نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
![]() | ELy (1400/2/22 , 11:15) هستم ولی خستم |
تمام محبتت را بـه پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را. «حضرت علی علیهالسلام»
آگرین (1400/2/22 , 08:55) |
گاهی باید بخشید
نه برای بزرگ نشون دادن خودمون
و نه برای کوچیک کردن طرف مقابل
باید بخشید چون بخشیدن نشون بزرگی از آدمیت است
#جلال آل احمد
نه برای بزرگ نشون دادن خودمون
و نه برای کوچیک کردن طرف مقابل
باید بخشید چون بخشیدن نشون بزرگی از آدمیت است
#جلال آل احمد
FAZi (1400/2/22 , 06:03) |
صبحتون بخیرررررر

FAZi (1400/2/21 , 21:19) |
شبتون پرتقالی....
![]() | aMir_09 (1400/2/21 , 20:32) "ܟ߲ࡅ࠭ߺߊࡅ࡙ࡅߺ߳ܨ ࡅ࡛ܘ ࡆࡄܩܢ ܝ۬ࡅ࠭ܥࡏަܨ" |
آگرین (1400/2/21 , 19:24) |
گاهی لازمه تو جلد احمقایی فرو بری که فکر میکنن ذاتا احمقی و اونا برتر
نه واسه دلسوزی نه
واسه اینکه بفهمونی هرجور بخوای میتونی باشی
با احمق احمق با یه عاقل عاقل
#سیدنی شلدون
نه واسه دلسوزی نه
واسه اینکه بفهمونی هرجور بخوای میتونی باشی
با احمق احمق با یه عاقل عاقل
#سیدنی شلدون
![]() | ?Gangster? (1400/2/21 , 17:32) بگو کجای این شهری... |
![]() | aMir_09 (1400/2/21 , 15:35) "ܟ߲ࡅ࠭ߺߊࡅ࡙ࡅߺ߳ܨ ࡅ࡛ܘ ࡆࡄܩܢ ܝ۬ࡅ࠭ܥࡏަܨ" |
خاطره ای از زبان دکتر محمود کویر...
دههی شصت بود.
در یک سمنیار پزشکی، آخوندی هم دعوت شده بود.
طبق برنامه پشت تریبون رفت و شروع کرد به سخنرانی...
پس از خواندن چند آیه و حدیث، گفت:
«اگر دو نوزاد از شیر یک مادر بخورند، قطعاً چهرهی آنها شبیه یکدیگر خواهد شد!»
بعد از او نوبت به سخنرانی دکتر جلال مجیبیان رسید...
ایشان کلامش را اینگونه آغاز کرد:
حضار گرامی!!
هنگامی که نوزاد بودم شیر مادرم کفاف سیر کردنم را نمیداد و مجبور شدند به من شیر بز بدهند.
آیا اکنون من شباهتی به بز دارم؟!
پس از خندهی طولانی و ممتد و طولانی حضار،
ایشان رو به آخوند حاضر در سمینار کرد و گفت:
همانطور که ما پزشکان در کار دین و فقه و حلال و حرام دخالتی نمیکنیم،
از شما نیز خواهشمندیم به امور پزشکی و طبابت ورود ننمایید.
و به کار تخصصی خود تان بپردازید
و امور مملکت را به اهلش بسپارید!!
مطمئنأ در آن صورت ایران به بهشت تبدیل خواهد شد...
دههی شصت بود.
در یک سمنیار پزشکی، آخوندی هم دعوت شده بود.
طبق برنامه پشت تریبون رفت و شروع کرد به سخنرانی...
پس از خواندن چند آیه و حدیث، گفت:
«اگر دو نوزاد از شیر یک مادر بخورند، قطعاً چهرهی آنها شبیه یکدیگر خواهد شد!»
بعد از او نوبت به سخنرانی دکتر جلال مجیبیان رسید...
ایشان کلامش را اینگونه آغاز کرد:
حضار گرامی!!
هنگامی که نوزاد بودم شیر مادرم کفاف سیر کردنم را نمیداد و مجبور شدند به من شیر بز بدهند.
آیا اکنون من شباهتی به بز دارم؟!
پس از خندهی طولانی و ممتد و طولانی حضار،
ایشان رو به آخوند حاضر در سمینار کرد و گفت:
همانطور که ما پزشکان در کار دین و فقه و حلال و حرام دخالتی نمیکنیم،
از شما نیز خواهشمندیم به امور پزشکی و طبابت ورود ننمایید.
و به کار تخصصی خود تان بپردازید
و امور مملکت را به اهلش بسپارید!!
مطمئنأ در آن صورت ایران به بهشت تبدیل خواهد شد...
![]() | ELy (1400/2/21 , 13:43) هستم ولی خستم |
به قول ترکا:«سنّن دُیامّیرام»
یعنی«هیچوقت از خسته نمیشم»
بزار به همین قشنگی بهت بگم•_•
یعنی«هیچوقت از خسته نمیشم»
بزار به همین قشنگی بهت بگم•_•
آگرین (1400/2/21 , 12:20) |
مراقب باش
دل مثل یه ظرف چینیه
فقط کافیه یه تلنگر بهش بزنی خودش خورد میشه
اما تاوانش آنقدر سنگین هست که وقتی دچارش بشی
از پس حملش برنیایی
سعی کن همیشه دل به دست بیاری نه دل شکن باشی
#اباذر
دل مثل یه ظرف چینیه
فقط کافیه یه تلنگر بهش بزنی خودش خورد میشه
اما تاوانش آنقدر سنگین هست که وقتی دچارش بشی
از پس حملش برنیایی
سعی کن همیشه دل به دست بیاری نه دل شکن باشی
#اباذر
![]() | ELy (1400/2/21 , 11:45) هستم ولی خستم |
بزرگ باش مثلِ فکرات قبل خواب..✨
Be as big as your thoughts before bed
Be as big as your thoughts before bed
آگرین (1400/2/21 , 10:26) |
نگذار عزیزترین دوستت هم نقطه ضعفهایت را بداند
شاید آن دوست روزی بزرگترین دشمنت شد
#ولادی میر واناکوف
شاید آن دوست روزی بزرگترین دشمنت شد
#ولادی میر واناکوف
![]() | AlirezaM (1400/2/21 , 09:06) 《Admin》 |
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت
" حافظ "
زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت
" حافظ "
FAZi (1400/2/21 , 04:59) |
صبحتون بخیررر 

![]() | Nazanin 7 (1400/2/21 , 02:26) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
شب است و حجم غصه ها..مارا ب ناکجا آباد میبرد..
1

در کل: 15960