صبح بخیر، مهمان صبح
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 AlirezaM  (1399/3/25 , 16:37)
《Admin》
پیرمردی لطیف در بغداد
دخترک را به کفشدوزی داد

مردک سنگدل چنان بگزید
لب دختر که خون از او بچکید

بامدادان پدر چنان دیدش
پیش داماد رفت و پرسیدش

کای فرومایه این چه دندان است؟
چند خایی لبش؟ نه انبان است

به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جِد از او بردار

خوی بد در طبیعتی که نشست
ندهد جز به وقت مرگ از دست

سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
رای ها (8)
لایک (8) | دیس لایک (0)
در کل: 0

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 71 مهمان