میکرو بلاگ » رای ها
![]() | AlirezaM (1399/3/11 , 09:48) 《Admin》 |
کاروانی را در زمین یونان بزدند (دزدیدند)و نعمت بی قیاس ببردند.
بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود:
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه ی کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود.
یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را (راهزنان را )نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود.
گفت: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست:
به روزگار سلامت شکستگان دریاب
که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود:
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه ی کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود.
یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را (راهزنان را )نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود.
گفت: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست:
به روزگار سلامت شکستگان دریاب
که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
در کل: 6