ظهر بخیر، مهمان ظهر
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 AlirezaM  (1399/2/27 , 09:32)
《Admin》
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند(تا نظر پادشاه را جلب کند).

ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است

چون به مقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند.
پسری صاحب فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟
گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید.
گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.

ای هنرها گرفته بر کف دست
عیبها بر گرفته زیر بغل

تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل

سعدی - گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان
رای ها (4)
لایک (4) | دیس لایک (0)
+1 آگرین (1399/2/27 , 10:08)
+1 AtEnA (1399/2/27 , 09:47)
+1 ❤ Fateme ❤ (1399/2/27 , 09:47)
+1 SogOol (1399/2/27 , 09:37)
در کل: 4

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 68 مهمان