میکرو بلاگ » رای ها
AlirezaM (1399/2/28 , 09:12) 《Admin》 |
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز.
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.
گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.(اگر تو هم بخوابی بهتر از این است که بدنبال عیب و فضولی از دیگران باشی)
سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.
گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.(اگر تو هم بخوابی بهتر از این است که بدنبال عیب و فضولی از دیگران باشی)
سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
در کل: 6