میکرو بلاگ » رای ها
![]() | Roksana (1398/11/25 , 20:09) از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست |
"من" یک دختر آرام و ساکت است
دل دارد،احساس دارد،عشق را بلد است
اما خب ...
سرکوبش می کند! دلش را ساکت می کند
نمی خواهد کسی فریاد های دلش را بشنود
همه عادت کرده اند به بی احساس بودن "من"
به منطقی بودنش،عاقل بودنش
به سکوتش
به احساس های نداشته اش
عاشقی های نکرده اش
"من" اما ...
خسته است!
از سکوت هایی که گوش دلش را کر کرده
از اشک هایی که شبانه روی گونه هایش جا می گیرند
هق هق های بی صدایش !
مبادا کسی بفهمد،بشنود ،ببیند...
که او دل باخته . . .
او هنوز باید سکوت کند
سکوت سکوت سکوت
تا مرگ !
لابه لای سکوت زندگی
او مرگ را تجربه کرد...
و هیچکس نفهمید
که "من " هم عاشقی بلد بود
دل دارد،احساس دارد،عشق را بلد است
اما خب ...
سرکوبش می کند! دلش را ساکت می کند
نمی خواهد کسی فریاد های دلش را بشنود
همه عادت کرده اند به بی احساس بودن "من"
به منطقی بودنش،عاقل بودنش
به سکوتش
به احساس های نداشته اش
عاشقی های نکرده اش
"من" اما ...
خسته است!
از سکوت هایی که گوش دلش را کر کرده
از اشک هایی که شبانه روی گونه هایش جا می گیرند
هق هق های بی صدایش !
مبادا کسی بفهمد،بشنود ،ببیند...
که او دل باخته . . .
او هنوز باید سکوت کند
سکوت سکوت سکوت
تا مرگ !
لابه لای سکوت زندگی
او مرگ را تجربه کرد...
و هیچکس نفهمید
که "من " هم عاشقی بلد بود
در کل: 0