میکرو بلاگ » رای ها
![]() | kakojavad (1399/11/10 , 12:27) desert |
برشی از قصیده آبی خاکستری سیاه
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوۀ اندوه ز چیست؟
در تو این قصۀ پرهیز ــ که چه؟
در من این شعلۀ عصیان نیاز
در تو دمسردیِ پاییز ــ که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جورِ تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودنِ پندارِ سرورآورِ مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بُهتِ فراموشی یا غرقِ غرور؟
سینهام آئینهایست،
با غباری از غم
تو به لبخندی از آئینه بزدای غبار
✍ #حمید_مصدق
? آبی، خاکستری، سیاه
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوۀ اندوه ز چیست؟
در تو این قصۀ پرهیز ــ که چه؟
در من این شعلۀ عصیان نیاز
در تو دمسردیِ پاییز ــ که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جورِ تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودنِ پندارِ سرورآورِ مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بُهتِ فراموشی یا غرقِ غرور؟
سینهام آئینهایست،
با غباری از غم
تو به لبخندی از آئینه بزدای غبار
✍ #حمید_مصدق
? آبی، خاکستری، سیاه
در کل: 7