شب بخیر، مهمان شب
میکرو بلاگ » رای ها
همه | مثبت | منفی
 ☆☆GitA☆☆  (1398/6/8 , 14:34)
گفت ی چن شب بخابی بلند شی
چن تا آفتابُ مهتابُ ببینی
یهو میبینی دیگه هیچی ازش تو یادت نیست ...
گفتم اع چ قشنگ...
گفتم دیدی ی دست آدم تو گچِ چطور از کار و زندگی میفته؟
الان دقیقا ی دستم تو گچِ و از کار و زندگی افتادم...
گفت عادت داری سخت میکنی همه چیو!
گفتم سخت هست ...
نیازی نیس من کاری کنم...
در کل: 0

برگشت

خانه
در کل : 0 عضو / 9 مهمان