نوشتن بلاگ
میکرو بلاگ
آگرین (1402/2/9 , 08:05) |
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن...
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن...
آگرین (1402/2/9 , 07:17) |
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
"شهریار"
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
"شهریار"
pochpoch (1402/2/9 , 05:01) |
میخواهم با تو آن کنم
که بهار با درختان گیلاس می کند.???
که بهار با درختان گیلاس می کند.???
مهمان: saeedz (1402/2/9 , 00:47)
اره درست میگه اگه میخواستت میومد
نقابتم بهتـــــ میاد✋
امضاءs.j
ویرایش توسط saeedz (1402/2/9 , 00:47) [1]
نقابتم بهتـــــ میاد✋
امضاءs.j
ویرایش توسط saeedz (1402/2/9 , 00:47) [1]
FAZi (1402/2/8 , 21:35) |
اوج بی پولی من امروز بوده
اوج بعدیش هم فرداست و اون یکی اوجش پس فردا.
اوج بعدیش هم فرداست و اون یکی اوجش پس فردا.

⊱ꕥ ??????? ?ꕥ⊱ (1402/2/8 , 15:17) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
???
مـᬼــحســᬼـــن (1402/2/8 , 11:54) تو روشنیِ قلبِ منی ، خودم را به هدر نداده ام❤ |
شما ببینید امروالقیس چقدر عاشق بوده که گفته: «خدایا اگر در او برای من خیری هست، او را نصیب من کن، و اگر در او خیری برای من نیست، در او برای من خیری قرار بده و او را نصیب من کن..
![]() | ? Ramin 7 ? (1402/2/8 , 11:15) ازخونمونمیادفقطدرداشبهیادم |
س*س فوقالعادس واقعا خیلی عالیه که بتونی روزی ۲۰ ثانیه ذهنتو از دغدغه هات دور کنی خدایا شکرت.
ویرایش توسط ? Ramin 7 ? (1402/2/8 , 13:31) [1]
ویرایش توسط ? Ramin 7 ? (1402/2/8 , 13:31) [1]
pochpoch (1402/2/8 , 03:28) |
![]() | ꧁ₙₐFₐₛᵢ꧂ (1402/2/8 , 02:02) |
چ بد لرزیدیم ?حلال کنید اگ زیر اوار موندم ?
ویرایش توسط ꧁ₙₐFₐₛᵢ꧂ (1402/2/8 , 02:03) [1]
ویرایش توسط ꧁ₙₐFₐₛᵢ꧂ (1402/2/8 , 02:03) [1]
مـᬼــحســᬼـــن (1402/2/8 , 01:29) تو روشنیِ قلبِ منی ، خودم را به هدر نداده ام❤ |
"إن كان لك نصيب في شيء، سيقلب الله كل الموازين لكي تحصل عليه."
اگر چیزی سهم تو باشه
خدا همه ترازوها رو برمیگردونه تا بهش برسی!
#شبتون_بدور_از_دلتنگی
اگر چیزی سهم تو باشه
خدا همه ترازوها رو برمیگردونه تا بهش برسی!
#شبتون_بدور_از_دلتنگی
pochpoch (1402/2/8 , 00:36) |
مـᬼــحســᬼـــن (1402/2/7 , 22:06) تو روشنیِ قلبِ منی ، خودم را به هدر نداده ام❤ |
باید بروم
دلتنگ که شدی
گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس!
من یک روز
که خیلی دلتنگت بودم
دلم را همان جا خاک کردم
دلتنگ که شدی
گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس!
من یک روز
که خیلی دلتنگت بودم
دلم را همان جا خاک کردم
⊱ꕥ ??????? ?ꕥ⊱ (1402/2/7 , 19:17) خدایا، قربون آسمون آبیت💙 |
pochpoch (1402/2/7 , 18:42) |

وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید نالهام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره میکند آینه جمال من
مهمان: پَرَند (1402/2/7 , 17:43)
از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی
![]() | ? Ramin 7 ? (1402/2/7 , 16:02) ازخونمونمیادفقطدرداشبهیادم |
مـᬼــحســᬼـــن (1402/2/7 , 07:38) تو روشنیِ قلبِ منی ، خودم را به هدر نداده ام❤ |
زندگی کردنِ من مُردن تدریجی بود
آنچه جان کند ، تنم عمر حسابش کردم
آنچه جان کند ، تنم عمر حسابش کردم
pochpoch (1402/2/7 , 03:04) |
خداوندا! آرامشی عطا بفرما تا بپذيرم
آنچه را که نميتوانم تغييردهم....
شهامتی تا تغيير دهم آنچه را که ميتوانم
و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم???
آنچه را که نميتوانم تغييردهم....
شهامتی تا تغيير دهم آنچه را که ميتوانم
و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم???
در کل: 15852