ظهر بخیر، مهمان ظهر
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 ایلگار  (1399/5/20 , 12:09)
آمدی جانم ب قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

نوشداروئی و بعد مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخاستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان تو ام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لبِ شیرین جواب تلخ و سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این قدر با بخت خاب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد دنیا ز هم چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا! بی جیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

#شهریار
رای ها (3)
لایک (3) | دیس لایک (0)
در کل: 0

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 77 مهمان