میکرو بلاگ » رای ها
![]() | kakojavad (1401/12/6 , 23:37) desert |
یک دانشجو عاشق دختر همکلاسیش بود، بالاخره یک روزی به خودش جرأت داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختر خواستگاری کرد اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد و حتی پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه به حراست میگه !
روزها از پی هم گذشت و دختره از پسر یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت: "من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت، اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن"
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد؛ چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغالتحصیل شدند اما پسر دیگه طرف دختره نرفت !
نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتابها و جزوههاشون رو باز نمیکنند
روزها از پی هم گذشت و دختره از پسر یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت: "من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت، اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن"
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد؛ چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغالتحصیل شدند اما پسر دیگه طرف دختره نرفت !
نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتابها و جزوههاشون رو باز نمیکنند
در کل: 14