شب بخیر، مهمان شب
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 kakojavad  (1399/11/10 , 12:27)
desert
برشی از قصیده آبی خاکستری سیاه

دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند

در من این جلوۀ اندوه ز چیست؟
در تو این قصۀ پرهیز ــ که چه؟
در من این شعلۀ عصیان نیاز
در تو دمسردیِ پاییز ــ که چه؟

حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جورِ تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودنِ پندارِ سرورآورِ مهر

آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بُهتِ فراموشی یا غرقِ غرور؟

سینهام آئینهایست،
با غباری از غم
تو به لبخندی از آئینه بزدای غبار

✍ #حمید_مصدق
? آبی، خاکستری، سیاه
رای ها (5)
لایک (6) | دیس لایک (1)
-1 ELy (1399/11/10 , 12:33)
در کل: 1

برگشت

خانه
در کل : 1 عضو / 78 مهمان