﺑﺒﯿﻦ

ﻟﻤﺲ ﮐﻦ

ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن...

♡↯

قدر لحظه های باهم بودن رو خوب بدونیم

شاید فردایی نباشد...

♡↯
 ELy  (1400/6/15 , 09:45)
هستم ولی خستم
داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند.

روزی در یک مراسم هم سُرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان هم سرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود…

کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو ، جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند ، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.

وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلاً دیده ام!" داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه هم سرایی آواز می خواندم، زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم!

می توان گفت نیکی و بدی یک چهره دارند؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام كى و كجا سر راه انسان قرار بگیرند ...
 FAZi  (1400/6/15 , 07:37)
صبحتون بخیر
 FAZi  (1400/6/15 , 02:21)
برای مشاهده کلیک کنید
در کل: 15820
<< 1 ... 350 351 352 353 354 ... 791 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 3 مهمان