شب بخیر، مهمان شب
نوشتن بلاگ
فقط برای کاربران عضو
میکرو بلاگ
<< 1 ... 708 709 710 711 712 ... 774 >>
 kakojavad  (1398/10/10 , 22:20)
desert
داستان مرد سیاه پوست در هواپیما ایرفرانس


ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪﭘﻮﺳﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ دو ساله،
ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ، ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ.
ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﺸﺪ!!
ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍ” ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻴﻜﻨﻪ.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ.
ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩیگر ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ.
ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ میکنم.


بعد از دقایقی مهماندار برگشت و گفت:
ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖهای ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﺋﻰ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ
ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ، ﻳﻚ ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻣﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺴﺖ!! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
به گفته مسافران اشک در چشمان مرد سیاهپوست جاری شده بود.
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫوﺍﭘﻴﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻗﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻟﻄﻒ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻰ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺮ ﺭﻓﺎﻩ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻢ… ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﺻﻼ ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎنی و درستی نیست ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ناخوشایند و نامحترم ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ!!?
بعد ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥﻫﺎﻯ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ.??


ﺁﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ که نامش دنیس گورالیدو بود ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳِﻤﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ.
هنوز هم لوحهای تقدیر و سپاس از او در دیواره های دفتر کارش خودنمایی میکند.
ﺍﻧﺴﺎﻧﻢ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ…
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ “ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ…
ویرایش توسط kakojavad (1398/10/10 , 22:22) [1]
 ☆☆GitA☆☆  (1398/10/10 , 21:51)
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1398/10/10 , 21:19)
هستم ولی خستم
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1398/10/10 , 19:43)
هستم ولی خستم
دختر دائیم ۱۶سالشه تو خیابون دیدمش چادر سرش بود
بردمش یه گوشه گفتم ببین مهمترین چیز تو زندگی اینه که اجازه ندی به جات فکر کنن، مثل عقاب باش رها و آزاد?
گفت اوسکل دارم میرم پارتی،
تِم زوروعه برو اونور دیرم شدد
 ☆☆GitA☆☆  (1398/10/10 , 18:57)
پرستاری هنر نقاشی لبخند بر بوم دردهاست
روزتان مبارک باد
ای نقاشان زندگی!

شیدای عزیزم روز پرستارو بهت تبریک میگم فرشته ی سفید پوش ?❤?❤????
 kakojavad  (1398/10/10 , 18:28)
desert
پیرمردی ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻋﻤﺮ ﭘﺴﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻨﻬﺎ ﻳﮏ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺁﻳﺎ ﻳﮏ ﺩﺳﺖ ﺻﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ؟؟










ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺸﮑﻦ ﺯﺩﻧﺪ
پدر ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪ ﻭ ﻣُﺮﺩ !!!
کلید اسرار این قسمت: فرزندان بی شعور
ویرایش توسط kakojavad (1398/10/10 , 18:34) [1]
 Roksana  (1398/10/10 , 17:52)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1398/10/10 , 16:40)
هستم ولی خستم
طرف داشته جدول حل میکرده،
داد میزنه: ننه مار بوآ چند متره؟
ننه اش یه لنگه دمپایی پرت میکنه سمتش میگه:

بی حیا
به مال بوآت چیکار داری
 ☆☆GitA☆☆  (1398/10/10 , 15:57)
برای مشاهده کلیک کنید
 ELy  (1398/10/10 , 14:24)
هستم ولی خستم
برای مشاهده کلیک کنید
 ☆☆GitA☆☆  (1398/10/10 , 13:08)
برای مشاهده کلیک کنید
 ☆☆GitA☆☆  (1398/10/10 , 12:10)
برای مشاهده کلیک کنید
 kakojavad  (1398/10/10 , 11:18)
desert
یه جوان ایرانی بنام فریدون درآلمان ماشینشو پارک میکنه و وارد بازار میشه بعداز مدتی که برمیگرده میبنه چرخ ماشینش باقفل مخصوص شده و یه جریمه ۷۵۰یورویی بعلت پارک در قسمت معلولین روی شیشه ماشین گذاشتن.

ب نظر شما چیکار میکنه؟

همانجا فریدون به داروخانه رفته و یه صندلی مخصوص معلولین بقیمت ۱۵۰یورو میخره ومیاد پیش ماشینش و روی صندلی میشینه و به پلیس زنگ میزنه پلیس وقتی فریدون بااین وضع میبنه ازش معذرت خواهی کرده وقفل و جریمه را برمیدارن ومیرن با رفتن پلیس فریدون به داروخانه رفته وبه مسئول داروخانه میگه آقا معذرت میخام انگاراین صندلی اندازه مادرم نیست واونو پس میده وبرمیگرده خونه

وطنم پاره تن
 ☆☆GitA☆☆  (1398/10/10 , 10:39)
برای مشاهده کلیک کنید
 AtEnA  (1398/10/10 , 09:53)
آدمک آخر دنیاست بخند:)
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
#مولانا
::
 sheida  (1398/10/10 , 08:24)
من زنم!
بادستهای که دیگردلخوش به النگوهایی نیست...
که زرق وبرق شخصیتم باشد.
من زنم!وبه همان اندازه ازهواسهم میبرم که ریه های توسهم میبرد...
میدانی دردآوراست که من آزادنباشم که توبه گناه نیفتی...
 ELy  (1398/10/10 , 06:22)
هستم ولی خستم
برای مشاهده کلیک کنید
 ***mahhsa***  (1398/10/10 , 05:02)
ﺍسامی دخترﺧﺎنمها :
ﺩﺭ دهه ۵۰ :
ﺍﻗﺪﺱ ، ﺍﮐﺮﻡ ، ﻣﻠﻮﮎ ، ﮐﻮﮐﺐ ، ﺳﮑﯿﻨﻪ ، ﻓﻮﺯﯾﻪ ، ﺧﺪﻳﺠﻪ ، ﻋﺼﻤﺖ ، ﺭﺑﺎﺏ ....

ﺩﺭ ﺩﻫﻪ ۶۰ :
ﺯﻫﺮﺍ ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ، ﺯﻳﻨﺐ ، ﺣﺪﯾﺚ ، ﺳﻬﻴﻼ ، ﻟﯿﻼ ، ﺳﻤﯿﻪ ﻣﺤﺒﻮﺑﻪ ، ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ . . .

ﺩﺭ ﺩﻫﻪ ۷۰ :
ﻫﺎﻧﯿﻪ ، ﻣﻴﻨﺎ ، ﺁﺭﺯﻭ ، ﻣﺮﯾﻢ ، ﺳﺎﺭﺍ ، ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ، ﮐﯿﻤﯿﺎ ، ﺁﺗﻨﺎ ، هلیا ...

ﺩﺭ ﺩﻫﻪ ۸۰ :
ﮊﺍﺑﻴﺰ ، ﺁﯾﺴﻮﺩﺍ ، ﮊﯾﻨﻮﺱ ، ﺳﯿﻨﻮﺱ ، تانژانت ، ﭘﺎﻧﯽ ، ﺷﺎﺩﻧﻮﺵ ، ﭘﺎﺭسینه ، ﺯﻣﺰﻡ ، ﺩﻟﺴﺘﺮ ، ﺁﭘﺎﺩﻳﭙﺎ . . .

ﺩﻫﻪ ۹۰ به بعد :
سیسو ، گوجو ، توتو ، جیتی ، پالبی ، ریتیتا ، ژیلونا و هیهوطنا .
 Homa : Hidden  (1398/10/10 , 04:18)
صب بخیرررر :
روز خوبی داشته باشین :
 Homa : Hidden  (1398/10/10 , 01:37)
اگه میخوای صبح موقع بیدارشدن به غلط کردن نیفتی الان برو بخواب :
در کل: 15473
<< 1 ... 708 709 710 711 712 ... 774 >>

خانه
در کل : 0 عضو / 44 مهمان