نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
![]() | ELy (1400/3/13 , 02:29) هستم ولی خستم |
?مي گويند با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد !
شما گوش نکنید ، چون اگر چنين بود از منش و شخصیت هیچكس ،چيزى باقى نمي ماند !
هركس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش... نگذار برخورد نادرست آدمها ، اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند.
اگر جواب هر جفايى ، بدى بود که داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد !
اگر نمي توانى شخص مثبت زندگي كسى باشى...
اگر براى ياد دادنِ همان خوبى هايى كه خودت بلدى ، ناتوان هستی
اگر خوبى كردى و بدى ديدى
?كنار بكش... اما بد نشو.?
اين تنها كاريست كه از دستت بر مي آيد...
?تو شخص مثبت زندگی خودت باش.. و با وجدانت آسوده بخواب
شما گوش نکنید ، چون اگر چنين بود از منش و شخصیت هیچكس ،چيزى باقى نمي ماند !
هركس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش... نگذار برخورد نادرست آدمها ، اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند.
اگر جواب هر جفايى ، بدى بود که داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد !
اگر نمي توانى شخص مثبت زندگي كسى باشى...
اگر براى ياد دادنِ همان خوبى هايى كه خودت بلدى ، ناتوان هستی
اگر خوبى كردى و بدى ديدى
?كنار بكش... اما بد نشو.?
اين تنها كاريست كه از دستت بر مي آيد...
?تو شخص مثبت زندگی خودت باش.. و با وجدانت آسوده بخواب
![]() | kakojavad (1400/3/13 , 01:06) desert |
اگه تنها چیزی که باعث میشه کسی آدم خوبی باشه؛ توقع پاداش الهی باشه، اون آدم یه کثافت به تمام معناست رفیق ...!
? True detective
? True detective
![]() | Rahil (1400/3/12 , 22:22) از هر طرف محاصره در عشقت |
گاهی به خودت یادآوری کن،
که وقت گذاشتن برای خودت
اسمش خودخواهی نیست
بلکه مراقبت از خودته...
اگه خودت، هوای خودت رو نداشته باشی
و از خودت مراقبت نکنی،
هیچکس این کارو برات نمیکنه...
۰...... .....
•┈✾~????~✾┈• ✺
که وقت گذاشتن برای خودت
اسمش خودخواهی نیست
بلکه مراقبت از خودته...
اگه خودت، هوای خودت رو نداشته باشی
و از خودت مراقبت نکنی،
هیچکس این کارو برات نمیکنه...
۰...... .....
•┈✾~????~✾┈• ✺
FAZi (1400/3/12 , 21:28) |
شبتون پرتقالی.....

![]() | AlirezaM (1400/3/12 , 19:50) 《Admin》 |
برام جالب بود گفتم اینجام بزارم، ترجیحا با هندزفری گوش کنید :
این اهنگ یک ریمیکس برگرفته از یکی از اهنگای کارتون باب اسفنجی هست حالا اگه برای شمام جالبه که بدونید مکالمه ی درون این اهنگ چیه ؛ قسمت اول :
+ آقای خرچنگ : چطوره با یکم آهنگ پولامو بشمارم؟ (رادیو را روشن میکند)
- دی جی رادیو : و حالا اهنگ پرطرفدار در بیکینی باتم : الکتریک زو. (آهنگ پخش می شود)
+ آقای خرچنگ : هی ، چقد قشنگه ! بیب-بیب-بوب-باپ ، بیب-بیب-بوب-بیپ. آره ، بد نیست . من از این اهنگ جوون پسند خوشم میاد.
قسمت دوم :
+ آقای خرچنگ : سلام. داشتم فکر می کرد که ایا میتونی دوباره اون اهنگ رو پخش کنی.
- دی جی رادیو : هووم ، کدوم یکی اقا؟
+ آقای خرچنگ : اونی که اینجوریه "بی-بو-بو-باپ،بو-بو-بیپ"
داستان ازین قراره که اقای خرچنگ برای اینکه از پول شمردن لذت بیشتری ببره رادیو رو روشن کرده که اهنگ پخش کنه و ریتمشو تکرار میکنه (البته اشتباه). بعد خیلی از اهنگه خوشش میاد و دوباره از رادیو میخواد پخشش کنه ولی با اینکه دی جی قبلا اسم اهنگه رو گفت (الکتریک زو) ولی اقای خرچنگ میگه اهنگی که اینجوریه "بی-بو-بو-باپ،بو-بو-بیپ" و بعد پخش مجدد حتی یک رقص ربات مانند هم با اهنگه میکنه. حالا جالبش اینه همه ی این رقص و تکرار اون ریتم عجیب غریب و یکی دوتا چیز دیگه باعث میشه باب اسفنجی به این نتیجه برسه که اقای خرچنگ یک رباته??
این اهنگ یک ریمیکس برگرفته از یکی از اهنگای کارتون باب اسفنجی هست حالا اگه برای شمام جالبه که بدونید مکالمه ی درون این اهنگ چیه ؛ قسمت اول :
+ آقای خرچنگ : چطوره با یکم آهنگ پولامو بشمارم؟ (رادیو را روشن میکند)
- دی جی رادیو : و حالا اهنگ پرطرفدار در بیکینی باتم : الکتریک زو. (آهنگ پخش می شود)
+ آقای خرچنگ : هی ، چقد قشنگه ! بیب-بیب-بوب-باپ ، بیب-بیب-بوب-بیپ. آره ، بد نیست . من از این اهنگ جوون پسند خوشم میاد.
قسمت دوم :
+ آقای خرچنگ : سلام. داشتم فکر می کرد که ایا میتونی دوباره اون اهنگ رو پخش کنی.
- دی جی رادیو : هووم ، کدوم یکی اقا؟
+ آقای خرچنگ : اونی که اینجوریه "بی-بو-بو-باپ،بو-بو-بیپ"
داستان ازین قراره که اقای خرچنگ برای اینکه از پول شمردن لذت بیشتری ببره رادیو رو روشن کرده که اهنگ پخش کنه و ریتمشو تکرار میکنه (البته اشتباه). بعد خیلی از اهنگه خوشش میاد و دوباره از رادیو میخواد پخشش کنه ولی با اینکه دی جی قبلا اسم اهنگه رو گفت (الکتریک زو) ولی اقای خرچنگ میگه اهنگی که اینجوریه "بی-بو-بو-باپ،بو-بو-بیپ" و بعد پخش مجدد حتی یک رقص ربات مانند هم با اهنگه میکنه. حالا جالبش اینه همه ی این رقص و تکرار اون ریتم عجیب غریب و یکی دوتا چیز دیگه باعث میشه باب اسفنجی به این نتیجه برسه که اقای خرچنگ یک رباته??
آگرین (1400/3/12 , 17:24) |
دوباره یکی آمد من را به هم زد و رفت!
سرنوشت من را با جنون رقم زد و رفت
کسی که مثل همه گفت دوستت دارم
درست مثل همه آمد به هم زد و رفت!
درست مثل همه بی مقدمه از راه رسید
سنگ بر آینه دلم زد و رفت
مرا سپرد به کابوسها ، به هرچه محال
به لحظه های من اینگونه رنگ غم زد و رفت
کسی که برکه ی آرامش مرا آشفت
به هستی ام آتش عدم زد و رفت
به چشمان سیهش دچار کرد مرا
کنار رویاهایم کمی قدم زد و رفت
تمام حرف من این است ای دوست
چگونه میشود از عهد عشق دم زد و رفت؟؟
آهای تو که مرا با ارتباطی ساده و بی دردسر میخواستی
رازداری مطمئن از هرنظر میخواستی
عاشقی با چشم و گوش بسته منظور تو بود
یا غلامی گیج لال و کور میخواستی
بوسه نه! همخوابگی نه! حتی قراری ساده نه!
دفتری از خاطرات بیخطر میخواستی
سن من دیگه از این ادا اطفارها دیگر گذشت
من مرد کامل بودم تو پسر میخواستی!
گفته بودم کار من عمری شبیخون بوده است
اما تو از من جنگجویی بی جگر میخواستی!
عذر میخواهم ! بلانسبت ! ولی با این حساب
احتمالا جای خاطرخواه خر میخواستی!!!
خدایا تمام حرف من این است
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را!
نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم
که این دیوانه پرپر میکند روزی گلها را!
خیانت قصه ی تلخی است اما از که بنالم ؟
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را!
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست!
چه آسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخا را
کسی را تابِ دیدار سرِ زلف پریشان نیست
چرا آشفته میخواهی خدایا خاطر مارا
نمیدانم چه افسونی گریبانگیر مجنون است
که وحشی میکند چشمانش آهوهای صحرا را
چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی این معما را
در نهایت حرف من این است ای دوست
هرکسی آمد به دنبالت تو دنبالش نکن!
هرکه پر زد در هوایت بی پر و بالش نکن
برخلاف میل تو هرکس که حرفی میزند
زود با یک چشمغره مثل من لالش نکن
دلبری کِی امتیازی انحصاری بوده است
تا کسی وابسته ات شد جزء اموالش نکن
عاشقی کِی واحد اندازه گیری داشته است
عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن
جای خود دارد نوازش ؛ وقت خود دارد عتاب
اسب وقتی میخرامد دست در یالش نکن!
گر رسم صیادی نمیدانی نیفکن دام را
صید اگر از دست تو دررفت دنبالش نکن!
#شهرام کیایی
(این شعر نوعی طنز و مخلوطی از چندین شعر از شعرای مختلف تا جایی که من فهمیدم از علی اصغر عظیمی مهر و فاضل نظری توش بود که توش برای طنز شدنش تغییراتی داده بودن)
سرنوشت من را با جنون رقم زد و رفت
کسی که مثل همه گفت دوستت دارم
درست مثل همه آمد به هم زد و رفت!
درست مثل همه بی مقدمه از راه رسید
سنگ بر آینه دلم زد و رفت
مرا سپرد به کابوسها ، به هرچه محال
به لحظه های من اینگونه رنگ غم زد و رفت
کسی که برکه ی آرامش مرا آشفت
به هستی ام آتش عدم زد و رفت
به چشمان سیهش دچار کرد مرا
کنار رویاهایم کمی قدم زد و رفت
تمام حرف من این است ای دوست
چگونه میشود از عهد عشق دم زد و رفت؟؟
آهای تو که مرا با ارتباطی ساده و بی دردسر میخواستی
رازداری مطمئن از هرنظر میخواستی
عاشقی با چشم و گوش بسته منظور تو بود
یا غلامی گیج لال و کور میخواستی
بوسه نه! همخوابگی نه! حتی قراری ساده نه!
دفتری از خاطرات بیخطر میخواستی
سن من دیگه از این ادا اطفارها دیگر گذشت
من مرد کامل بودم تو پسر میخواستی!
گفته بودم کار من عمری شبیخون بوده است
اما تو از من جنگجویی بی جگر میخواستی!
عذر میخواهم ! بلانسبت ! ولی با این حساب
احتمالا جای خاطرخواه خر میخواستی!!!
خدایا تمام حرف من این است
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را!
نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم
که این دیوانه پرپر میکند روزی گلها را!
خیانت قصه ی تلخی است اما از که بنالم ؟
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را!
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست!
چه آسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخا را
کسی را تابِ دیدار سرِ زلف پریشان نیست
چرا آشفته میخواهی خدایا خاطر مارا
نمیدانم چه افسونی گریبانگیر مجنون است
که وحشی میکند چشمانش آهوهای صحرا را
چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی این معما را
در نهایت حرف من این است ای دوست
هرکسی آمد به دنبالت تو دنبالش نکن!
هرکه پر زد در هوایت بی پر و بالش نکن
برخلاف میل تو هرکس که حرفی میزند
زود با یک چشمغره مثل من لالش نکن
دلبری کِی امتیازی انحصاری بوده است
تا کسی وابسته ات شد جزء اموالش نکن
عاشقی کِی واحد اندازه گیری داشته است
عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن
جای خود دارد نوازش ؛ وقت خود دارد عتاب
اسب وقتی میخرامد دست در یالش نکن!
گر رسم صیادی نمیدانی نیفکن دام را
صید اگر از دست تو دررفت دنبالش نکن!
#شهرام کیایی
(این شعر نوعی طنز و مخلوطی از چندین شعر از شعرای مختلف تا جایی که من فهمیدم از علی اصغر عظیمی مهر و فاضل نظری توش بود که توش برای طنز شدنش تغییراتی داده بودن)
![]() | Rahil (1400/3/12 , 14:23) از هر طرف محاصره در عشقت |
#انرژی_مثبت?
?به سان رود ?
که در نشیب دره ?
سر به سنگ می زند ?
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش ?
زنده باشیم ☀️
?به سان رود ?
که در نشیب دره ?
سر به سنگ می زند ?
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش ?
زنده باشیم ☀️
قصاب (1400/3/12 , 13:53) |
خدایا اگ من کانادا بودم برای تو فرقی نداشت ولی برای من خیلی فرق داشت
![]() | pedram/6 (1400/3/12 , 08:41) شخصی باش که میخوای تو زندگیت داشته باشی |
دستی که کمک می کند،
از دستانی که برای دعا بالا می روند مقدس تر است
از دستانی که برای دعا بالا می روند مقدس تر است
آگرین (1400/3/12 , 07:37) |
باید به بعضیا هم یادآوری کرد.
عزیزم یه کوچولو فاصله بگیر. من تا این اندازه به خودم نزدیک نیستم
عزیزم یه کوچولو فاصله بگیر. من تا این اندازه به خودم نزدیک نیستم
FAZi (1400/3/11 , 21:47) |
شبتون پرتقالی....

mahsa★ (1400/3/11 , 20:48) |
همیشه بر آنم که دل کسی نشکنم
ولی وقتی به خود نگام میکنم
تکه تکه ام ....
ویرایش توسط mahsa★ (1400/3/11 , 20:48) [1]
ولی وقتی به خود نگام میکنم
تکه تکه ام ....
ویرایش توسط mahsa★ (1400/3/11 , 20:48) [1]
FAZi (1400/3/11 , 19:40) |
نرسیدن خیلی بهتر از اینه که برسی و بفهمی چیزی که میخواستی نبوده!
بعضی وقتا لازمه نرسی و از دور به قشنگیش فکر کنی
بعضی وقتا لازمه نرسی و از دور به قشنگیش فکر کنی

آگرین (1400/3/11 , 17:01) |
گاهی هم سکوت کن
تا شخصیتت جای تو حرف بزنه!
تا شخصیتت جای تو حرف بزنه!
FAZi (1400/3/11 , 15:27) |
«وَ لاتُعَنِّنی بِطَلَبِ مالَمْ تُقَدِّرْ لی فیهِ رِزْقاً.»
در جستجوی آنچه برایم مقدر نکردهای، خستهام مکن.
در جستجوی آنچه برایم مقدر نکردهای، خستهام مکن.
![]() | AlirezaM (1400/3/11 , 10:30) 《Admin》 |
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم
تا گاه به کویت گذری داشته باشم
گر دولت دیدار تو در خانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم
از فیض حضور تو گر دورم و محروم
از دور به رویت نظری داشته باشم
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم
از بلهوسی ها هوسی مانده نگارا
وان اینکه به پای تو سری داشته باشم
تاریک شبی گشت ، شب و روز جوانی
ای کاش امید سحری داشته باشم
در مجلس ارباب تکلف چه بگویم
در میکده باید هنری داشته باشم
بگذار که از دوستی باده فروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم
همصحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ
من از تو نباید خبری داشته باشم؟
بسیار مکن ناله که این شعله عمادا
می سوزد اگر خشک و تری داشته باشم
" عماد خراسانی "
تا گاه به کویت گذری داشته باشم
گر دولت دیدار تو در خانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم
از فیض حضور تو گر دورم و محروم
از دور به رویت نظری داشته باشم
گویند که یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم
از بلهوسی ها هوسی مانده نگارا
وان اینکه به پای تو سری داشته باشم
تاریک شبی گشت ، شب و روز جوانی
ای کاش امید سحری داشته باشم
در مجلس ارباب تکلف چه بگویم
در میکده باید هنری داشته باشم
بگذار که از دوستی باده فروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم
همصحبتی و بوس و کنارت همه گو هیچ
من از تو نباید خبری داشته باشم؟
بسیار مکن ناله که این شعله عمادا
می سوزد اگر خشک و تری داشته باشم
" عماد خراسانی "
![]() | pedram/6 (1400/3/11 , 10:01) شخصی باش که میخوای تو زندگیت داشته باشی |
در کل: 15829