صبح بخیر، مهمان صبح
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 350 351 352 353 354 ... 747 >>
 ELy  (1400/4/11 , 01:09)
هستم ولی خستم
لبخند بزن
به تمام آدمهايی كه آمدند
لايقت نبودند
و رفتند
به همين راحتی...
اندوه تو آنها را خوشحالتر میکند
آدمها اغلب دنبال بدبختتر از خود میگردند
تا به خود ثابت کنند خوشبختند

علی قاضی نظام
 FAZi  (1400/4/10 , 23:58)
شبتون پرتقالی....
 ELy  (1400/4/10 , 22:29)
هستم ولی خستم
اگه همه تاییدت کردن و باهات موافق بودن از سه حالت خارج نیست

یا پولت زیاده
یا زورت زیاده
یا بحث کردن باهات فایده ای نداره
 AlirezaM  (1400/4/10 , 21:32)
《Admin》
هَمچو شاهین به کَمَند، مُبتلایِ بالُم
تا قیامت نیروه، ای عزیزِ دِلُم یادِت اَ خیالُم

یار ای یار، آورو لنگ بِرو دارُم یه پیومی
ای عزیزِ دِلُم، یه کَلومی کاغذی یه دعا سَلومی

آواز یار یار از ملک محمد مسعودی :



ریمیکس اهنگ بالا :

 mahsa★  (1400/4/10 , 21:03)
تصورم این بود که بدترین چیز در زندگی تنهایی است. اما دریافتم که بدترین چیز در زندگی حضور در کنار کسانی است که تو را تنهاتر میکنند...
 آگرین  (1400/4/10 , 19:59)
گمان میکردم
دوستی همچون سروی سر سبز
چهار فصلش همه آراستگی است
من چه میدانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه میدانستم
سبزه میپژمرد از بی آبی
سبزه یخ میزند از سردی دی
من چه میدانستم
دل هرکس دل نیست

#حمید مصدق
 piter  (1400/4/10 , 18:54)
تنهاعی لاتی ترع
هنرمندان هم هنرمندانع الان! دس بع بلاکشون عالیع?
 آگرین  (1400/4/10 , 18:18)
آدم مظلومه بهش میگیم پخمه
آدم صبوره بهش میگیم بیبوخار
آدم مهربونه بهش میگیم اُسکُله

یعنی گند زدیم به هرچی انسانیته !!!
 آگرین  (1400/4/10 , 16:45)
ما را کبوتران وفادار کرده است
آزاد کرده است ، و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم ، و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خار کرده است!

#فاضل نظری
 آگرین  (1400/4/10 , 13:16)
بهتره وقت خودمونو با تنفر از دیگران هدر ندیم
یا یکی رو دوست داریم و برامون مهمه یا نیست و کاری به کارش نداریم
تنفر فقط باعث فکر کردنای بیخود میشه
و فکر بیخود باعث تلف شدن وقت
 آگرین  (1400/4/10 , 12:17)
یکی از چیزهای جالب و خنده داری که به محض ورود در اینجا باهش رو به رو شدم اینه که کسی باور نکرد که من منم ، اکثرا فکر کردن و هنوزم فکر میکنند که من یکی دیگه ام . در در نتیجه باید جلوی صد نفر قسم بخورم که من پسرکم
نه اون خر دیگه که تو باهش بودی!
علت این سوتفاهم برام مبهم بود ! آیا من شبیه کسی هستم که اونها میشناسند یا نه چیز دیگه!
تا اینکه بعد از دوسه هفته متوجه اون چیز دیگه شدم . خیلی از بچهها . با اسامی دیگه میاند . و حتی بعضی رو سراغ دارم که هر شب اسم جدید انتخاب میکنند
اینها دقیقا همونانند که قبول ندارند من خودمم .!
خوب از چنین شخصیت هزار چهره ای غیر از این انتظار نمیره!!!

#دیالوگی از فیلم هزار چهره
 آگرین  (1400/4/10 , 09:15)
برای رسیدن به خوشبختی تلاشت را از همین حالا که صبح است شروع کن
خوشبختی سخت به دست میآید اما وقتی به دست آمد طعمش تا ابد زیر زبانت میماند

لحظاتتان پر از خوشبختیهای ناو

صبحتون پر از شادی و نشاط
 Rahil  (1400/4/10 , 08:24)
از هر طرف محاصره در عشقت
#جول_اوستین

این باور من است...

من ایمان دارم که برای تحقق بخشیدن به آنچه که خداوند در قلبم نهاده، اصلا دیر نیست.

او الان دارد مرا آماده می کند، چرا که می خواهد توفیق ویژه ای را به من عطا کند تا به کمک آن بتوانم به آرزویم جامه عمل بپوشانم.

دیگر نوبت من است. این لحظه مال من است. امروز روز من است.

پنجره اقبال به روی من گشوده شده است...


..........
•┈✾~????~✾┈• ✺ ♥️?
 FAZi  (1400/4/9 , 23:21)
شبتون پرتقالی....
 mahsa★  (1400/4/9 , 22:51)
هعی خدا شکرت
چه قشنگ میزنی تو ذوقمون
 آگرین  (1400/4/9 , 20:34)
به یکی بگو

رفیق
که
اگر تمام دنیا هم ازت بد گفتن
بازم رفیق فابریکش باشی!
 آگرین  (1400/4/9 , 19:55)
اگه روزی
بی منت محبت کردی
بی گناه لذت بردی
بی شرط بخشیدی
شک نکن اون روز یکی از روزایی هست که واقعا زندگی کردی!!

#الیف شفق
 آگرین  (1400/4/9 , 19:20)
اگه عیبی تو من دیدی بخودم بگو نه به دیگری
چون اگه تغییر پذیر باشه اصلاحشدست منه نه دیگری
 آگرین  (1400/4/9 , 17:20)
بنویس.
گفتم بنویس.
از چی بنویسم؟ از کی بنویسم؟ از کجا بنویسم؟ چه طور بنویسم.
بنویس حرف نزن. از مشکلات بنویس. از ناپایداری دنیا بنویس. از دویدنها و هرگز نرسیدنها بنویس. از بدبختیهایی که چون بهشون عادت کردیم فکر میکنیم خوشبختی هستند بنویس. از تکرار مکررات بنویس. از رنجها و مشقتها بنویس.
جوهر ندارم. نمیتونم حرکت کنم. دیگه رمقی واس حرکت کردن ندارم.
ایناییو که میگی رو نمیتونم بنویسم. اینا نوشتنی نیستند. هیچ قلمی هم نمیتونه بنویسدَشون.
نع, من کاری با این حرفا ندارم. بنویس. از متوقف شدنم تو گذر زمان بنویس. از بازگشت بیبازگشتها بنویس. بنویس. از حسرت خوردنهای همیشگی واس رسیدن فقط به یه لحظه بنویس. از دردایی که همدم درد بیدردیام شدند بنویس. از آوارگی, در به دریهایی که حسابشون از دستم در رفتند, از مردنهایی که مردند ولی منو خلاص نکردند, از آه های سوزناک درون وجود بیوجودم بنویس.
آخه چه جوری بهت بگم. مگه درد نوشتنیه. مگه درد تعریف کردنیه. مگه درد خوندنیه.
خب باشه. تو درست میگی. ولی بنویس. بنویس نمیتونم بنویسم. بنویس واژه ای نیست تا سکوتهای حصر شده تو دلمو باهاش فریاد کنم. بنویس درد نوشتنی نیست. بنویس نمیتونی بنویسی. بنویس.
بنویس. بنویس. بنویس اعتراف میکنی نمیتونی هر چیزیو به تصویر بکشی. بنویس حتی کوچکترین دردها رو هم نمیتونی تو بزرگترین ورقها با بیشترین جوهر بنویسی.
بنویس خعییییلییی ضعیفی. بنویس ضعفتو قبول داری. بنویس شکستو پذیرفتی. بنویس حقیرتر از اونی هستی که بخوای بنویسی نمیتونی بنویسی. بنویس نای نوشتنو نداری.
شرمسارم. خجلم. پر از بغضهای ننوشتنم. پر از ناگفتنیهای ننوشتنم. پر از دویدنهای نرسیدنم.
نع, ایجوری فایده ای نداره. یا باید بنویسی, و یا هم باید بگی نمیتونی بنویسی.
باور کن. بفهم. درک کن. دریاب. حتی نمیتونم بنویسم که نمیتونم.
خیلی به خودم زحمت دادم. زیاد دنبال واژه ها دویدم. بارها مث شمع آب شدم. ولی واژه ها خسته شدند از دستم و واس همینم چیزی ندارم که بنویسم.
ازت خواهش میکنم. بهت التماس میکنم. به پات میفتم. ولی تو فقط بنویس.
میگم نمیتونم. نمیشه. حتی دارم میشکنم تا بتونم همین نمیشه هم بنویسم.
دردت رو, مشکلاتت رو, آوارگی و بدبختیات رو, سختیات رو, خستگیات رو, همه رو میدونم. میفهمم. حتی بیشتر از اونی که تو فکرشو کنی درکت میکنم. حتی بیشتر از اونی که تو باورت بگنجه میفهممت.
ولی افسوس که خالی از واژه ام. تهی از حسم. ناتوان از گفتنم. فقط.
گفتم بنویس.
تو فقط بنویس .
 آگرین  (1400/4/9 , 16:48)
مرغان قفس را
المی باشد و شوقی

کان مرغ نداند
که گرفتار نباشد!

#سعدی
در کل: 14938
<< 1 ... 350 351 352 353 354 ... 747 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 10 مهمان