شب بخیر، مهمان شب
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 kakojavad  (1398/11/10 , 19:24)
desert
چند وقت پیش یه جا مهمونی رفتیم سر شام یهو دیدیم زن صابخونه هی سرفه میکنه و نفس بالا نمیاد داد میزنه"فاضلاب,فاضلاب,فاضلاب"ما همه نگاهمون رفت سمت دستشویی و حموم گفتیم حتما فاضلابش زد بالا خواستیم در ریم سمت ما نیاد که یهو دیدیم شوهرش براش آب ریخت گفت بخور عزیزم!


نگو طرف داشت شوهرشو که اسمش"فاضل"بود صدا میزد که براش آب بریزه.بدبخت غذا تو گلوش گیر کرده بود!
رای ها (5)
لایک (5) | دیس لایک (0)
+1 ❤ Fateme ❤ (1398/11/10 , 20:05)
+1 ELy (1398/11/10 , 19:41)
+1 najme (1398/11/10 , 19:40)
+1 ☆☆GitA☆☆ (1398/11/10 , 19:32)
+1 FAZi (1398/11/10 , 19:26)
در کل: 5

برگشت

خانه
در کل : 1 عضو / 6 مهمان