صبح بخیر، مهمان صبح
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 آگرین  (1402/3/5 , 20:41)
پنجه بر ماه کشیدم که بلرزد نٓدٓوی
کوچه تاریک شود ماه بیفتد نٓرٓوی✓
تو همانی که نگاهم به توعادت دارد
فرش چشمان تو ازبس که اصالت دارد
شب که بیدار شدم نامه ی رفتن دیدم
پیشِ این پنجره یک جامه ی بی تن دیدم
پنجره باز که کردم به خیابان بودی
سایه ات پشت به من،روبه بیابان بودی
✓پنجه بر ماه کشیدم که بلرزد ندوی
کوچه تاریک شود ماه بیفتد نروی✓
دادِ در حنجره را بر دلِ دیوار زدم
روح را با پره ی دامن تو دار زدم
بعد تو باغچه ی خالی ام آبش برده
زندگی درپسِ یک ثانیه خوابش برده
زندگی بی تو شبیه دلِ تبلی پوچ است
حسِ جاماندن یک برّه جداازکوچ است
از همان راه که رفتی تو نیا می آیم
سجده برهر قدمت کرده رهامی آیم
✓پنجه بر ماه کشیدم که بلرزد ندوی
کوچه تاریک شود ماه بیفتد نروی✓
بعد تو با چه دلی پنجره را باز کنم؟
چشم در چشمِ تٓنِ خلوتِ اهواز کنم ؟
این خیابان همه نخل است و رطب برلبِِ توست
نخل با اینهمه خرما بخدا در تٓبِ توست

#علیرضا بیرانوند

(باید اضافه کنم این علیرضا بیرانوند شاعر اون علیرضا بیرانوند دروازه بان نیست
این شاعره اون فوتبالیست
خلاصه اینکه این اون نیست اونم این نیست
حالا خودتون پیدا کنید پرتقال فروشو!!)
رای ها (9)
لایک (9) | دیس لایک (0)
در کل: 0

برگشت

خانه
در کل : 1 عضو / 4 مهمان