میکرو بلاگ » رای ها
![]() | ELy (1398/11/18 , 18:06) هستم ولی خستم |
هر گاه زنی پایان سلامش یک "نقطه" بود
نه عزیزم و نه جانمی!وقتی جوابهایش کوتاه شد مثل موهایش; به قدِ یک بله,نه, من هم و یا مرسی...وقتی دیگر در نگاهش یا صدایش شوق و انتظاری نبود.زمانی که آرام شد و لبهایش رژی بیرنگ هم رنگ سکوت زد. وقتی دیگر از سردی دستان و نگاه بی مهرت گله ای نکرد! بدان دلش خاطراتش و همه عاشقانه هایش را در چمدانی گذاشته می رود و دو چیز برایت به جا می گذارد."حسرت, که از ان به تَن میکنی و "خواب هایش" که دیگر به خواب هم نبیندت
نه عزیزم و نه جانمی!وقتی جوابهایش کوتاه شد مثل موهایش; به قدِ یک بله,نه, من هم و یا مرسی...وقتی دیگر در نگاهش یا صدایش شوق و انتظاری نبود.زمانی که آرام شد و لبهایش رژی بیرنگ هم رنگ سکوت زد. وقتی دیگر از سردی دستان و نگاه بی مهرت گله ای نکرد! بدان دلش خاطراتش و همه عاشقانه هایش را در چمدانی گذاشته می رود و دو چیز برایت به جا می گذارد."حسرت, که از ان به تَن میکنی و "خواب هایش" که دیگر به خواب هم نبیندت
در کل: 0