وقت بخیر، مهمان عصر
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 ELy  (1398/11/18 , 18:06)
هستم ولی خستم
هر گاه زنی پایان سلامش یک "نقطه" بود
نه عزیزم و نه جانمی!وقتی جوابهایش کوتاه شد مثل موهایش; به قدِ یک بله,نه, من هم و یا مرسی...وقتی دیگر در نگاهش یا صدایش شوق و انتظاری نبود.زمانی که آرام شد و لبهایش رژی بیرنگ هم رنگ سکوت زد. وقتی دیگر از سردی دستان و نگاه بی مهرت گله ای نکرد! بدان دلش خاطراتش و همه عاشقانه هایش را در چمدانی گذاشته می رود و دو چیز برایت به جا می گذارد."حسرت, که از ان به تَن میکنی و "خواب هایش" که دیگر به خواب هم نبیندت
رای ها (5)
لایک (5) | دیس لایک (0)
+1 нoda (1398/11/18 , 19:14)
+1 MoHaMaD (1398/11/18 , 19:03)
لایکی
+1 تیدا (1398/11/18 , 18:41)
+1 ☆☆GitA☆☆ (1398/11/18 , 18:21)
+1 آگرین (1398/11/18 , 18:08)
در کل: 5

برگشت

خانه
در کل : 1 عضو / 2 مهمان