میکرو بلاگ » رای ها
مآه (1403/8/11 , 19:24) مآه تاریکی شب ، با نورت روشن🌙 |
تو مال منی
خودم کشفت کرده ام
تو با من مي خندي
با من گريه مي کني
دردِ دلت را به من مي گويي
ديوانه !
دلت برايِ من تنگ مي شود
ضربان قلبت با من بالا مي رود
با سکوتم، با صدايم
با حضورم، با غيبتم
تو مال مَني
اين بلاها را خودم سَرَت آورده ام
به من مي گويي دوستت دارم
و دوست داري
آن را از زبان من
فقط من بشنوي
براي که مي تواني خودت را لوس کني؟
نازت را بخرد
و به تو دست نزند؟
چه کسي با يک کلمه
با يک نگاه
دلت را مي ريزد؟
بعد خودش آن را جمع مي کند و سَرِ جايش مي گذارد؟
چه کسي احساساتت را تَر و خشک مي کند؟
اشکت را درمي آورد
بعد پاک مي کند؟
چه کسي پيش از آن که حرفت را شروع کني
تا تَهِ آن را نَفَس مي کشد؟
ديوانه!
من زحمتت را کشيده ام،تا بفهمي هنوز مي تواني
شيطنت کني، انتظار بِکِشي، تپش قلب بگيري، عاشق شوي
تو حق نداري خودت را از من و من را از خودت بگيري
تو حق نداري، " خودت " را از " خودت " بگيري
من شکايت مي کنم از طرف هر دويمان
از تو..
به تو..
چه کسي قلب مرا آب و جارو مي کند، دانه مي پاشد
تا کلمات مثل کبوتر
از سَر و کولِ من بالا بروند؟
چه کسي همان بلاهايي را که من سَرِ تو آوردم
سَرِ من آورده؟
من مال توام
ديوانه!
زحمتم را کشيده اي
کشفم کرده اي ...
نترس
چند سوال مي پرسم و مي روم...
چند سال پيرَت کرده اند؟
چند سال جوانَت کرده ام ؟
از دلت بپرس مال کيست؟
اگر جايِ خدا بودي، با ما چه مي کردي؟
کجا برويم ؟
دستت را به من بده...
خودم کشفت کرده ام
تو با من مي خندي
با من گريه مي کني
دردِ دلت را به من مي گويي
ديوانه !
دلت برايِ من تنگ مي شود
ضربان قلبت با من بالا مي رود
با سکوتم، با صدايم
با حضورم، با غيبتم
تو مال مَني
اين بلاها را خودم سَرَت آورده ام
به من مي گويي دوستت دارم
و دوست داري
آن را از زبان من
فقط من بشنوي
براي که مي تواني خودت را لوس کني؟
نازت را بخرد
و به تو دست نزند؟
چه کسي با يک کلمه
با يک نگاه
دلت را مي ريزد؟
بعد خودش آن را جمع مي کند و سَرِ جايش مي گذارد؟
چه کسي احساساتت را تَر و خشک مي کند؟
اشکت را درمي آورد
بعد پاک مي کند؟
چه کسي پيش از آن که حرفت را شروع کني
تا تَهِ آن را نَفَس مي کشد؟
ديوانه!
من زحمتت را کشيده ام،تا بفهمي هنوز مي تواني
شيطنت کني، انتظار بِکِشي، تپش قلب بگيري، عاشق شوي
تو حق نداري خودت را از من و من را از خودت بگيري
تو حق نداري، " خودت " را از " خودت " بگيري
من شکايت مي کنم از طرف هر دويمان
از تو..
به تو..
چه کسي قلب مرا آب و جارو مي کند، دانه مي پاشد
تا کلمات مثل کبوتر
از سَر و کولِ من بالا بروند؟
چه کسي همان بلاهايي را که من سَرِ تو آوردم
سَرِ من آورده؟
من مال توام
ديوانه!
زحمتم را کشيده اي
کشفم کرده اي ...
نترس
چند سوال مي پرسم و مي روم...
چند سال پيرَت کرده اند؟
چند سال جوانَت کرده ام ؟
از دلت بپرس مال کيست؟
اگر جايِ خدا بودي، با ما چه مي کردي؟
کجا برويم ؟
دستت را به من بده...
در کل: 6