شب بخیر، مهمان شب
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 Homa : Hidden  (1398/9/2 , 18:57)
دوره دبیرستان داداشم ده تا تجدید آورده بود خلاصه با کلی ترس به بابا گفتیم بر خلاف انتظار بابا کاملا ساکت بود و مدام یه چیزی با خودش حساب میکرد ما هم ساکت منتظر واکنش بابا بودیم بعد از یک ساعت به داداش گفت آخه لعنتی من برای تو کلا هشت تا کتاب خریدم اون دوتا رو از کجا آوردی؟!!!
:
رای ها (6)
لایک (7) | دیس لایک (1)
-1 Mil@d (1398/9/2 , 19:26)
در کل: 1

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 77 مهمان