نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
![]() | AlirezaM (1399/2/18 , 16:20) 《Admin》 |
شبی پیرمردی از راهی می گذشت که در یک دستش سطلی آب و در دست دیگرش مشعلی از آتش بود...!
مردی او را دید و گفت: آیا میخواهی با آن آب، آتش کینه توزی ها را خاموش سازی و با آن مشعل، جهل و نادانی را بسوزانی؟!
پیرمرد گفت: چرا سُس میگی؛ هوا تاریکه دارم میرم ب.رین.م!
:/
مردی او را دید و گفت: آیا میخواهی با آن آب، آتش کینه توزی ها را خاموش سازی و با آن مشعل، جهل و نادانی را بسوزانی؟!
پیرمرد گفت: چرا سُس میگی؛ هوا تاریکه دارم میرم ب.رین.م!
:/
kia (1399/2/18 , 07:07) |
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻏﺮﻭﺏ ﺩﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ
ﮐﻪ ﻃﻠﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻨﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﮐﻪ ﻃﻠﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻨﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
![]() | AlirezaM (1399/2/18 , 05:29) 《Admin》 |
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺭﻭﯾﺪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ خطرناکی ﺟﻠﻮﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﭘﯿﭽﺪ. ﺍﮔﺮ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻓﮑﺮﯼ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ:«ﻣﺮﺗﯿﮑﻪﯼ ﺍﺣﻤﻖ»! ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩﯼ ﺧﺸﻢ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻀﺒﻨﺎﮎ ﺗﺮ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺟﻮﯾﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽﺷﻮﺩ: «ﺣﺮﺍﻣﺰﺍﺩﻩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﺰﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ، ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ»!
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯽﭼﺴﺒﯿﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮔﻠﻮﯼ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻧﮏ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﯾﺪ ﺑﻨﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽﺷﻮﺩ و ﺑﺪﻥ ﺗﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩﯼ ﺟﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﭼﺎﺭ ﻟﺮﺯﺵ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ، ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﺮﻕ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺗﺎﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﺪ، ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﭙﺶ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ، ﻋﻀﻼﺕ ﺻﻮﺭﺗﺘﺎﻥ ﻣﻨﻘﺒﺾ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺩﻝ ﺗﺎﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯿﺪ.
بعد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ. ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﻥ ﺑﻮﻕ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺳﺮﻋﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺧﻼﺻﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﮐﺎﺭ، ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ، ﺑﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﻃﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻭ ﺳﺮﻋﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻩ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻦ، ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺎ ﺑﻠﻨﺪﻧﻈﺮﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺑﯿﻔﮑﻨﯿﺪ:«ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪ، ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﻮﺟﻬﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﯾﺾ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.» ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺧﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺮﺣﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ، ﯾﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺧﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﯾﻖ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﯾﺪ، ﻣﺸﮑﻞ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺭﺳﻄﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﺑﺠﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﻀﺐ ﺑﺪﻭﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎ ﺟﺎﺭﯼ ﻧﺸﻮﺩ.
ﺑﻨﯿﺎﻣﯿﻦ ﻓﺮﺍﻧﮑﻠﯿﻦ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ: ﺧﺸﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﻣﻮﺟﻪ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﺳﺖ.
"ﺩﻧﯿﻞ ﮔﻠﻤﻦ"
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯽﭼﺴﺒﯿﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮔﻠﻮﯼ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻧﮏ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﯾﺪ ﺑﻨﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽﺷﻮﺩ و ﺑﺪﻥ ﺗﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩﯼ ﺟﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﭼﺎﺭ ﻟﺮﺯﺵ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ، ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﺮﻕ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺗﺎﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﺪ، ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﭙﺶ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ، ﻋﻀﻼﺕ ﺻﻮﺭﺗﺘﺎﻥ ﻣﻨﻘﺒﺾ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺩﻝ ﺗﺎﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯿﺪ.
بعد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ. ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﻥ ﺑﻮﻕ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺳﺮﻋﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺧﻼﺻﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﮐﺎﺭ، ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ، ﺑﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﻃﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻭ ﺳﺮﻋﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻩ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻦ، ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺎ ﺑﻠﻨﺪﻧﻈﺮﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺑﯿﻔﮑﻨﯿﺪ:«ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪ، ﯾﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﻮﺟﻬﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﯾﺾ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.» ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺧﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺮﺣﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ، ﯾﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺧﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﯾﻖ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﯾﺪ، ﻣﺸﮑﻞ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺭﺳﻄﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﺑﺠﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﻀﺐ ﺑﺪﻭﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎ ﺟﺎﺭﯼ ﻧﺸﻮﺩ.
ﺑﻨﯿﺎﻣﯿﻦ ﻓﺮﺍﻧﮑﻠﯿﻦ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ: ﺧﺸﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﻣﻮﺟﻪ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﺳﺖ.
"ﺩﻧﯿﻞ ﮔﻠﻤﻦ"
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/2/18 , 03:50) |
وقتی کسی چه مقصر باشد چه
بی تقصیر،از شما عذر خواهی میکند
به خودتان مغرور نشوید.
وقتی کسی پا پیش میگذارد و به سمتتان می آید آن را دلیلی بر بهتر بودن خودتان ندانید.
شاید او فقط "شهامتی" در قلبش دارد که شما ندارید..
شاید او میداند که غروربعضی وقت ها بزرگترین موقعیتهای خوشبختی را از آدم میگیرد..
اما شما هنوز ندانید.
بی تقصیر،از شما عذر خواهی میکند
به خودتان مغرور نشوید.
وقتی کسی پا پیش میگذارد و به سمتتان می آید آن را دلیلی بر بهتر بودن خودتان ندانید.
شاید او فقط "شهامتی" در قلبش دارد که شما ندارید..
شاید او میداند که غروربعضی وقت ها بزرگترین موقعیتهای خوشبختی را از آدم میگیرد..
اما شما هنوز ندانید.
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/2/18 , 02:26) |
اخلاقم .
حکم ميکـنه..
چيزي نگـم .
و گــرنه.
دلم خيلـی پره.
گفتند : هر چه ميخواهد دل تنگت بگو .
گـفتم : دلِ تنگم هـر آنچه خواسـت و من به زبـان آوردم
دست نيافتنـي شد
پـس به احترام آرزوهـايم سکــوت ميکنم???
حکم ميکـنه..
چيزي نگـم .
و گــرنه.
دلم خيلـی پره.
گفتند : هر چه ميخواهد دل تنگت بگو .
گـفتم : دلِ تنگم هـر آنچه خواسـت و من به زبـان آوردم
دست نيافتنـي شد
پـس به احترام آرزوهـايم سکــوت ميکنم???
![]() | ELy (1399/2/18 , 01:37) هستم ولی خستم |
خوشبختی
همیشه داشتنِ چیزی نیست
خوشبختی گاهی لذت عمیق
از نداشتههاست!
«یک نوع رهایی» که شبیه به هیچچیز نیست.
و گاهی ساده و غیرقابل تصور است
همیشه داشتنِ چیزی نیست
خوشبختی گاهی لذت عمیق
از نداشتههاست!
«یک نوع رهایی» که شبیه به هیچچیز نیست.
و گاهی ساده و غیرقابل تصور است
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/2/18 , 00:59) |
??⭕️✨??
?
⭕️
✨
?
?
زندگى مثل يک كامواست
از دستت كه در برود،
مى شود كلاف سر در گم،گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود
بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى
زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد
يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد، جورى كه معلوم نشود.
" يادمان باشد "
گره هاى توى كلاف
همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند
همان كينه هاى چند ساله
بايد يک جايى تمامش كرد
سر و تهش را بريد.
زندگى به بندى بند استْ به نام "حرمت" كه اگر پاره شودتمام است....
?
⭕️
✨
?
?
زندگى مثل يک كامواست
از دستت كه در برود،
مى شود كلاف سر در گم،گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود
بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى
زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد
يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد، جورى كه معلوم نشود.
" يادمان باشد "
گره هاى توى كلاف
همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند
همان كينه هاى چند ساله
بايد يک جايى تمامش كرد
سر و تهش را بريد.
زندگى به بندى بند استْ به نام "حرمت" كه اگر پاره شودتمام است....
![]() | ELy (1399/2/18 , 23:56) هستم ولی خستم |
گاهی خدا را صدا بــزن.
بی آنکه بخواهی از او گله کنی.
بی آنکه بگویی
چرا؟
ای کاش
و بی آنکه نداشتن هاو نبودن ها را
به اونسبت بـدهی.
گاهی خدارابه خاطر
خدا بودنش صدا بـزن.
خدايا دوستت دارم
بی آنکه بخواهی از او گله کنی.
بی آنکه بگویی
چرا؟
ای کاش
و بی آنکه نداشتن هاو نبودن ها را
به اونسبت بـدهی.
گاهی خدارابه خاطر
خدا بودنش صدا بـزن.
خدايا دوستت دارم
![]() | kakojavad (1399/2/18 , 23:21) desert |
موفقیت یعنی به دست آوردنِ آنچه که میخواهی و خوشبختی یعنی دوست داشتنِ آنچه که به دست میآوری.
اینگرید برگمن
اینگرید برگمن
![]() | ELy (1399/2/17 , 20:39) هستم ولی خستم |
تازه داشتم یاد میگرفتم انگشتمو بزارم جلو ۱ صفر ریال به تومان تبدیل کنم الان باید اول ۴ تا صفر جلوش اضافه کنم به ریال تبدیل کنم بعد انگشتمو بزارم جلو ۱ صفر به تومان تبدیل کنم بعد انگشتمو بزارم جلو ۲ تا صفر?
![]() | ELy (1399/2/17 , 19:07) هستم ولی خستم |
تو کافه جلوم یه دختره و پسره بودن، اول از هم لب گرفتن، من پشمام ریخت، ولی همه دست زدن، بعدش پسره یهو خواستگاری کرد، بازم من پشمام ریخت، بازم همه دست زدن، بعد دختره جواب رد داد
من دست زدم، همه پشماشون ریخت???
من دست زدم، همه پشماشون ریخت???
![]() | ELy (1399/2/17 , 17:20) هستم ولی خستم |
بابام پیام داده تو یخچال هویج هست آب بگیر بخور
میگم پدرجان من سرما خوردم هویج به دردم نمیخوره
میگه چشای کورت رو ولی شفا میده که به من پیام ندی
عشقم بابا اینا نیستن بیا برام سوپ درست کن ?
میگم پدرجان من سرما خوردم هویج به دردم نمیخوره
میگه چشای کورت رو ولی شفا میده که به من پیام ندی
عشقم بابا اینا نیستن بیا برام سوپ درست کن ?
**کاکوشیرازی** (1399/2/17 , 16:18) |
هدف سوختن فازی
اگرفازی از زولبیا بامیه وترحلوا نسوزه صددرصدازخامه نارنجکی ها میسوزه
هرکس ماتحتش سوخت دیس لایک کنه خخخخخ
ببینم چندنفرماتحتشونومیسوزه
الهی به امیدخودت
اگرفازی از زولبیا بامیه وترحلوا نسوزه صددرصدازخامه نارنجکی ها میسوزه
هرکس ماتحتش سوخت دیس لایک کنه خخخخخ
ببینم چندنفرماتحتشونومیسوزه
الهی به امیدخودت
![]() | ☆☆GitA☆☆ (1399/2/17 , 14:19) |
مشکل از خودمان است!
که برای فراموش کردن یک انسان،
به انسان دیگری تکیه کردیم!
وقتی احساس تنهایی میکنیم،
قلب زخمیِ خود را در دست میگیریم و میگردیم به امید پیدا کردن کسی که قدر قلبمان را بداند ..
به اولین رهگذری که رسید اعتماد میکنیم تا شاید مرهمی باشد برای زخم هایمان
و این اعتماد، خود فرصتی میشود برای دوباره و دوباره زخمی شدنمان ..️
بی آنکه بدانیم خودمان بهترین مرهم برای خودمان هستیم!
این چنین شد که نه اعتمادی برایمان ماند،
نه احساسی!
میدانی ..
اعتیاد به آدم ها،
بدترین نوع اعتیاد است!
این خودمان هستیم که
خودمان را به بودنِ آدم های پوچ
معتاد میکنیم.
باور کن
بیشتر اوقات،
مشکل از خودمان است..!?
که برای فراموش کردن یک انسان،
به انسان دیگری تکیه کردیم!
وقتی احساس تنهایی میکنیم،
قلب زخمیِ خود را در دست میگیریم و میگردیم به امید پیدا کردن کسی که قدر قلبمان را بداند ..
به اولین رهگذری که رسید اعتماد میکنیم تا شاید مرهمی باشد برای زخم هایمان
و این اعتماد، خود فرصتی میشود برای دوباره و دوباره زخمی شدنمان ..️
بی آنکه بدانیم خودمان بهترین مرهم برای خودمان هستیم!
این چنین شد که نه اعتمادی برایمان ماند،
نه احساسی!
میدانی ..
اعتیاد به آدم ها،
بدترین نوع اعتیاد است!
این خودمان هستیم که
خودمان را به بودنِ آدم های پوچ
معتاد میکنیم.
باور کن
بیشتر اوقات،
مشکل از خودمان است..!?
![]() | kakojavad (1399/2/17 , 11:46) desert |
این حقایق هستند که آدمها را از هم دور میکنند ،
نه دروغ !
وگرنه ما دروغ میگوییم که نزدیک باقی بمانیم !
• چارلز بوکوفسکی
نه دروغ !
وگرنه ما دروغ میگوییم که نزدیک باقی بمانیم !
• چارلز بوکوفسکی
در کل: 15945