ظهر بخیر، مهمان ظهر
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 Roksana  (1398/11/25 , 14:48)
از اولش خدا بوده از اینجا به بعدشم هست
من خستهتر از آنی بودم که بدیها را با بدی جواب بدهم و "هوی" باشم در جواب ِ "های"ِ آدمها...

خستهتر از آنی بودم که روحم را شرحهشرحه کنم تا بفهمند که در موردم اشتباه میکنند یا بفهمند که به کار من کاری نداشته باشند.
و بیخیالتر از آنی که از کسی کدورتی به دلم داشته باشم...

من در هر شرایطی و در مواجهه با هر آدمی، خودم بودم!
کسی که برای هیچکس بد نخواست، هیچکس را بد نمیدید و دیگران را نه از روی ظاهر و نه از روی رفتارها و قضاوتهای عجولانه قضاوت نمیکرد!

آدمها متفاوتند، خیلی متفاوت...
و من حریفِ تفاوتهای آدمها و حریفِ نظرها و واکنشهای شخصیشان نخواهم شد.

گوشهایم را میگیرم، به رویشان لبخند میزنم و کارِ خودم را میکنم، همان کاری که میدانم درست است و باور دارم که حالِ جهانِ مرا بهتر میکند.

و میدانم که روزی، همین آدمها از نشستن و پایِ ایستادهها را گرفتن و زمین زدن خسته میشوند، میایستند، گوشهایشان را میگیرند، به روی اطرافیانشان لبخندی زده و راهِ آرزوهای خودشان را میروند...
همهی ما روزی خسته خواهیم شد از راضی نگه داشتنِ همه و همه را شبیهِ باورهای خود خواستن، کلاهمان را بالاتر خواهیم گذاشت و به اتفاقات و هدفهای بزرگتری فکر خواهیم کرد...


رای ها (5)
لایک (5) | دیس لایک (0)
+1 ELy (1398/11/25 , 16:29)
+1 kia (1398/11/25 , 16:22)
+1 mihamad-si (1398/11/25 , 15:12)
+1 FAZi (1398/11/25 , 15:04)
+1 нoda (1398/11/25 , 14:55)
در کل: 5

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 1 مهمان